☑️ حضرت #زهیر_بن_قین و شهادت در کربلا
زُهِیر بن قین بجلی از یاران حسین بن علی بود که در نبرد کربلا شهید شد.
زهیر بن قین بن قیس انماری بجلی از اهالی کوفه بود.[۱]
از بزرگان قبیله بجیله بود وی از مردان شریف و شجاع شهر کوفه و قوم خود شمرده میشد و به واسطه حضور در جنگها و فتوحات بسیار، جایگاه رفیعی به دست آورده بود. در برخی از منابع از قین پدر زهیرء به عنوان یکی از اصحاب محمد پیامبر اسلام نام برده شده است.[۲] زهیر از هواداران عثمان بود، در سال ۶۰ هجری هنگامی که با خانواده خود از حج برمیگشت با کاروان حسین که راهی کربلا بود برخورد کرده، و در اثر دیدار با حسین از طرفداران او شده و همراهش به کربلا رفت.
▪️ در کربلا
زهیر از فرماندهان سپاه حسین بود که او را در روز عاشورا به فرماندهی میمنه (سمت راست) سپاه خویش گمارد. او چندین بار سپاه دشمن را نصیحت کرده و آنان را از رودررویی با حسین بیم داد. زهیر همراه با سعید بن عبدالله حَنَفی هنگام نماز ظهر در برابر حسین ایستاد و خود را هدف تیر و نیزهها قرار داد تا حسین به همراه اصحاب، نماز خویش را خواندند. پس از نماز زهیر برای بار دوم عازم میدان جنگ شد و به دست کثیر بن عبدالله شَعبی و مهاجر بن اُوس تَمیمی شهید شد. مطابق نوشتار نفس المهموم زهیر در دوباری که به میدان رفت ۱۲۰ نفر از یزیدیان را کشت.[۳]
📓 منابع
↑ تنقیح المقال ج۱، ص۴۵۲–۴۵۳.
↑ سماوی، محمد، إبصارالعین فی أنصار الحسین (ع)، ص۱۶۱.
↑ نفس المهموم، ص 277 قم مکتبة بصیرتی، سال 1405 ق
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🏵#مدال_افتخار حرّ
🚩داستان نبش قبر جناب #حر
توسط شاه اسماعیل صفوی🌟
💥هنگامی که شاه اسماعیل صفوی به کربلا مشرف شد نخست به زیارت سالار شهیدان رفت و آنگاه حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگر شهدای کربلا علیهم السلام را زیارت نمود. اما به زیارت حر، آن آزاده روزگار که قبرش با قبر سالارش فاصله دارد، نرفت. پرسیدند: « چرا؟»
💫استدلال کرد که اگر توبه او پذیرفته شده بود از سالارش حسین علیه السلام دور نمی ماند.
💫توضیح دادند که: « شاها ! از آنجایی که او در سپاه یزید فرمانده لشکر بود و آشنایانی داشت پس از شهادت در راه حق و در یاری حسین علیه السلام بستگانش بدن او را با تلاش و با اصرار بسیار از میدان جنگ خارج ساختند ودر اینجا به خاک سپردند.»
شاه گفت: « من می روم با این شرط که دستور دهم قبر او را بشکافند و درون قبر را بنگرم اگر شهید باشد نپوسیده است و برای او مقبره می سازم. در غیر این صورت دستور تخریب قبرش را صادر خواهم کرد. »
💫پس از این تصمیم به همراه گروهی از علما، سران ارتش و ارکان دولت خویش، کنار قبر حر آمدند و دستور نبش قبر را صادر کرد.
💥هنگامی که قبر گشوده شد شگفت زده شدند چرا که دیدند پیکر به خون آغشته آن آزاده قهرمان پس از گذشت بیش از یک هزار سال صحیح و سالم است. زخمهای بی شمار گویی تازه وارد آمده و دستمالی نیز که سالارش حسین علیه السلام بر فرق او بسته و مدال بزرگی است بر پیشانی دارد.
شاه اسماعیل گفت: « این دستمال از امام حسین علیه السلام است و برای ما مایه برکت و پیروزی بر دشمنان و مایه شفای بیماران. به همین جهت با دست خویش آن را باز کرد و دستمال دیگری بست اما به مجرد باز کردن آن دستمال، خون جاری شد و هرگونه کوشش برای متوقف ساختن آن بی حاصل ماند.
💔به ناچار شاه همان دستمال را بر سر حر بست و گوشه ای از آن را به عنوان تبرک برداشت و خون هم متوقف شد. به همین جهت دستور داد برای او مقبره ساختند و مردم را به زیارت ایشان فراخواند.
▪اللَّهُـــمَّ عَجّــِلْ لِوَلیـِـّکَ المَظلومِ الفَرَجْ
📕 انوار نعمانیه سید نعمت الله جزایری
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
#روز_پنجم_محرم
روز منتسب به عبدالله
فرزند خردسال
آقا امام حسن مجتبی
عبدالله بن الحسن علیه السلام
🕯پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله میباشد . عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین ( علیه السلام) را زخمی و بی یاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمیشوم» .
🕯در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین ( علیه السلام) روانه شد . عبدالله دست خود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان» !
🕯حسین ( علیه السلام) او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق میکند . ناگاه حرمله بن کاهل تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین ( علیه السلام)، به شهادت رسید . وی نوجوانی یازده ساله بود
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
💔آویزان شدن پیراهن خونین ارباب در اول محرم
🔸به حضرت آقا امام صادق سلام الله علیه عرض شد: آقای من! به فدایتان شوم وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او می گیرند و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا می کنید. (در حالی که روز شهادت عاشورا است)
حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود ملائکه پیراهن امام حسین سلام الله علیه را آویزان می کنند در حالی که پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است.
ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت می بینیم و نه بصر(چشم سر)، پس اشک های ما سرازیر می شود.
📚 ثمرات الاعواد جلد ۱ صفحه ۳۶ و ۳۷
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَ العافیَه وَ النَّصر»
┄┄┅┅┅❅❁ ❁❅┅┅┅┄┄
﷽
🌀🔻منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯درثواب آنها شریڪ شوید🔻
★ڪانال ارتباط با خدا💟👇دربرنامـه ایتـا(بدون نیاز ب فیلترشکن)👇💟
https://eitaa.com/joinchat/4184932569C41a2f7ffc7
🔍آرشیو=گروه2️⃣نفره درست کن برای ذخیره ادعیها♠️
برای سرچ هرگونه مشکل لمس کنید #جمیع
🥀اولین پنجشنبه محرم از راه رسید
فراموش نکن آن دسته از عاشقان حسین (ع)🖤
را که سالهای قبل در کنار تو بر سر و سینه میزدند و🖤
امروز دستشان کوتاه است چه کسی
میداند مسافر بعدی کیست؟!😔
شکر خدا که توفیق داشتیم امسال
هم برای اباعبدالله سوگواری کنیم🙏
به یاد همه عزاداران 🖤
خفته در خاک 🕯
#فاتحه و #صلوات 🙏
┄┄┅┅┅❅❁ ❁❅┅┅┅┄┄
﷽
🌀🔻منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯درثواب آنها شریڪ شوید🔻
★ڪانال ارتباط با خدا💟👇دربرنامـه ایتـا(بدون نیاز ب فیلترشکن)👇💟
https://eitaa.com/joinchat/4184932569C41a2f7ffc7
🔍آرشیو=گروه2️⃣نفره درست کن برای ذخیره ادعیها♠️
برای سرچ هرگونه مشکل لمس کنید #جمیع
⛳️🚩⛳️
⬅️ وقـایـع روز پنجم
🏴مـحــــرم سال 61هجری🚩
در این روز عبیدالله بن زیاد، شخصی بنام شبث بن ربعی را به همراه یك هزار نفر به طرف كربلا فرستاد.
شبث بن ربعی در آن روز خود را به بيماری زده بود و قصد داشت كه ابن زياد او را از رفتن به كربلا معاف كند.
ولی عبيدالله بن زياد برای او پيغام فرستاد كه
مبادا از كسانی باشی كه خداوند در قرآن فرموده است چون به مؤمنین رسند گويند از ايمان آورندگانيم و هنگامی که به نزد ياران خود كه همان شیطاناند میروند، اظهار دارند ما با شمائیم
و به او خاطر نشان ساخت كه اگر بر فرمان ما گردن مینهی و در اطاعت مایی،
در نزد ما بايد حاضر شوی.
عبیدالله بن زیاد در این روز دستور داد
تا شخصی بنام زجر بن قیس بر سر راه كربلا بایستد و هر كسی را كه قصد یاری امام حسین علیهالسلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیهالسلام ملحق شود، به قتل برساند
همراهان این مرد 500 نفر بودند.
در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی كه برای نپیوستن كسی به سپاه امام حسین علیهالسلام صورت گرفت،
مردی به نام عامر بن ابی سلامه خود را به امام علیهالسلام رساند و سرانجام در كربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
📗مقتل الحسین (مقرم) صفحه ۱۹۹
📓در کربلا چه گذشت
اثر مرحوم شیخ عباس قمی
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
ﺍﺯ ﺗﻞ ﺯﯾﻨﺒﯿﻪ ڪﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍء علیهالسلام ﻣﯽﺷﻮﯼ
ﺍﻭﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺒﺮ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻨﯽ
ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢﻣﺠﺎﺏ ﮐﻴﺴﺖ!؟
ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﺗﻮﺕ، ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ شبهای ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیهﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﯽﺑﺮﺩ
ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﺫﯾﺖ ﻣﯽﺷﺪ.
ﯾﮏ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ڪﻪ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩ، ﺩﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺷﺪﻩ ڪﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﺎ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻣﻮﻻ ﻭ ﺁﻗﺎﻳﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیهﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺒﺮ
ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ڪﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﮐﻤﺮ ﺭﻧﺞ میبرد ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﺣﺮﻡ میشود ﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺑﻪ ﻧﺠﻮﺍﯼ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺸﻐﻮﻝ میشود ڪه
ﺁﻗﺎ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﮑﻨﯽ!؟
ﺁﯾﺎ ﺍﻳﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮔﻮشهﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﺣﻤﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ؟
ﺁﯾﺎ ...!!!؟؟
ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﯿﺰ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺦ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍﺯ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ڪه
ﺍﻟﻬﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺯﺣﻤﺖ
ﻭ ﺧﻮﺑﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﺪ ﻣﺎﺩﺭ
ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻀﺠﻊ ﺷﺮﯾﻒ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻝ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ ﻣﯽﮔﻮید:
ﺍﻟﺴﻼﻡﻋﻠﯿﮏﯾﺎﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ💚
ﺍﻣﺎ همهٔ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ڪه ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺷﻨﻮﻧﺪ ڪه ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﺿﺮﯾﺢ ﻣﻄﻬﺮ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﺲ ﺩلﻧﻮﺍﺯ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ:
✨ﻭ ﻋﻠﯿﮏ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﯾﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ✨
ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺑﺮﺧﯽ ﻋﻠﻤﺎء ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﯽﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﻼﻡ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﻧﺪ.
↫◄ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢﻣﺠﺎﺏ
ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ آﻗﺎ ﻧﺎﻣﻴﺪند
سالها ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ڪه ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ
بہ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیهﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﻓﻌﻠﯽ بہ ﺧﺎﮎ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻨﮏ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺗﻞ ﺯﯾﻨﺒﯿﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺷﻮﺩ، ﻻﺟﺮﻡ دوﺑﺎﺭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ.
↫◄ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺋﻤﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ ﻋﻠﯿﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﯾﺪ،
ﺍﺩﺏ ﻧﺴﺒﺖ بہ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ
ﺯﻧﺪﻩ ﯾﺎ متوفی ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﻴﺪ!
ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﺨﯿﺮﯼ
ﭘـﺪﺭ ﻭ ﻣـﺎﺩﺭﻣـﻮﻥ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻗﯿﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﺭﻭﺣﺸﻮﻥ ﺻﻠﻮﺍﺕ
🍃اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آل مُحَــمَّد🍃
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
✨نذری در ماه محرم✨
✳️ما با نذری خوردن به کسی که نذری به نام اوست احترام می گذاریم وچون او نزد خدا محترم است موجب می شود که خداوند هم به ما توجهی کند.
🌹یکی از علما می فرمود:
اگر در مجلس امام حسین (ع) شرکت کردی وبرایت چای آوردند آن چای را بنوش که دوای هر دردی است .چرا که نام امام حسین برآن است.
📚در بحارالانوار در این زمینه نیز روایتی از امام حسین علیه السلام ذکر شده که فرمودند :
“همانا خداوند ما را برگزید و گروهی را برای ما برگزید تا یاریمان کنند و به سبب شادی ما شاد باشند و به خاطر حزن ما اندوهگین باشند و اموال و جان هایشان را در راه ما بذل کنند. آنان از ما و به سوی ما هستند.”
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🔺صاحب مکیال المکارم می نویسد:
🔷 یکی از دوستان صالح من در عالم خواب مولا صاحب الزمان سلام الله علیه را دید که فرمود:
🔹 من دعاگوی هر مومنی هستم كه پس از ذكر مصائب حضرت سيدالشهدا سلام الله علیه برای تعجیل فرج و تایید من دعا كند!
📚 مکیال المکارم بخش۶ ذیل قسمت۲۹
🔻 اولین دعای ما هنگام جاری شدن اشکها در مجالس عزا، دعای فرج منتقم است ...
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیهم السلام) .....
سلام بر قاسم، فرزند حسن بن علی، ای ضربت خورده بر سرش؛ و ای زره اش کنده شده ......
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
⚘️ڪانال ارتبـاط بـا خـدا،درمـان،شـرعـۍ⚘️
السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیهم السلام) ..... سلام بر قاسم، فرزند حس
«قاسم بن حسن بن علی بن ابی طالب» فرزند گرامی امام حسن علیه السلام است. چهره او چون پاره ماه بود. به گزارش خوارزمى، وى هنگام شهادت، به سنّ بلوغ نرسیده بود [1] ولى مؤلّف لباب الأنساب، او را شانزده ساله مى داند. [2] «قاسم» وقتی تنهایی عموی خود را مشاهده کرد، اذن به میدان رفتن خواست. امام او را به سبب کوچکیاش، اجازه نمیفرمود. او پیوسته اصرار میکرد تا این که اذن جهاد گرفت.[3]
شهید مطهری (ره) می فرماید : قاسم خدمت اباعبدالله رسید و عرض کرد: عمو جان! نوبت من است، اجازه بدهید به میدان بروم. (در روز عاشورا هیچ کس بدون اجازه اباعبدالله به میدان نمى رفت. هرکس وقتى مى آمد، اول سلامى عرض مى کرد: السّلام علیک یا اباعبداللَّه، به من اجازه بدهید.) اباعبدالله به این زودیها به او اجازه نداد. او شروع کرد به گریه کردن. قاسم و عمو در آغوش هم شروع کردند به گریه کردن. نوشته اند: «فَجَعَلَ یُقَبِّلُ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ» یعنى قاسم شروع کرد دستها و پاهاى اباعبداللَّه را بوسیدن ، او اصرار مىکند و اباعبدالله انکار ، بالاخره اباعبدالله با لفظ به او اجازه نداد، بلکه دستها را گشود و گفت: بیا فرزند برادر، مى خواهم با تو خداحافظى کنم. قاسم دست به گردن اباعبدالله انداخت و سپس فوراً سوار بر اسب خودش شد. [4]
حمید بن مسلم گوید: «خرج الینا غلامٌ کانّ وجهه شقّة قمرٍ و فی یده السّیف و علیه قمیصٌ و ازارٌ؛ نوجوانی چون پاره ماه به ناگاه در وسط میدان کربلا برای مبارزه طلوع کرد. او لباس رزم به تن و شمشیری به دست داشت.» او پیش میرفت و شجاعانه شمشیر میزد.[5] و با وجود كمىِ سنّش ، ۳۵ مرد را كُشت. [6]
راوی می گوید : «عمرو بن سعد بن نفیل الازدی» به من گفت: «به خدا سوگند بر او سخت خواهم گرفت.» و به قاسم بن الحسن (علیهماالسلام) حملهور شد و ضربهای به فرق مبارکش زد، «قاسم» از این ضربه با صورت به زمین خورد و فریاد برآورد: «یا عمّاه! عموجان!»، ناگاه امام حسین (علیه السلام) همانگونه که باز شکاری به ناگاه آشکار میشود، به سمت او آمد. او چون شیری خشمگین که بسیار سختی نشان میداد، با شمشیر چنان به «عمرو» حملهور شد که سرنگونش ساخت و او را به هلاکت رساند[7]
زمان اندکی گذشت و گرد و غبار فرو نشست. (دیدم) حسین علیه السلام بر بالین نوجوان ایستاده است. قاسم پاهایش را به زمین میسایید و در حال پر کشیدن به ملکوت اعلی بود. امام حسین فرمود: «بعداً لقومٍ قتلوک، خصمهم فیک یوم القیمة جدّک؛ (از رحمت خدا) دور باشند قومی که تو را کشتند، در حالی که دشمن آنها در قیامت جد تو باشد.» سپس فرمود: «عزّ علی عمّک ان تدعوه لا یجیبک او یجیبک ثمّ لا تنفعک، کثُر واتره و قلَّ ناصره؛ بر عمویت سخت است که تو او را بخوانی و او را پاسخ نگوید، یا او تو را پاسخ دهد، اما آن پاسخ، تو را نفعی نرساند. آری، صدایی که به خدا قسم تنهاییاش زیاد و یاورش کم است.» [8]
پی نوشت :
[1] . دانش نامه امام حسین (ع) ج 7 ص 121
[2]. مقتل الحسین (ع) للخوارزمی :ج 2 ص 27
[3]. بحار الانوار، ج 45، ص 34.
[4]. مجموعه آثار استاد مطهری ج 17 ص376
[5]. تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 447
[6]. مقتل الحسین (ع) للخوارزمی :ج 2 ص 27
[7]. تاریخ الامم والملوک، ج 5، ص 447
[8]. مقاتل الطالبین، ص 92
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
✳ قاسم بن الحسن علیهماالسلام
*وقتی عمو اجازه نداد، نشست رو خاكها غم همهی دلش رو گرفته بود، زانوی غم بغل گرفته بود، یادش افتاد، باباش امام حسن علیهالسلام، یه تعویذی رو بازوش بسته گفت:*
*هر موقع همه غمهای عالم رو دلت نشست، این رو باز كن بخون، دید دست خط باباش امام حسنه، قاسمم كربلا من نیستم، داداش غریبم رو یاری كنم، نكنه از قافلهی شهدا جا بمونی*
*قاسم، دوید اومد خدمت ابیعبدالله، عمو جان بگیر بخون دست خط بابامه!*
*روایت نوشته ابیعبدالله تا نگاه كرد دستخط امام حسنرو، اینقدر بلند بلند گریه كرد، ناله زد، بُكاءً شدیدا.*
*ابی عبدالله نفسش به شماره افتاد، دستخط برادر مظلومش رو بوسه زد، اینجا بود كه دست گردن هم انداختند، پشت خیمهها همه زن و بچهها دارن نگاه میكنند، حتی غشی علیهما، هر دو روی خاك افتادند،*
میخواد سوار بر اسب بشه عمو جان كمكش كرد، قدش نمیرسه پاهاش به ركاب نمیرسه، اما طفل این خانوادهام برا جنگیدن به همهی اینها درس میده، مشق میكنه جنگیدن رو، خیلیها رو قاسم بن الحسن به درك واصل كرد، میگن اومد روبروی عمرسعد ملعون ایستاد، گفت:
ای از خدا بی خبر، دم از اسلام میزنی، ببین اهل بیت پیغمبر، تو خیمهها صدای العطششون به آسمانه،
رجز خوند، عمر سعد میشناسه، آشناس با این خانواده، یه نانجیبی بود به نام ازرق شامی، تاریخ نوشه این با هزار نفرتو دلاوری برابری میكرد، عمر سعد گفت:
برو تو باید بری با این بجنگی، بهش برخورد، گفت: من برم، میخوای منو جلو همه ضایع كنی، آبروم رو ببری، این بچه است،
عمر سعد گفت:
تو كه نمیشناسی این كیه، این پسر حسن بن علی هستش، نوهی حیدره،
گفت: غصه نخور، من یكی از بچههام رو میفرستم سرشو برات بیاره، چهار تا بچه داره، تو كربلا كنار بابا حاضرند، فرزند اول رو فرستاد، قاسم بن الحسن به درك واصل كرد، فرزند دوم به درك واصل شد، چهار پسرش رو خاك افتادند، خودش غضب ناك اومد، میگن وقتی اومد به جنگ قاسم ابی عبدالله زن و بچه رو جمع كرد، فرمود كه دست به دعا بشید برای قاسم، خدا كمكش كنه🤲🏻
اینجام قاسم بن الحسن، با ترفند جنگی گفت:
به جنگ من اومدی، هنوز زین اسبت بازه، برگشت پشتش رو نگاه كنه، شیر بچهی امام حسن علیهالسلام با شمشیر دو نیمش كرد، صدای الله اكبر از خیام حسین بلند شد، قصد برچمدار كفار رو كرد، به دل دشمن زد، گفتن محاصرهاش كنید، دیدن به تنهایی حریفش نمیشن،
محمد بن حنفیه رو امیرالمؤمنین علیهالسلام صدا زد، گفت:
میری ناقهی نفاقرو پی كن بیا، وقتی عایشهی جنگ جمل سوار ناقه بود، محمد حنفیه فرزند امیرالمؤمنین علیهالسلام دلاوره رفت، به دل دشمن زد، اما از مردهای جنگی كه دور و برش بودند نتونست، برگشت، امیرالمؤمنین یه نگاه به امام حسن علیهالسلام كرد، فرمود:
پسرم كار خودته، مثل شیر ژیان امام مجتبی رفت، به یه چشم به هم زدن دستای ناقه رو زد، ناقه رو زمین خورد، منافقا همه فرار كردن،
این بچه ، بچهی این امام حسنه، میگن وقتی برگشت محمد بن حنفیه ، از خجالت سر پایین انداخت، امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود:
نه خجالت نكش،
این پسر فاطمه است، پسر پیغمبره، تو پسر علی هستی، این از اون شجرهی طیبه است، میدونن حریفش نمیشن، گفتن باید محاصرهاش كنیم، یه عده نیزه میزنن، یه عده سنگ میزنن،
ای وای، یه نانجیبی كمین كرد، شمشیر به فرق نازنینش زد، تا از اسب داشت زمین میافتاد ،صدا زد عمو جان به دادم برس😭
قاسم رو زمین افتاد، این نانجیب قاتل اومد بالا سرش گفت:
فرصت خوبیه، بهتر از این فرصت پیدا نمیكنم، موی قاسم رو در دست گرفته، میخواد سر از بدنش جدا كنه، ابیعبدالله با عجله اومد، شمشیر كشید دست این نانجیب قطع شد، صدای این ملعون بلند شد، از قومش كمك خواست، اینها همه با اسب اومدند، این نانجیب رو نجات بدن، گرد و خاكی به پا شد، یه وقت حسین علیهالسلام تو اون معركه، دید یه صدای نحیفی میآد، عمو جان استخونهای بدنم رو شكستند،
گفت: این همون قاسمه كه پاهاش به ركاب نمیرسید، ابیعبدالله وقتی از خاك بلندش كرد، میگن: حسین سینه قاسم رو به سینه چسبانید، ابیعبدالله رشیده، سینهی قاسم رو به سینه گذاشت، نگاه كردن دیدن پاهای قاسم، رو خاك داره كشیده میشه،
😭 حسین...
*پا بر زمین مکوب عمو در کنار توست*
*این سرو قد خمیده که دار و ندار توست*
*ای ماه سیزده شبهی دشت کربلا*
*ماه شب چهاردهم بیقرار توست*
*دل بردن از امام و سراپا عسل شدن*
*این کار کار بیهنران نیست، کار توست*
*من فکر میکنم که خدا از در بهشت*
*هرچه کلید ساخته در اختیار توست*
*دارد زره به قامت تو گریه میکند*
*حتی کلاهخود تو هم داغدار توست*
*حتی به بند کفش تو باید دخیل بست*
*این بندِ باز مانده گره یادگار توست*
*قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند*
*این تکههای تن سند افتخار توست*
*در کربلا ضریح برایت نساختند*
*در سینههای مردم عاشق مزار توست*
التماس دعا
چہ رزمے! حیـدرے و ناب و عالے
جَمَل بر پا شده در ایـن حوالے
دلم پر مےڪشد سوے مدینہ
برادر جان حسـن(ع) جاے تو خالے!
#یا_قاسم_ابنالحسن_ع
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
شعر علی برای حضرت #قاسم (ع)
اى عمو فتح نمایان کردم
دشمنان را همه حیران کردم
اى عمو در بر تو گویم فاش
آمدم تا که بگیرم پاداش
تن بىتاب مرا تاب بده
مزد پیروزى من آب بده
تو که جاى پدر من بودى
تو که چون تاج سر من بودى
بشتاب و تن من پیدا کن
حکم سربازى من امضا کن
باغبان سوى میدان رو کن
گل پرپر شدهات را بو کن
بین چگونه به تو قربان شدهام
پایمال سم اسبان شدهام
اى گل پرپر بدست کیستى
بوى تو مىآید و خود نیستى
گشته از زخم فزون بانگ تو کم
یا عسل چسبانده لبهایت بهم
من نگویم با عمو کن گفتگو
لب گشا یکبار و یک عمو بگو
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🏴 شب ششم محرم: حضرت #قاسم(ع)
شب نوجوانان عاشورایی، شب روضه قاسم بن الحسن(ع) . وقتی امام حسین(ع) سخن از شهادت یارانش به میان آورد، نوجوان سیزده ساله کربلا از عمو پرسید: عموجان ایا من نیز به فیض شهادت نائل می شوم؟ امام او را به سینه چسباند و فرمود: فرزندم مرگ را چگونه می بینی؟
قاسم پاسخ داد: از عسل شیرین تر!
شهادت طلبی قاسم(ع) و پا فشاری او برای رسیدن به مقصود، زیباترین الگو را برای رهروان خط سرخ شهادت رقم زد.
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🌸به مناسبت ششم #محرم روز توسل به حضرت قاسم (ع)/شهادت از عسل براي من شيرينتر است🌻
🌷حضرت قاسم (ع) در شعبانالمعظم، ماهي كه چند تن از ستارگان ولايت بر زمين فرود آمدند تا زمين را آسماني كنند در منزل امام حسن مجتبي (ع) به دنيا آمد. قاسم ابن الحسن (ع) در برابر حوادث روزگار كودكياش از جمله شهادت پدر بزرگوار، در كوره غم گداخته شد و در فقدان پدر در دامان پرمهر عموي بزرگوارش امام حسين (ع) تربيت شد و رشد يافت؛ ايشان در سنين نوجواني يكي از رويينتنان كربلاي حسيني (ع) شد تا سختترين مشكلات حيات و ضربههاي تاريخ را عاشقانه و عارفانه تحمل كند. روز عاشورا كه 13 تا 14 سال از عمر پربركت قاسم ابن الحسن (ع) نگذشته بود، با ريخته شدن خونش غنچهاي شكفته شد كه نسيم عشق، عرفان و فداكاري از آن چشمه گرفت. مردان امام حسين (ع) يكي پس از ديگري وارد ميدان كارزار ميشدند تا آنكه عدهاي از آنها به دست لشكر ابن سعد به شهادت رسيدند. در اين هنگام امام حسين (ع) فرياد زد: «شكيبا باشيد اي عموزادگان و اهل بيت من! زيرا به خدا سوگند از اين پس هرگز خوار و ذليل نخواهيد شد.» راوي در خصوص شهادت حضرت قاسم (ع) ميگويد: جواني از سوي خيمههاي حسين (ع) به ميدان جنگ آمد كه صورتي همانند ماه داشت. او مشغول جنگ شد كه «ابن فضيل آزادي» چنان با شمشير بر سر مبارك او زد كه سرش شكافته شد. او با صورت روي زمين افتاد و فرياد برآورد: «عموجان! به فريادم برس». امام حسين (ع) با شنيدن ناله فرزند برادر، مانند باز شكاري خود را به ميدان رساند و چون شير خشمگيني به لشكر ابن سعد حمله كردند و سپس شمشيري را حواله «ابن فضيل» كرد، او دست خود را سپر قرار داد، دستش از آرنج جدا شد. فرياد بلندي كشيد كه تمام کانال ارتباط با خدالشكر صداي او را شنيدند و كوفيان براي نجات جانش هجوم آوردند. در نتيجه اين هجوم، بدن او در زير سم اسبان پايمال شده و به شهادت رسيد. راوي ميگويد: هنگامي كه گرد و خاك ميدان جنگ فرو نشست، حسين (ع) را ديدم كه بالاي سر آن جوان ايستاده بود و او از شدت درد پاي خود را بر زمين ميساييد. امام (ع) با ديدن اين منظره فرمود: «از رحمت الهي دور شوند مردمي كه تو را كشتند! روز قيامت، جد و پدر تو از آنان بازخواست خواهند كرد.» سپس فرمود: «به خدا سوگند، چه اندازه دشوار است بر عمويت، اينكه تو او را بخواني و او تو را اجابت نكند، يا اينكه اجابت كند، اما ديگر فايدهاي نداشته باشد. به خدا سوگند، امروز، روزي است كه دشمنان عمويت بسيار و ياورانش اندكاند.» امام حسين (ع) پس از اين گفتار، كشته پسر برادر را در آغوش گرفت و او را به سوي خيام آورده و در ميان ديگر كشتگان نهاد. * بشارت شهادت حضرت قاسم (ع) از ابوحمزه ثمالي نقل شده است: شب عاشورا حضرت سيدالشهدا (ع) اصحاب و نزديكانش را جمع كرد و فرمود: «اي قوم! من فردا كشته خواهم شد و هريك از شما كه با من باشد، كشته خواهد شد و احدي از شما باقي نخواهد ماند». جناب قاسم بن الحسن (ع) عرض كرد: «عمو جان! من هم كشته خواهم شد؟» حضرت فرمودند: «اي پسرم! مرگ نزد تو چگونه است؟» عرض كرد: «از عسل شيرينتر». امام حسين (ع) فرمود: «بله شما هم شهيد خواهي شد». *داستان ازدواج حضرت قاسم (ع) در تاريخ تحريف شده است در خصوص تحريفهاي لفظي در برخي از نوحهها و كتابها به داماد شدن کانال ارتباط باخداحضرت قاسم ابن الحسن (ع) اشاره شده است كه بسياري از مراجع و علما اين ادعا را رد كردهاند. شهيد مطهري نيز در كتاب «حماسه حسيني» به اين نكته اشاره كرده و بيان داشته است: داستان ليلي و حضرت علي اكبر (ع)، داستان عروسي حضرت قاسم (ع)، داستان آب آوردن حضرت اباالفضل (ع) در كودكي براي امام حسين (ع)، آمدن زينب (س) در حين احتضار به بالين اباعبدالله (ع)، عبور اسرا در اربعين از كربلا، عدد مقتولين، هاشم بن عتبه با نيزه 18 ذرعي، روز عاشورا 72 ساعت بود، بيخبر بودن امام سجاد (ع) از وقايع، افسانه اسب آوردن زينب (س) براي اباعبدالله (ع)، بيهوش شدن امام سجاد (ع) و امام صادق (ع) از جمله تحريفهاي لفظي در واقعه كربلا محسوب ميشود. استاد مطهري در بخش ديگري از كتاب حماسه حسيني اظهار داشته است: «مردم عوام به جاي اينكه به مبارزه تحريفات برخيزند از آنها حمايت ميكنند. مثلاً ميگويند «چه مانعي دارد كه عروسي حضرت قاسم (ع) هم راست باشد؟ ميگوييم: «اولاً كه هيچ عقلي قبول نميكند و ثانياً اين چنين چيزي در يك مدرك معتبر يا نيمه معتبر قديم كه مدارك اصلي هستند، نقل شود، آن وقت بحث بشود كه آيا مانعي دارد يا مانعي ندارد. فرض اين است كه در هيچ جا نقل نشده است. داستان عروسي قاسم، ظاهراً مستحدث است و از زمان قاجاريه تجاوز نميكند و از زمان ملاحسين كاشفي بوده است.»💐
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🌴زیارت نامه حضرت قاسم علیه السلام 🌴
قاسم بن الحسن (علیهما السلام) در زیارت ناحیه مقدسه
منبع: إقبال الأعمال، سید بن طاووس، ج2، ص 574-575
در زیارت ناحیه مقدسه درباره قاسم بن الحسن علیهما السلام چنین آمده است:
السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَتِهِ الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِينَ نَادَى الْحُسَيْنَ عَمَّهُ فَجَلَا عَلَيْهِ عَمُّهُ كَالصَّقْرِ وَ هُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلَيْهِ التُّرَابَ وَ الْحُسَيْنُ يَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوكَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ جَدُّكَ وَ أَبُوكَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّكَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا يُجِيبَكَ أَوْ أَنْ يُجِيبَكَ وَ أَنْتَ قَتِيلٌ جَدِيلٌ فَلَا يَنْفَعَكَ هَذَا وَ اللَّهِ يَوْمٌ كَثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ مَعَكُمَا يَوْمَ جَمَعَكُمَا وَ بَوَّأَنِي مُبَوَّأَكُمَا وَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ عُرْوَةَ بْنِ نُفَيْلٍ الْأَزْدِيَّ وَ أَصْلَاهُ جَحِيماً وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً أَلِيماً.
ترجمه: سلام بر قاسم، فرزند حسن بن علی؛ ضربت خورده بر سرش؛ و زرهش ڪنده شده؛ هنگامے ڪه عمویش حسین را صدا زد! پس عمویش خود را مانند بازے شڪارے بر بالاے سرش رساند و او پاهایش را به خاک مے سایید؛ و حسین علیه السلام مے فرمود: [از رحمت خدا دور باشند] قاتلان تو؛ ڪسانے ڪه روز قیامت، دشمنشان جدّ تو و پدر تو هستند!
سپس فرمود: به خدا سوگند بر عمویت گران است ڪه او را بخوانے و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد ولے تو ڪشته شده بر خاک افتاده باشے و سودے برایت نداشته باشد. به خدا سوگند امروز روزے است ڪه ڪشندگان او (عمویت) فراوان و یاورانش اندک اند!
خداوند مرا در روز قیامت با شما دو نفر (قاسم و امام حسین علیه السلام) قرار دهد و در جایگاه شما جاے دهد. خداوند قاتلت عمر بن سعد بن عروة بن نفیل ازدے را لعنت ڪند و او را به دوزخ برساند و عذابے دردناک برایش آماده سازد!
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
⬛️ قاسم بن حسن(ع)
قاسم پسر حسن پسر علی پسر ابیطالب از یاران عمویش حسین بن علی در واقعه عاشورا بود که در سن سیزده سالگی پس از نبردی توسط عمر بن سعد کشته شد.[۱] قاسم پسر حسن مجتبی و کنیزی به نام «نرگس» بودهاست. در عاشورا، نوجوانی[۲] ۱۳ یا ۱۶[۳] ساله بود.
دستوری گرفتن از حسین بن علی (ع)
وی پس از عون بن عبدالله جعفر (پسر زینب بنت علی یا پسر همسرش) پیش حسین بن علی رفت و از او دستوری خواست؛ ولی حسین بن علی به او دستوری نداد.[۴] وی پس از اصرار فراوان توانست از او اجازه گیرد. نیز در حدیثی از سجاد بن حسین امام چهارم شیعیان آمدهاست که وی پس از علی اکبر به میدان رفت.[۵]
آوردهاند که او با حسین بن علی بسی گریست تا از هوش رفت. نیز گفتهاند که بازوبند یا نشانی از پدرش داشت که به سفارش مادرش پس از آن که حسین بن علی به او دستوری نداد، بازش کرد و خواندش. دستخط حسن بن علی بود که از حسین بن علی خواستهبود به او اجازه میدان دهند و او را داماد کند حسین بن علی نیز در پیرو این امر وی راعازم میدان کرد.
پیکار در میدان ویرایش
طبق رسم اعراب که رجز میخوانند از او رجزی به نظم نقل کردهاند که این است:
إن تُنکِرونی فَأَنَا فَرعُ الحَسَن سِبطُ النَّبِیِّ المُصطَفی وَالمُؤتَمَن
هذا حُسَینٌ کَالأَسیرِ المُرتَهَن بَینَ اُناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن
نشناسیدم اگر شاخ درخت حسن ام ها پور پیغمبر بگزیدهٔ زنهاربدارا
این حسین است گروگان اسیری است میان مردمانی که ز باران ننوشاند خدایا
بدنی کوچک داشت ۳۵ تن از ارتش یزید کشت.[۲]
عمرو سعد نفَیل ازْذی سوگند خورد که بکشدش، سپس بدو حمله برد و با تیغ آخته به سرش زد. قاسم از فراز اسب به رو زمینخورد.
از حسین بن علی کمک خواست. حسین بن علی به نفیل حمله کرد و دستش را برید. سواران برای رهاندنش آمدند ولی او زیر دست و پای اسبان له شد و کشته شد.[۶]
او که از درد پا به زمین میسود، حسین بن علی نزدش آمد و گفت «دور بواند از بخشایش خدا گروهی که کشتندت و رستاخیز طرفشان نیایت [محمد] است. به خدا گران است که عمویت را بخوانیش و پاسخت نگوید، یا گوید سودی برایت نداشتهباشد، صدای که بسی دشمن و کمی یاور دارد»
پس از کشتن حسین بن علی او را سینه بر سینهاش نهاد و کنار کشتگان هاشمیان گذاشت.[۷]
📓 منابع
۱.↑ "شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام" (in فارسی). Retrieved 2010-12-16.
۲.↑ ۲٫۰ ۲٫۱ مقتل خوارزمی
۳.↑ لباب الأنساب
۴.↑ برخی آوردهاند که عبدالله برادرش (که احتمالاً یازده سالش بود) آن هنگام به میدان رفت.
۵.↑ آمالی صدوق، ص ۲۲۶
۶.↑ تاریخ تبری و منبعهای مشهور. البته برخی منبعهای اخیرتر آوردهاند که قاسم زیر دستوپایشان شهید شد.
۷.↑ السَّلامُ عَلَی القاسِمِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ، المَضروبِ عَلی هامَتِهِ، المَسلوبِ لامَتُهُ، حینَ نادَی الحُسَینَ عَمَّهُ، فَجَلا عَلَیهِ عَمُّهُ کَالصَّقرِ، وهُوَ یَفحَصُ بِرِجلَیهِ التُّرابَ وَ الحُسَینُ یَقولُ: «بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ! و مَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ جَدُّکَ و أبوکَ؛ زیارت ناحیهٔ مقدسه.
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401