💫شهید استاد مرتضی مطهری
#متن_مجری
#شهیدمطهری
#فن_بیان
#روز_معلم
🔸مرتضی مطهری در۱۳بهمن ۱۲۹۸ش، درفریمان از توابع مشهد به دنیا آمد.
محمدحسین مطهری٬پدرشهیدمطهری روحانی مورد احترام مردم درفریمان و شاگردان آخوند خراسانی بود.
استاد شهید گفته است اوّلین بار ایمان و تقوا و عمل صالح و راستی «معظّم له» مرا به راه راست آشنا ساخت.وی در سال ۱۳۵۰ش درگذشت.
گویی مادر شهید مطهری نیز در طب سنتی مهارتی داشت و به معالجه زنان روستای فریمان میپرداختهاست. چنان که شهید مطهری از پدر خود با عنوان طبیب روحانی و از مادرش با عنوان طبیب جسمانی یاد کردهاست.
🔹شهید مطهری مقدمات را نزد پدرش فراگرفت و از ۱۳ سالگی (سال ۱۳۱۱ش) در حوزه علمیه مشهد مشغول به تحصیل شد.در سال ۱۳۱۶ش او به قم رفت و حدود ۱۵ سال در آنجا اقامت نموده از درس اساتید آنجا همچون آیت الله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبائی استفاده نمود.
🔸مرتضی مطهری سال ۱۳۳۱ش ازدواج کرد و چنانکه همسرش تصریحکرده، به دلایل معیشتی، قم را ترک کرده و به تهران مهاجرت کرد.
و درمدرسه سپهسالار (دانشگاه شهید مطهریفعلی) و مدرسه مروی تدریس کرد. نخستیناثرش یعنی شرح کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم (اثر استادش سید محمد حسین طباطبائی) را در سال ۱۳۳۲ منتشر کرد و از سال ۱۳۳۴ به تدریس در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران مشغول شد.
مطهری در طول این سالها با گروه فدائیان اسلام ارتباط داشت.
🔹فرزندان او سه پسر و چهار دخترند. مشهورترین فرزند او علی مطهری است که دو دوره نماینده مجلس شورای اسلامی شده است. محمد مطهری دیگر فرزند مطهری، تحصیلکرده حوزه علمیه قم است و در دانشگاه تورنتوی کانادا تا دکترای فلسفه دین تحصیل کرده است.
🔸مرتضیمطهری شامگاه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸، زمانی که از شرکت درجلسهای در منزل یدالله سحابی بازمیگشت، به دست محمدعلی بصیری، از اعضای گروه فرقان ترور شده و به شهادت رسید.
پیکرمطهری درصبح پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت و پس از تشییع در تهران به قم منتقل شده و آیت الله گلپایگانی برجناره وی نماز خواند.
و در مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه (س) نزدیک مرقد آیات عظام حائری، صدر،خوانساری، دفن شد.
امام خمینی به مناسبت شهادت ایشان پیامی صادر کرد.
✍ویکی شیعه
🌸من معلم هستم
#روز_معلم
#شعر
#فن_بیان
من، معـــــــــلم هستم
زندگی پشت نگاهم جاريست
سرزمين كلمات
تحت فرمان منست
قصر پنهان منست
قاصدك های لبانم هرروز
سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد
من معلم هستم
گر چه بر گونه ی من
سرخی سيلی صد درد درخشش دارد
آخرين دغدغه هايم اينست :
نكند حرف مرا هيچ كس امروز نفهميد اصلا
نکند حرفی ماند؟
نكند مجهولی
روی رخسارهی تن سوختهی تخته سياه جا مانده ست؟
من معلم هستم
هر شب از آينهها میپرسم:
به كدامين شيوه؟
وسعت ياد خدا را بكشانم به كلاس؟
بچه ها را ببرم تا لب درياچهی عشق؟
غرق دريای تفكر بكنم؟
با تبسم يا اخم؟
با یکی بود و نبود؟
زیر یک طاق کبود؟
يا كلاغی كه به خانه نرسيد
قصه گویی بكنم؟
تك به تك يا با جمع؟
بدوم يا آرام؟
من معلم هستم
نيمكت ها
نفس گرم قدم های مرا می فهمند
بالهای قلم و تخته سياه
رمز پرواز مرا می دانند
سيب ها
دست مرا می خوانند
من معلم هستم
درد فهميدن و فهماندن و مفهوم شدن همگی مال منست،
من معــــــــــــــلم هستم ...