((اصفهک لبخند زیبای کویر))
روزگاری بود و دورانی کهن
گوشه ای از خاک پاک این وطن
مردمانی سخت کوش و مهربان
در دهی هم نام با نصف جهان
واحه ای (1) در سایه کوهی سپند
چون گلی بر چین دامانی بلند
گلستانی مانده در صحرا اسیر
اصفهک لبخند زیبای کویر
روزگاران می گذشت و می نوشت
تلخ و شیرین ، زشت و زیبا ، سرنوشت
ناگهان بانگی برآمد از زمین
دیو وحشت شد برون زاندر کمین
زلزله باردگر بگشاد دست
با طبس صد روستا در خود شکست
کودک و پیر و جوان در زیر خشت
زندگانی رخ نمود آن روی زشت
آرزوها جمله یک دم دود شد
چشم برهم آمد و نابود شد
روزهای سخت و دشواری گذشت
زندگی کم رنگ شد در کوه و دشت
روزگاری بود و روزیهای تنگ
اصفهک با تیره روزی ها بجنگ
بخت بد از هر طرف آوار شد
راه ترک روستا هموار شد
وای از ترک وطن وای از فرار
وای از دلهای تنگ بیقرار
وای از بی غیرتی بر مرز و بوم
وای از این آزادی بد یمن و شوم
جای نومیدی و ترس ترک یار
اصفهک اما به پا شد استوار
فقر و بیکاری و #کم_آبی و درد
ساخت از مردان دِه مرد نبرد
روستا شد زنده یکبار دگر
زنده و بالنده یکبار دگر
اصفهک سر تا به پا لبخند شد
با فداکاری رها از بند شد
جای ترک روستا از هر کران
اصفهک شد مقصد گردشکران
اصفهک تعبیر یک رویای دور
اصفهک همیاری شور و شعور
آنچه در ظاهر مصیبت می نمود
شد چهل سال و چنین برکت فزود
باده چهل ساله گر مستت کند
با خراب آباد پیوستت کند
اصفهک تنها ده ایران زمین
کز تمدن جان بدر برده چنین
شهرسازی مدرن بی حساب
پوچ بود همچون حباب روی آب
آب و خاک و زندگی از هم گسیخت
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت
مادرم ایران پر و بالش شکست
بنگراکنون سوی ما آورده دست
مادرم ایران زنی زاینده است
تا جهان باقی بود پاینده است
نک به فرزندش بود تکلیف این
تا پرستاری کند از این زمین
از همین یک روستا الگو بساز
سرزمینت را زنو از نو بساز
اصفهک را در دِهت تکرار کن
بهر آبادی میهن کار کن
سرزمینت را بکوش اباد کن
روز و شب از فر ایران یاد کن
شاعر : سیاوش تهرانی
(1) واحه = به نقطه ای سرسبز در میان صحرا واحه گفته می شود
@esfahk_ir