eitaa logo
اصفهان رضوی
4.8هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
95 فایل
اطلا؏ࢪسانے‌مدیࢪیت‌کانونهاے‌ خدمت‌رضوے‌اُستـــــان‌اصفھان تلفن‌تماس: ۰۳۱۳۲۶۷۲۴۸۵ ارتباط با روابط عمومی @esfaqr_rvbto بازدید از فعالیت های شبکه خادمیاری 👇 فضای مجازی http://esfahanrazavi.ir ایتا https://eitaa.com/esfahanrazavirvbto ازتبلیغات معذوریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
نشر به مناسبت ایام سالگردشهادت حر انقلاب اسلامی،شهید شاهرخ ضرغام... 🌹بسم رب الشهدا والصدیقین🌹 نام : نام پدر : تاریخ تولد : ۱۳۲۸ محل تولد : تاریخ شهادت : هفدهم آذرماه 1359 محل شهادت : اینها مشخصات شناسنامه ای اوست. کسی که در سی و یک سال عمر خود زندگی عجیبی را رقم زد. هیچگاه زیر بار حرف زور و ناحق نمی رفت. دشمن و یار بود . دوازده سالگی طعم تلخ را چشید. از آن پس با سختی روزگار را سپری کرد . در جوانی به سراغ رفت. سنگین وزن کشتی می گرفت. چه خوب پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی می کرد. جوانان، نایب قهرمان بزرگسالان، دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی. همراهی و... اما اینها همه ماجرا نبود. قدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، رفقای نا اهل و ... همه دست به دست هم داد، انسانی بوجود آمد که کسی جلودارش نبود هرشب کاباره، دعوا، چاقوکشی و ... پدر نداشت. از کسی هم حساب نمی برد. مادر پیرش هم کاری نمی توانست بکند الا دعا! اشک می ریخت و برای فرزندش دعا می کرد. خدایا پسرم را ببخش، ش کن. خدایا پسرم را از امام زمان(عج) قرار بده . دیگران به او می خندیدند. اما او می دانست که سلاح مومن دعاست. کاری نمی توانست بکند الا دعا. همیشه می گفت: خدایا فرزندم را به تو سپردم. خدایا همه چیز به دست توست. هدایت به وسیله توست. پسرم را نجات بده! زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد... .
✍ وقتی از گذشته زندگی خودش حرف می زد داستان را بازگو می کرد خودش را حُر می دانست. می گفت: حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزء اولین ها باشم. در همان روز های اول جنگ از همه جلوتر پا به عرصه گذاشت. آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند. آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت. شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت. در هفدهم آذر پنجاه و نه دشتهای شمال آبادان این پرواز را ثبت کرد. پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او را ندید ؛ حتی پیکرش پیدا نشد. می گویند ، اما نه، او از خدا خواسته بود همه گذشته اش را پاک کند. همه را، هیچ چیزی از او نماند. نه اسم، نه شهرت، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. اما یاد او زنده است. نه فقط در دل دوستان، بلکه در قلوب تمام . او بود. مرید امام بود. مرد میدان عمل بود و اینها تا ابد زنده اند. .