سيد رضي (ره) صاحب نهج البلاغه پس از وفات مادرش فرمود: " پس ازاين با كدام دست بلاها را رد كنم؟!"
دست مادر كه بالا ميرود و دعايتان ميكند ، بلاها از شما دفع ميشود.
#کانال_عارفین
@Arefin
آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته):
🍃 همچنان که نتابیدن خورشید هر چند از پس ابر، به فراگیری ظلمت و شدت برودت می انجامد و حیات زمین و زمینی را ناممکن می سازد، اگر عنایت و افاضه ولی خدا و انسان کامل عصر (عج)، هر چند از پس پرده غیبت نبود سختی ها و تنگنای معیشت و کینه توزی دشمنان، به دوستان خاندان عصمت امان نمی داد.
همچنان که امام عصر (عج) در توقیع مبارک به شیخ مفید چنین فرمود: ما در مراعات حال شما سهل انگار نیستیم و هرگز شما را فراموش نمی کنیم و گرنه سختی ها و تنگناهای فراوانی به شما می رسید و دشمنان، شما را نابود می کردند.
#کانال_عارفین
@Arefin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدرتی از مغزتون که تا الان باهاش آشنا نبودین
بسیاااار جالب👌
😊 @de_bekhand ☺️
عصمت الدوله؛ دختر ناصرالدین شاه در خانه اش باغ فردوس، با انارهای رسیده از ساوه. به بزرگی انارها توجه کنید!😮
😊 @de_bekhand ☺️
آیتالله بهجت قدسسره:
خدا کند در ما عشقی پیدا شود به مجموع قرآن و عترت، تا اولاً، بتوانیم یگانگی قرآن و عترت و معجون مرکب از آن دو را بیابیم و ثانیاً، در مقام پیروی و عمل، با توجه به آن دو و بر محور آن دو طواف عاشقانه بنماییم و بدانیم که آنها از هر معشوقی بیشتر شایسته عشقورزی هستند.
🔸حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
مظلومیت امیرالمؤمنین علیهالسلام، مظلومیت بشر تا روز قیامت است.
✅حضرت آیتالله بهجت
ما وظیفه داریم که در تعلیم، تعلّم، تلاوت و عمل به قرآن کوشش کنیم، ما شبهای احیا قرآن بر سر میگذاریم، ولی در مقام عمل آیههای حجاب، غیبت، کذب، و آیاتِ «وَیلٌ لِلْمُطَفِفِینَ؛ وای بر کمفروشان!»( مطفّفین: ۱) و نیز «فَلاَ تَقُل لهُمَآ أُف؛ پس به پدر و مادر اُف نگو»،( اسراء: ۲۳) همچنین «وَ لاَ تَمْشِ فِی الأرْضِ مَرَحًا؛ و با ناز و تکبر در روی زمین راه مرو»( لقمان: ۱۸) و… را زیر پا میگذاریم و پامال میکنیم!
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۲۹۸
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتالله بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
حرف های من و خدا_۲۲.mp3
5.33M
#حرفهای_من_و_خدا ❤️
#دلنوشته بیست و دوم
✍اولین سحر بدون علی است.
و قلب زمین، برای هضم نداشتَنَش، در انقباضی سخت، درگیر شده است...
@ostad_shojae
اكنون ابوبكر با صداى بلند به فاطمه (س) مى گويد:
اى دختر پيامبر! تو سرور همه زنان و دختر بهترين پيامبران هستى! تو در گفتار خود راستگو و در عقل و معرفت، سرآمد همه هستى. هيچ كس نمى خواهد حقّ تو را بگيرد.
من در مورد فدك، فقط به سخن پدرت عمل كرده ام. من خدا را شاهد مى گيرم كه از پيامبر شنيدم كه فرمود: «ما پيامبران، هيچ ثروتى از خود به ارث نمى گذاريم، ما فقط، علم و حكمت به ارث مى گذاريم، و هر چه از ما باقى بماند براى همه مردم است».
اى فاطمه! اين سخن پدر توست و براى همين، من مى خواهم كه پول فدك را صرف خريد اسلحه براى سپاه اسلام بنمايم. من مى خواهم سپاه اسلام را با پول فدك تقويت كنم و همه مسلمانان با اين كار من موافق هستند.
اى فاطمه! من همه دارايى خودم را در اختيار تو قرار مى دهم.
من هرگز نمى خواهم مال و ثروت تو را به زور از تو بگيرم، امّا چه كنم؟ من نمى توانم بر خلاف سخن پدرت،
پيامبر، عمل كنم. ۱۷۸
سخنان ابوبكر به پايان مى رسد.
هواداران خليفه خيلى خوشحال هستند، آنها با خود چنين مى گويند: «ابوبكر چه خليفه خوبى است! او مى خواهد همه ثروت و دارايى خود را به دختر پيامبر بدهد، معلوم مى شود كه او بسيار مهربان و دلسوز است ».
آرى! مردم فكر مى كنند كه خليفه، فدك را براى تقويت اسلام مى خواهد، آنها خيال مى كنند كه خليفه مى خواهد با پول فدك، جبههها را تقويت كند.
درست است كه فاطمه (س) دختر پيامبر است، امّا او هم بايد به حديث پيامبر پايبند باشد، اين سخن پيامبر است كه هر چه از مال و ثروت دنيا بعد از او باقى بماند براى همه مسلمانان است و از بيت المال حساب مى شود.
آيا مى بينى كه براى رسيدن به دنيا و رياست چند روزه آن، چگونه دروغ مى گويند و حديثِ دروغ مى سازند؟ * * * ابوبكر خوشحال است و لبخند به لب دارد. او خيال مى كند كه جواب محكمى به فاطمه (س) داده است.
هيچ كس باور نمى كند كه فاطمه (س) ديگر بتواند جوابى به خليفه بدهد، امّا فاطمه (س) مى خواهد خليفه را رسوا كند.
آيا يادت هست برايت گفتم كه فدك را خداوند به پيامبر بخشيد و پيامبر هم آن را به فاطمه (س) داد؟
چند روز قبل، وقتى كه فاطمه (س) براى پس گرفتن فدك نزد ابوبكر آمده بود، ابوبكر به او گفت كه برو و شاهد بياور و وقتى فاطمه (س) شاهد آورد، شهادت على (ع) و اُم اَيمَن قبول نشد.
اكنون، فاطمه (س) مى داند كه خليفه شهادت شاهدان او را قبول نخواهد كرد، براى همين او از راه ديگرى وارد
مى شود.
اكنون، فاطمه (س) از اين مطلب كه فدك در زمان پيامبر، مالِ او بوده است چشم پوشى مى كند.
امّا فاطمه (س) اكنون مى خواهد از راه ديگرى ثابت كند فدك مال اوست.
آيا شما مى توانيد حدس بزنيد؟
آفرين بر شما! درست حدس زديد، از راه ارث.
اگر ما فرض كنيم كه اصلاً پيامبر فدك را به فاطمه (س) نداده باشد، بعد از مرگ پيامبر، طبق قانون ارث فدك به فاطمه (س) مى رسد. هيچ كس نمى تواند اين مطلب را انكار كند كه خدا فدك را به پيامبر داده است، اين را همه قبول دارند.
پس، فدك مال پيامبر بود، وقتى پيامبر از اين دنيا رفت، يك دختر و چند همسر داشت. طبق قانون اسلام، چيزى از اصل زمين فدك به همسران پيامبر نمى رسد، فقط قسمتى از درختانِ آن سرزمين، به آنها مى رسد. تمام زمين فدك به فاطمه (س) مى رسد، و البتّه درختان آن را بايد قيمت كرد، و يك هشتم قيمت آن را به همسران پيامبر داد.
خوب، اين قانون ارث اسلام است كه همه قبول دارند، امّا امروز ابوبكر حديثى را از پيامبر نقل كرد كه پيامبران از خود چيزى به عنوان ارث باقى نمى گذارند.
با اين حديث، فدك بعد از پيامبر از بيت المال، حساب مى شود و فاطمه (س) هيچ حقّى در آن ندارد. مردم، باور كرده اند كه واقعا پيامبر اين حديث را گفته است.
امّا ناگهان صداى فاطمه (س) در فضاى مسجد مى پيچد:
اى ابوبكر!
تو مى گويى پيامبر فرموده كه هيچ كس از پيامبران، ارث نمى برد، آيا تو قرآن را قبول دارى؟
مگر نشنيده اى كه خدا در سوره «نمل»، آيه ۱۶ مى گويد: (وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ دَاوُودَ): «سليمان از داوود ارث برد».
مگر داوود پيامبر نبود، پس چگونه شد كه سليمان از او ارث برد؟
آيا سخن زكريا را در قرآن خوانده اى؟ آنجا كه خدا در سوره «مريم» در آيه ۵ از زبان او مى گويد: (فَهَبْ لِى مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا يَرِثُنِى): «خدايا! به من فرزندى عنايت كن كه از من ارث ببرد ».
آيا يحيى، پيامبر خدا نيست؟
آيا مى شود يحيى از زكريا ارث ببرد، سليمان از داوود ارث ببرد، امّا من از پدرم ارث نبرم؟ چرا به پيامبر دروغ مى بندى؟ آيا مى خواهى به قانون روزگار جاهليّت حكم كنى؟
آيا مى دانى معنى سخنى كه گفتى چه بود؟ مگر پيامبر، خود پيرو قرآن نبود؟ چطور مى شود كه آن حضرت بر خلاف قرآن سخن بگويد؟
هر چه مى خواهى انجام بده، امّا بدان به زودى خداوند ميان من و تو داورى خواهد كرد. ۱۷۹
سخنان فاطمه (س) به پايان مى رسد.
مردم با شنيدن سخن فاطمه (س) به فكر فرو مى رو
قسمت سی و چهارادامه رمان واقعی 👆👇
ند، عجب! پيامبر بارها گفته بود كه بعد از من افرادى پيدا خواهند شد كه حديث دروغين به من نسبت خواهند داد.
اوّلين نفر آن دروغگويان، همين جناب خليفه است! پيامبر به ما دستور داد تا هرگاه حديثى را شنيديم، آن را به قرآن عرضه كنيم، اگر آن حديث مخالف قرآن بود، هرگز آن را قبول نكنيم.
اكنون معلوم شد كه خليفه، نسبتِ دروغ به پيامبر داده است، آبروى خليفه رفت!