eitaa logo
کانال عشق
313 دنبال‌کننده
14هزار عکس
10.9هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جارچی 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸خاطره والیبالیست جوان کشورمان از دیدار با رهبر انقلاب @jaarchi
هدایت شده از  ضِــدّ شُبـْهــِــہ
#اصول_تشیع 📸 مغازه‌ای که همه کلید آن را دارند! 🔹صاحب یک بقالی در روستای قوزلو از توابع ملکان آذربایجان شرقی: شاید وقتی نیستم مردم چیزی لازم داشته باشند، برای همین به تمامی اهالی روستا کلید دادم تا خودشان بردارند و پول آن را داخل دخل گذاشته یا در دفتر بنویسند! هنوزم پاکدستی و حس انساندوستی نمرده👌 💠 @amiremomenin 💠
و فوق العاده های کانال👇❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی از دکتری در میبد که ویزیتش فقط 500 تومنه! ایشون فوقِ تخصص انسانیت هستن... ♥️ Join → @akhbar_roz ☜
فصل 17 كتاب صبح ساحل اينجا شهر موصل است. آن زن با گل خطمى سرش را مى شويد، من به تو مى گويم: ــ آخر چرا آن زن بالاى پشت بام رفته است و در آنجا دارد سر خود را مى شويد؟ ــ تو چه كار به او دارى، سرت را پايين بگير! او نامحرم است. سرم را پايين مى گيرم، ناگهان سر و صدايى بلند مى شود، يكى از سربازان سپاه خراسان است كه فرياد مى زند. سر و صورت او از گل خطمى خيس شده است. وقتى گل خطمى را در آب بخيسانى، حالت چسبندگى به خود مى گيرد، گويا آن زن وقتى سرش را شسته است، گل خطمى اضافى را به خيابان پرت كرده است و به صورت اين خراسانى افتاده است. اين خراسانى چقدر عصبانى است. او شمشير خود را مى كشد و به سوى در خانه مى رود، با لگد محكم به در مى كوبد. خدايا! خودت رحم كن! او به داخل خانه مى رود، صاحب خانه جلو مى آيد، خراسانى او را با يك ضربه شمشير مى كشد، صداىِ شيون زن از پشت بام بلند مى شود، خراسانى به سوى پشت بام مى رود و آن زن را هم مى كشد، همه بچّه هاى آن خانه را هم به قتل مى رساند. اين خراسانى خيال كرده است آن زنِ عرب از روى عمد آن گل خطمى را به صورت او پرتاب كرده است، اكنون او خوشحال است كه انتقام خود را از آن زن گرفته است. همسايه ها كه اين صحنه را مى بينند، شمشير به دست مى گيرند و به سوى آن خراسانى مى روند و او را مى كشند. شورشى برپا مى شود.79 خبر به فرماندار موصل مى رسد، يحيى برادر خليفه، فرماندار موصل است. او با خود فكر مى كند كه اگر اين شورش را خاموش نكند، هر روز در شهرى از شهرها مردم شورش خواهند كرد، بايد زهرچشمى از مردم گرفته شود كه ديگر كسى جرأت نكند سرباز اين حكومت را به قتل برساند. او دستور كشتار مردم را مى دهد، سپاهيان عبّاسى به شهر مى ريزند، مردم مقاومت مى كنند، نيروهاى بيشترى به يارى سپاهيان مى آيد، دستور كشتن مردم صادر شده است، سپاهيان همه را از دم شمشير مى گذرانند، يازده هزار نفر از مردم كشته مى شوند! شب فرا مى رسد، صداى گريه به گوش مى رسد، فرماندار مى گويد: اين چه صدايى است كه به گوش مى رسد؟ به او مى گويند: زنان و كودكان در داغ عزيزان خود گريه مى كنند. فرماندار دستور مى دهد كه فردا صبح زود همه آن ها را بكشيد. فردا صبح كه مى شود سپاهيان به خانه ها مى ريزند و زنان و كودكان را به قتل مى رسانند. در اين ميان جنايت هاى زيادى روى مى دهد كه قلم از بيان آن ها شرم دارد. فرماندار شهر تا سه روز دستور كشتار و جنايت در شهر را صادر كرده است. سه روز مى گذرد، روز چهارم فرماندار تصميم مى گيرد تا در شهر گردشى كند. او سوار بر اسب خود مى شود، او خوشحال است كه توانسته است اوّلين شورش مردم را به خوبى آرام كند. سپاهيان او را حلقه كرده اند، او در ميان شمشيرها و نيزه از شهر ديدار مى كند، بعد از سه روز كشتار و خونريزى شهر آرام شده است. ناگهان صدايى به گوش مى رسد، اين صداى زنى است كه مى خواهد با فرماندار سخن بگويد، سپاهيان به سوى او مى دوند تا او را به قتل برسانند، فرماندار اشاره مى كند كه بگذاريد او سخن خود را بگويد، آن زن جلو مى آيد، فرماندار سوار بر اسب است، آن زن سرش را بالا مى گيرد و مى گويد: "آيا تو از خاندان پيامبر هستى؟ شرم نمى آيد كه زنان مسلمان در اين شهر...".80 * * * شب است و من هنوز در شهر موصل هستم، نمى دانم چه بگويم و چه بنويسم، هنوز يك سال از اين حكومت نگذشته است و اين همه جنايت!! آيا اين بود وعده هايى كه اين حكومت به مردم داده بود؟ مگر بنى عبّاس در هنگام بيعت مردم با سفّاح به مردم نگفتند كه ما با شما مهربان خواهيم بود و به شيوه و روش پيامبر با شما رفتار خواهيم كرد؟ آيا اين معناى اسلام بود؟ در همين فكرها هستم كه يكى از افراد سپاه خراسان نزد من مى آيد. من كمى مى ترسم. او به من رو مى كند و مى گويد: ــ آيا شجاعت ما را ديدى؟ آيا اقتدار ما را ديدى ؟ ــ كدام شجاعت؟ ــ مگر نديدى كه ما سربازان خليفه چگونه از مردم نترسيديم و يازده هزار نفر را در يك روز به قتل رسانديم. ــ آخر چرا اين كار را كرديد؟ ــ مگر نمى دانى اين حكومت، حكومت آل محمّد است و بايد تا زمان ظهور عيسى(ع) باقى بماند. من به ياد سخنرانى مسجد كوفه مى افتم، وقتى كه عموى سفّاح اين سخن را گفت: "حكومت ما تا زمان ظهور عيسى(ع) پابرجا خواهد بود". اكنون فكرى به ذهنم مى رسد، به او مى گويم: ــ يازده هزار نفر عدد كمى نيست. شما چگونه اين كار را كرديد؟ ــ اين كه چيزى نيست، وقتى به گرگان حمله كرديم، سى هزار نفر را به قتل رسانديم. ــ شما كى به گرگان حمله كرديد؟ ــ در سال 130 هجرى. خبر به ما رسيد كه مردم گرگان بر ضد ابومسلم شورش كرده اند. ما به گرگان رفتيم، مردم آن شهر مقاومت كردند، ما هم دست به شمشير برديم و بيش از سى هزار نفر را كشتيم.81 باور اين سخن براى من سخت است، من خيال مى كردم مردم شهرهاى مختلف از روى علاقه پيرو بنى عبّاس شده اند، امّا امروز چيزهاى ديگر
ى مى شنوم. سى هزار نفر در يك شهر! به راستى جرم آنان چه بود؟ آيا همه آنان بى دين بوده اند؟ آخر شما كه شعار "الرضا من آل محمّد" سر مى داديد، چرا اين قدر خونريزى كرديد؟ شما حق داشتيد با مأموران حكومت بنى اُميّه جنگ كنيد، امّا كشتار مردم معمولى با چه مجوزى صورت گرفت؟ آن خراسانى وقتى تعجّب مرا مى بيند رو به من مى كند و مى گويد: ــ چرا اين قدر تعجّب كرده اى؟ مگر سخن ابومسلم را نشنيده اى؟ ــ كدام سخن؟ ــ ابومسلم گفته است: "ما براى روى كار آمدن حكومت عبّاسى، ششصدهزار نفر را به قتل رسانده ايم".82 ــ آخر چگونه چنين چيزى ممكن است؟ ــ اين دستور رهبر اين قيام بود. ــ كدام دستور؟ من از آن خبر ندارم. ــ در سال 127 ابراهيم عبّاسى، رهبر ما بود، او ابومسلم را به عنوان نماينده خود به خراسان فرستاد و به او گفت: "با دشمنان ما ستيز كن، اگر به كسى شك كردى كه به ما وفادار نيست، او را به قتل برسان، هر كجا بچّه اى ديدى كه قد او پنجوجب مى باشد و طرفدار ما نيست، او را به قتل برسان...".83 * * * اكنون مى فهمم كه چرا امام صادق(ع) از ما خواست كه با اين قيام همراهى نكنيم، متوجّه مى شوم كه چرا امام جواب نامه خلاّل را نداد و آن را در آتش سوزاند. آن روزها ما فكر مى كرديم كه اگر امام دعوت او را قبول كند، فرصت مناسبى براى شيعه پيش مى آيد. آن روز خيلى چيزها را نمى دانستيم و از اين خون ريزى ها خبر نداشتيم و فريب شعار "الرضا من آل محمّد" را خورده بوديم، امّا گذشت زمان همه چيز را معلوم كرد. اگر امام دعوت او را قبول مى كرد، در واقع همه اين جنايت ها را تأييد كرده بود، آن وقت تاريخ چه قضاوتى مى كرد؟ براى قيام فقط شعار زيبا كافى نيست، بنى عبّاس نام "آل محمّد" را بهانه كردند و تا توانستند خون ريختند. آن ها مى گفتند كه هدفشان برپا كردن حكومت عدل است ولى در راه رسيدن به اين هدف، ظلم و ستم را جايز مى دانستند، امام اعتقاد داشت كه براى برقرارى حكومت عدل، بايد از هر ظلم و ستمى پرهيز كرد. نمى توان به اسم برقرارى حكومت عدل، ظلم و ستم روا داشت. * * * سفّاح مى داند كه امام صادق(ع) در ميان مردم نفوذ معنوى زيادى دارد، او مى ترسد كه مبادا امام دست به قيام بزند، براى همين مأموران خود را به مدينه مى فرستد تا امام را به عراق بياورند. آرى! جاسوسان به سفّاح خبر داده اند كه در آغاز قيام، خلاّل و ابومسلم به امام نامه نوشته اند، سفّاح از اين موضوع بسيار نگران است، زيرا مى ترسد كه اگر امام در مدينه بماند، باز هم عدّه ديگرى از بزرگان حكومت به او نامه بنويسند و بخواهند با او بيعت كنند. سفّاح مى خواهد با آوردن امام به عراق از خطرات احتمالى جلوگيرى كند. مأموران حكومتى به مدينه مى روند و امام را مجبور مى كنند تا همراه آنان به عراق بيايد. امام با مأموران به سوى عراق حركت مى كند. سفّاح مى داند كه در اين شرايط نمى تواند به امام سخت گيرى بيش از اندازه بنمايد، فعلاً حكومت او با مشكلات زيادى روبرو است، سفّاح به همين مقدار كه امام در عراق و در دسترس او باشد، راضى است، به اين وسيله او مى تواند همه رفت و آمدها را كنترل كند، هر رفت و آمدى كه براى حكومت ضرر داشته باشد، به او گزارش مى شود. شيعيان با شنيدن اين خبر بسيار خوشحال مى شوند، اين فرصتى است تا آنان با امام خود ديدار كنند، آنان تاكنون فقط درباره امام سخن ها شنيده اند، امّا شنيدن كى بود مانند ديدن! آنان نزد امام مى روند و از علم و دانش آن حضرت بهره مى برند و از اين فرصت كمال استفاده را مى كنند، هر وقتى كه تو نزد امام بروى، مى بينى عدّه اى اطراف او هستند و از او سؤال مى كنند و جواب مى شنوند.84 ـــــــــــــــــــــــــ شما فصل 17 كتاب صبح ساحل، نوشته دكتر مهدى خداميان را مطالعه كرديد. مطالعه كتب نويسنده در سايت www.nabnak.ir ارسال شده ازبرنامه کتب خدامیان https://play.google.com/store/apps/details?id=ir.aminb.drmkhodamian
🌹 و ما دعای یونس را اجابت کردیم و او را از غم و اندوه #نجات دادیم، و این چنین مومنان را نجات می دهیم. انبیاء، آیه۸۸ عیدی شما بما دعای خیرتان هست دراین ایام اعیاد عظمای ولایت ❤️ادمین خادم تک تک شما عزیزان درکانال عشق یاعلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خطاهای گذشته ی دیگران را می‌بخشم و قلبم را از کینه ی آنان، خالی میکنم؛ #فقط_به_عشق_علی ❤️ @ostad_shojae
🌿🌺🌺🌺🌿 🌺🌿🌿 🌺🌿 🌺 🌿 🔸🔶 تمامی زمینیان می‌خواستم خواهش نمایم در یک جمله ما را نصیحتی بفرمایید که ثمرهٔ موفقیت شما در این چند ساله بوده است. آیت الله العظمی نکونام: ما نصیحت و موعظه را از حضرات چهارده معصوم علیهم‌السلام فرا می‌گیریم. در روایت است که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: «ارحم من فی الأرض، یرحمک من فی السماء»(شیخ صدوق ، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 379. )؛ به زمینیان رحم نمایید تا آسمانیان بر شما رحم آورند. انسان به تمامی زمینیان مهر داشته باشد و مواظب باشد وقتی گام بر می‌دارد جنبنده‌ای را زیر پا نگیرد که دل آسمانیان از این معنا پر دغدغه است. باید مواظب بود انسانی بی‌نوا، فقیر، ضعیف، ناتوان یا گرفتاری را ظلم ننماید و اگر نمی‌تواند از او دست‌گیری داشته باشد، دست‌کم به کسی آسیبی وارد نیاورد. ❤ قصد و نیت خود را بر این بگذارد که به هر کس که می‌رسد لطف داشته باشد. بغض کسی را در دل نیاورد و به کسی تندی و خشونت روا ندارد و حتی با دشمن خویش نیز سلام علیک داشته باشد. 🌹 بنا را بر این بگذارد که به هر کسی رسید محبت کند. بله، قاعدهٔ میدان جنگ متفاوت است اما در درون کشوری که در آن زندگی می‌کنیم همه برادر هستند و باید با همه آشتی داشته باشیم. این بهترین نصیحتی است که آقا رسول اللّه فرموده‌اند: «إرحم من فی الأرض یرحمک من فی السماء». 🔔👈 آسمانیان به کسی که رحم می‌آورد لطف دارند و به او سلام می‌فرستند و کمک‌کار و مواظب او می‌گردند. ✨ آیت الله العظمی محمد رضا نکونام ✨ 📚 بر گرفته از کتاب " راهبرد های کلان نظام اسلامی “ 🌸🍃🌷🌸🍃🌷🌸🍃🌷🌸 @nekuoname :👈عضويت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا