🍃 #پیاز_هر_شهر
⚜ پیامبر اڪرم (ص)⚜
💦🍃 هرگاه وارد شهری شديد از پياز آن جا بخوريد زيرا ⇩
✍🏻با خوردن پياز آن شهر از
امراض عمومی آن جا در
امان هستيد 🔺
🌸🍃 @Tebolathar
29.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برنامه تلوزیونی #زندگی_پس_از_زندگی
🔻توصیف مرگ از زبان کسانی که به این دنیا برگشتند!
💠 بسیار اثر بخش
🔻 قسمت بیستم
🆔 @khanevadeh_313
هدایت شده از منتظرمنجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺یک نوع #عروس دریایی متعلق به میلیونها سال قبل در اعماق اقیانوس آرام👆نهایت زیبایی است 😍
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️
❤️
🍃
✨
❤️
🍃
✨
❤️
🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊
💥💫کتاب : عصمت 💫💥
⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️
☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄
💥✨قسمت : پنجاه و یک✨💥
◀️از هر خانه چند نفر به جبهه🔸 رفته بود زنها و بچهها توی شهر زیاد بودند یک روز خانم عظیمی آمد خانهمان🌿 هممحلهایمان بود. همینطور که داشتیم از رزمندهها و کمکرسانی به جبههها حرف میزدیم، چند نفر از همسایهها✨ هم آمدند. قالیچهای انداختم توی حیاط، همه دور هم نشستیم به نقل خاطرات قبل از جنگ.❇️
کمی که گذشت به آنها گفتم: «باید کاری کنیم که خدا از ما راضی باشه ✅نباید دست روی دست بذاریم و انتظار کمک داشته باشیم.»
◀️زنهای همسایه هم قبول کردند، قرار گذاشتیم هر کدام از ما یک ماده غذایی را که در خانهاش🏠 پیدا میشود بیاورد تا برای رزمندگان غذا درست کنیم.
فردا، صبح زود زنگ خانهمان به صدا در آمد. خانم عظیمی🌿 بود. از دم در بهم گفت: «سیلندر گاز که نداریم، چطوری غذا بپزیم؟»🤔
گفتم: «با چند تکه هیزم کارمون راه میفته.»
یکدفعه از دور یکی از همسایهها را دیدیم که با پشتهای از هیزم🎋 به ما نزدیک میشد. عصمت و منصوره را صدا زدم گفتم: «بیاین کمک، هیزمها رو گوشهٔ حیاط بذارین.»☘
◀️یکییکی همسایهها از راه میرسیدند یکی دو نفر مقداری سبزی آش آوردند و مشغول پاک کردن✔️ سبزیها شدند. دیگری نخود و لوبیا و عدس را خیساند. دو نفر هم رفتند از توی کوچه بلوک آوردند و دور هیزمها گذاشتند ویک اجاق درست کردند. همگی مشغول شدیم✳️
عصمت آمد و گفت: «میخوام برم بسیج، کاری هست که قبل از رفتن کمکتون کنم.»🔅
گفتم: «نه مادر، اونجا بیشتر بهت احتیاج دارن.»
خداحافظی کرد و رفت. یک دیگ بزرگ را که خانم عظیمی از خانهاش آورده بود، گذاشتیم روی آتش🔥 و مشغول پختن آش شدیم.
نزدیکای ظهر، آش🍵 آماده شد. چه رنگ و بویی داشت. یکی از مردهای همسایه را خبر کردیم که آن را برای رزمندهها 💐به مسجد جامع برساند. او هم آمد و با کمک چند نفر دیگر، دیگ را با وانت به مسجد بردند.
◀️هر وقت که مواد غذایی در خانه پیدا میشد، باز هم دیگ را بار میگذاشتیم و میفرستادیم مسجد جامع یا مصلای نماز جمعه. نیروهای زیادی از آنجا به جبهه اعزام میشدند.🍃🌸🍃
ادامه دارد ........
http://eitaa.com/mashgheshgh313
✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️
هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️
❤️
🍃
✨
❤️
🍃
✨
❤️
🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊
💥💫کتاب : عصمت 💫💥
⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️
☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄
💥✨قسمت : پنجاه و دو✨💥
◀️شهر شده بود یک ویرانه ، خانه هایی که تا چند وقت پیش صدای بازی و شادی😇 در آن پیچیده بود، حالا آرام و ساکت بودند. نه رفت و آمدی، نه صدایی، هیچ خبری از ساکنانش نبود یا شهید🌷 شده بودند یا مجروح.
◀️قدم زدن در شهر خیلی سخت بود باید از کنار خانههایی میگذشتیم که تعداد زیادی انسان بیگناه در آنجا به شهادت💐 رسیده بودند. از یک نفر شهید، تا بیش از ده نفر از یک خانواده😔 گاهی بعضی وقتها از این سختتر هم میشد. خبر شهادت پسر، همسر یا دامادِ دوست و آشنا که از جبهه برای خانوادهاش میرسید.🌺
◀️برای نماز جماعت که میرفتیم مسجد، بعضی وقتها جای یک نفر را خالی میدیدیم وقتی سراغش را میگرفتیم، میگفتند: «شهید🌷 شد.»
با خودم میگفتم: «دیروز در صف نماز ایستاده بود، امروز مهمان🔆 خداست!»
گاهی اوقات برای چند روزی مغازهها تعطیل میشد. مواد غذایی در خانهها پیدا نمیشد. یک روز سر ظهر متوجه شدم که به جز کمی آرد و مقداری شکر هیچ چیز در خانه نداریم.❗️
با خودم گفتم: «خدا رو شکر، که این رو هم توی خانه داریم.»
رفتم توی آشپزخانه و آردها را الک کردم یک ماهیتابه ✅برداشتم آمدم توی حیاط یک مَنقل داشتیم که رویش غذا درست میکردم. چند تکه چوب از توی باغچه آوردم و گذاشتم توی منقل
فقط چند تا کبریت ⚡️در جعبه مانده بود. هر کاری کردم روشن نمیشد. اولی، دومی تا آخرین کبریت، با هزار دردسر توانستم روشناش کنم و بالأخره چوبها آتش🔥 گرفت. ماهیتابه را گذاشتم و برای ناهار حلوا پختم. حلوا را توی بشقاب بزرگ گذاشتم و بردم سر سفره آن روز گذشت و روزهایی میآمد که حتی نان برای خوردن در خانهها پیدا نمیشد؛ اما مردم به همدیگر کمک میکردند و برای هم مواد غذایی میفرستاد.🍃🌸🍃
ادامه دارد .....
http://eitaa.com/mashgheshgh313
✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️
پاپیون زیبا 😍
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه 🏃🏃
آموزش انواع #بافتهای شیک وخاص
#دومیل و #قلاب 👏👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥
تبدیل حلب روغن به گلدان زیبا 👌😍
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه 🏃🏃
آموزش انواع #بافتهای شیک وخاص
#دومیل و #قلاب 👏👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥
با برشهای چوب قاب آینه بساز 😍👌
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه 🏃🏃
آموزش انواع #بافتهای شیک وخاص
#دومیل و #قلاب 👏👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥
خلاقیت با لاستیک چرخ ماشین
#فروارد کن به دوستات 😊
@bebinobebaf
ـــــــــــــــــــ🍃🌺🍃ــــــــــــــــــــــــ
کانال دوم ما #بافتنی_ماندالا_فرشینه 🏃🏃
آموزش انواع #بافتهای شیک وخاص
#دومیل و #قلاب 👏👏👏👏
❥♥ @mandala ❥♥
❥♥ @mandala ❥♥