هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
animation.gif
6.86M
دیدین تا حالا پارچه رو چطوری رنگ میکنن 😀
@khandehpak
هدایت شده از طب الرضا (علیه السلام)🍏
#سبزی
♥️✨پيامبر خدا (ص):
✍سفره هايتان را با سبزى ، زينت بخشيد ؛زيرا
✍وجود سبزيجات به همراه ذكر نام خدا ، شيطان را مى راند...
📚دانشنامهقرانوحدیث
🍎 @tebesamen
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
محبت درمانی_۶۰.mp3
9.04M
#محبت_درمانی ۶۰
💎 همه سرمایه و دارایی یه آدم دلشه
به دلت نگاه کن
ببین جوونی و عمرت رو کجا دوست داری بگذرونی؟
💞هرجا عقربه دلت میگرده ، متعلق به همونجایی
@Ostad_Shojae
💠▪️💠▪️💠▪️💠▪️💠
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
خلاصۀ #جلسۀ_بیستوپنجم، 5 #صفر_1440
موسیقی
http://saehat.net/index.php?page=kholaseh&id=51
@Lotfiiazar
💠▪️💠▪️💠▪️💠▪️💠
هدایت شده از ریحانه
🌼 دیدار مهر و دانش
📝 حاشیهنگاری دیدار نخبگان با رهبرانقلاب (بخش اول)
🌸 آسمان تا صبح باریده و هوای تهران را لطیف کرده بود. ساعت هفتونیم صبح دم در حسینیه امام خمینی (ره) زمین هنوز خیس بود. پرندهها لای دار و درختها میخواندند و نسیم خنکی میوزید. جمعیت آرام آرام کارتهایشان را نشان میدادند و میرفتند داخل. هوا سرد نبود ولی کاپشنها و کتهای ضخیمی که تن بعضیها بود نشان میداد از جاهای سردسیر آمده باشند، مثلا از تبریز، شهرکرد، ایلام و جاهایی که هوای الآن میطلبد این طور لباس بپوشند.
📿 از خانه تا بیت رهبری را صلوات فرستاده بودم که دم در زیاد معطل نشوم و مشکلی در هماهنگیها برای ورودم پیش نیاید. راحت رفتم داخل ولی خودکار و کاغذهایم را گرفتند؛ انگار یا صلواتهایم را درستودرمان نفرستاده بودم یا هماهنگکننده فراموش کرده بود دوتا تکه کاغذ و یک خودکارم را هم هماهنگ کند.
🍪 از آنها اصرار که وسیله اضافی نمیشود ببری و از من هم پافشاری که بدون اینها کارم لنگ میماند. هرچه عجله کرده بودم که زودتر بروم داخل و جلو بنشینم هدر رفت. گفتند برو یک جایی بنشین تا خودمان برایت بیاوریم. قبل از ورود پذیرایی شدیم. یک میز که رویش شربت آبلیمو توی لیوانهای یکبار مصرف معمولی چیده شده بود با چند تا جعبه شیرینی، شیرینیهایی شبیه کیکیزدی.
🖍 نگران کاغذ و قلمم بودم و فقط لیوان شربت را سر کشیدم. شکر و آبلیمویش به اندازه بود. رفتم داخل حسینیه. از آخرین باری که آنجا را دیده بودم پانزده سالی میگذشت، افطارهای ماه رمضان تشکلهای دانشجویی. زیلوهای آبی با لوزیهای سفید نخستین چیزی بود که به چشمم آمد. هنوز از پانزده سال پیش تغییری نکرده بود. مانده بودم این همه سال با این حجم از دیدارها پوسیده نشده یا اگر تعویض شده چرا دوباره همین شکلی؟ چرا نرمتر یا مرغوبتر نشده؟
☀️ حسینیه جماران هم زیلوهایی با همین سر و شکل داشت و امام هم مخالف تعویضشان بود. هنوز نیم ساعتی تا شروع مراسم مانده بود. دانشجوها کم کم داشتند وارد میشدند و فرهیختهطور مینشستند. کسی، کسی را هل نمیداد و به زور خودش را توی یک وجب جا نمیچپاند.
🎓 هرکدامشان را برانداز میکردم که چطور وارد میشود. تیپش چطوری است، کجا مینشیند و توی چه حال و هوایی است. حدود یک سوم جمعیت مانتویی بودند، مانتوهای نسبتاً بلند و مقنعههایی با رنگ تیره. بعضیها موهایشان بیرون بود و نمیدانم چرا هرلحظه فکر میکردم الان است که یکی از محافظها مثل خدام امام رضا (ع) میآید و با همان پرهای رنگیرنگی بهشان تذکر میدهد. تعداد شهرستانیها زیاد بود، این را هم از روی لهجههایشان میشد فهمید و هم از نماز شکستهای که آخرش به امامت آقا خواندیم.
🔸 حدود دو سوم حسینیه را پارتیشن کشیده بودند که جمعیت توی همان قسمت جلویی بنشینند و پراکنده نشوند. دو ردیف کنار حسینیه هم صندلی چیده شده بود، یک ردیف برای آقایان، یکی هم خانمها. اولش فکر کردم صندلیها برای نشستن خواص است ولی بعدش دیدم که هرکس بخواهد میتواند بنشیند که البته زود پر شد. بعضیها تکیه میدادند به دیوارهای عقبی، ستونها یا پارتیشنها. چون باید منتظر کاغذ و قلم میماندم آخرین ردیف کنار دست یکی از محافظها نشستم تا من را ببیند و یادش نرود که برای چه آمدهام و دنبال کارم باشد.
🔵 یک پرده بزرگ سرمهایرنگ بالای سر جایگاه زده بودند با این حدیث از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین (ع) که : کلُّ وِعَاءٍ یضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلاَّ وِعَاءُ اَلْعِلْمِ فَإِنَّهُ یتَّسِعُ . زیرش هم ترجمهاش را نوشته بود: «هر ظرفی به آنچه در درون آن قرار میدهند پر میشود، جز ظرف دانش که از آن وسعت مییابد.»
🎙 مداح رفت پشت تریبون. آقای مهدی رسولی بود. به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی (ع) اشعاری حماسی خواند و بعد هم شعرها را وصل کرد به ماجرای پیادهروی اربعین. آنقدر از نداشتن کاغذ و قلم پریشان بودم و در رفتوآمد بین حسینیه و بازرسی که درست نفهمیدم چی خواند و کی تمام کرد. ساعت پنج دقیقه به 9 آقا توی حسینیه بود. هجوم زیادی به سمت جلو وجود نداشت و شعارها مثل همیشه بود: «ای رهبر آزاده آمادهایم آماده.»
♨️ برای آخرینبار رفتم توی بازرسی، این بار با توپ پرتر. خواستم کاغذ و قلمم را چک کنند و بدهند که یکی از محافظها گفت که رفت و آمد من هم تمرکز محافظها را به هم میزند و هم نظم جلسه را؛ خدا ببخشد! صورتم گر گرفته بود و حرص میخوردم. یکی از مسوولان اجرایی به آرامش دعوتم کرد و وعده داد که پیگیر گرفتن وسیله برایم خواهد بود. برگشتم توی حسینیه.
ادامه دارد...
📝 نوشتهی خانم افروز مهدیان، منتشر شده در روزنامه صبح نو
❣️ @Khamenei_Reyhaneh
هدایت شده از مرکز نشر آثار آیتالله بهجت
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
خدا کند که مادیات برای ما وسیله باشند؛ بهگونهایکه وقتی امور دنیویه به ما اقبال کردند، سبب تأکید و اقبال ما به امور معنویه و آخرت گردند، چنانکه برای بعضی چنین شده که با داشتن مقامات معنویه و اقبال در امور مادیه، به مقامات بالاتری از معنویات رسیدهاند.
📚 در محضر بهجت، ج۱، ص۸۱
✅ Sapp.ir/bahjat_ir
✅ eitaa.com/bahjat_ir
✅ Gap.im/bahjat_ir
✅ ble.im/bahjat_ir