❣️خداوند خواست تا انسان، برترین باشد...
#دردانه
مربی برای تربیت صحیح فرزند یا شاگرد خود، ابتدا باید از شناخت خود و استعدادها و تواناییهایش شروع کند و سعی در شکوفايی آنها داشته باشد.
مربی حین شکوفایی استعدادهایش با سختیها و مشکلات راه آشنا شده؛ در نتیجه هنگام تربیت و رشد دیگران، باعث شکوفایی هر چه بهتر استعدادهایشان میشود.
💟 👨👩👧👦
#برداشت_آزاد
@Lotffiazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حیوانات عجیب دریایی 😳
😊 @de_bekhand ☺️
4_5879700474629719188.mp3
8.78M
#روی_موج_صداقت ۱۰
بعضی ها، با خودشون صادقــند!
اول؛ خوب خودشونُ شناختن و باور کردن...
دوم؛ خوب رویِ خودشون، قیمت میذارن!
🔮برا همین، درمورد خودشون، توهم نمی زنند!
@Ostad_Shojae
کانال عشق
🔵#سوال_شماره 563
ـــــــــــــــــــــــــ
سلام ایا آثار صابون که همیشه بعد از حمام بر ناخن وجود دارد مانع وضو است ؟
📗 مرجع #آیت_الله_خامنه_ای
🔴#پاسخ
ــــــــــــــــ
سلام علیکم
اثری که از صابون روی بدن باقی می ماند مانع نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــ
#وضو
🌺
🍀🌺
🌺🍀🌺🍀
i #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
🔴 پیامبراکرم صلی الله علیه واله
💠 لَوْ أَنَّ جَمِيعَ مَا فِي اَلْأَرْضِ مِنْ ذَهَبٍ وَ فِضَّةٍ حَمَلَتْهُ اَلْمَرْأَةُ إِلَى بَيْتِ زَوْجِهَا ثُمَّ ضَرَبَتْ عَلَى رَأْسِ زَوْجِهَا يَوْماً مِنَ اَلْأَيَّامِ تَقُولُ مَنْ أَنْتَ إِنَّمَا اَلْمَالُ مَالِي حَبِطَ عَمَلُهَا وَ لَوْ كَانَتْ مِنْ أَعْبَدِ اَلنَّاسِ إِلاَّ أَنْ تَتُوبَ وَ تَرْجِعَ وَ تَعْتَذِرَ إِلَى زَوْجِهَا
💠 اگر تمام چیزهایی که در روی زمین از #طلا و نقره وجود دارد و زن آنها را به خانه #شوهرش بیاورد. سپس روزی بر سر شوهرش #مـــنت بگذارد و بگوید تو کیستی؟ این اموال مال من است. در این صورت اجر و #عمل زن از بین میرود اگر چه از عابدتریــن مردم باشد. مـــگر اینکه #توبه کند و برگردد و از شوهرش عـــذرخواهی کند.
📙مکارم الاخلاق ص۲۰۲
🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚛ درمان سفیدی مو باخوردن زعفران
☑️ خانم ها برای پوشش سفیدی مو رنگ شیمیایی استفاده نکنید
♥️✨دکتر حسین #خیراندیش
🍏☜با تبلیغ طب ایرانے اسلامے
سلامتی را به هموطنان هدیه کنیم.
🍒 @tebolathar
قسمت پنجم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: می خواهم درس بخوانم
اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم … بی حال افتاده بودم کف خونه … مادرم سعی می کرد جلوی پدرم رو بگیره اما
فایده نداشت … نعره می کشید و من رو می زد … اصلا یادم نمیاد چی می گفت …چند روز بعد، مادر علی تماس گرفت
… اما مادرم به خاطر فشارهای پدرم … دست و پا شکسته بهشون فهموند که جواب ما عوض شده و منفیه … مادر علی
هم هر چی اصرار کرد تا علتش رو بفهمه فقط یه جواب بود … شرمنده، نظر دخترم عوض شده …چند روز بعد دوباره
زنگ زد … من وقتی جواب رو به پسرم گفتم، ازم خواست علت رو بپرسم و با دخترتون حرف بزنم … علی گفت: دختر
شما آدمی نیست که همین طوری روی هوا یه حرفی بزنه و پشیمون بشه … تا با خودش صحبت نکنم و جواب و علت رو
از دهن خودش نشنوم فایده نداره …بالاخره مادرم کم آورد … اون شب با ترس و لرز، همه چیز رو به پدرم گفت … اون
هم عین همیشه عصبانی شد … بیخود کردن … چه حقی دارن می خوان با خودش حرف بزنن؟ … بعد هم بلند داد زد … -
هانیه … این دفعه که زنگ زدن، خودت میای با زبون خوش و محترمانه جواب رد میدی …ادب؟ احترام؟ … تو از ادب
فقط نگران حرف و حدیث مردمی… این رو ته دلم گفتم و از جا بلند شدم … به زحمت دستم رو به دیوار گرفتم و لنگ
زنان رفتم توی حال … یه شرط دارم … باید بزاری برگردم مدرسه - …