✦✧✾═✾🔹✾═✾✧✦
🔹﷽🔹
🔹دل نوشته
🔹امروز نیمی از قرآن را خواندیم و با امّداوود هم کلام شدیم او برای رهایی پسرش و ما برای رهایی از خود...
🔹مولا جان چند صباحی است که خدای ما دیگر سنگ و چوب نیست ولی صد ناله و فغان از خدای توهمی قدرتمندمان، خودی قدرتمند از منها، منِ عابد، منِ سالک، منِ فقیر و حتی عمیقتر منِ عینُالفقر...
🔹آه و صد آه! که از تو در ما خبری نیست، اشتباه نشود در ذهن و باورمان بسیار از تو میگوییم و میشنویم اما در میدان زندگی تو گم هستی ، تو در زندگی من غریبی، دعا میخوانم تا برای من اتفاقی بیفتد، از من خوبی ظهور کند، از من امام ظهور کند اما تو کجایی؟ تو در قلب من کجایی؟ تو در عالَم کجایی؟
🔹مولا جانم بحق عمهات زینب، دعایمان کن که ما کنار برویم ، ما همان ابرهایی هستیم که اگر کنار برویم ظهورت نمایان میشود.... خالصانه التماست میکنیم که فقط تو باشی و تو باشی و تو باشی که عاقبت بخیری فقط در ظهور توست....
#اللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَ
#ارسالی_مخاطب
@ketabezendagi
✦✧✾═✾🔹✾═✾✧✦
https://eitaa.com/eshgh14
حدوداً ۲۵ سال پیش زمان ثبت نام مدارس بود، دایی هام به فاصله دو سال از هم قرار بود در راهنمایی ثبت نام کنند یکی اول راهنمایی ( که فردی تقریبا بی انگیزه بود و قبلاً تجدیدی داشت )و دیگری سوم راهنمایی که کاملا با انگیزه بود و درس زبان و خلق آثار بسیار باهوش بود). پدربزرگ و مادربزرگم از میزان شهریه ثبت نام از دایی بزرگتر سوال کردند و در کمال ناباوری فقط به میزان ثبت نام دایی کوچکتر به او پول دادند و گفتند دیگه بسه هر چی درس خوندی ولی برو داداشت رو ثبت نام کن، اون اشکی که توی چشای این پسر اون روز دیدم و آرزوهایی که نادیده گرفته شد هنوز که هنوزه باعث شرمساری من هست (اون زمان من حدوداً ۷ ساله بودم )،درضمن دایی کوچک یک سال بعد ترک تحصیل کرد
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
#ارسالی_مخاطب
https://eitaa.com/eshgh14