دوران دانشجویی که در خوابگاه بودم، همیشه من اتاق را جارو میکردم. یا هروقت میخواستم ظرفهایم را بشویم، مال هماتاقیهایم را هم میشستم. بعد از مدتی احساس کردم آنها دیگر وظیفۀ من میدانند که همیشه جارو کنم یا ظرفها را بشویم. برای همین با دلخوری و ناراحتی، این کارها را ترک کردم.
خیلی از ما اگر به گذشته برگردیم، از بعضی خوبیها و لطفهایی که در حقّ دیگران حتی همسر و فرزندمان کردهایم، احساس پشیمانی میکنیم؛ چون فکر میکنیم قدر خوبی ما را ندانستهاند و کارهایمان هدر رفته است. آنها هم بدون اینکه تشکر و جبران کنند، همه چیز را از یاد بردهاند.
اما شاید این مشکل از خود ما باشد!
به نظر من برای اینکه کی، کجا، به چه کسی و تا چه حد خوبی کنیم، نسخۀ کلی وجود ندارد. اما خوبی کردن، یک فاکتور مهم دارد:
«بیتوقع بودن».
یعنی جایی خوبی کنیم که آنقدر از خوبی لبریز شدهایم که نمیتوانیم خوبی نکنیم! اگر خوبی و #محبت ما واقعاً از درونمان برآید، نه #توقع و #منّت میآورد، نه تنفر و پشیمانی.
مثل خورشید که نه برای اثبات زیبایی و #سخاوت خود و نه برای اینکه قدردانش باشیم، بر ما نمیتابد؛ بلکه آنقدر نور و حرارت دارد که نمیتواند طلوع نکند و بدون تابش بماند.
#دل_نوشته
@Lotfiiazar