هدایت شده از کتاب زندگی
قال #مولانا #صاحب_العصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه : بی یدفع الله البلاء عن اهلی و شیعتی
همانا خدا به واسطه من #بلا را از اهل و #شیعه من دور میکند.
همه ما این روزها درگیر بلاییم. گاهی بلای خود #ویروس ، گاهی بلای ترس از آن.
آرامش جسمی گروهی و #آرامش روانی همه ما به هم خورده است.
دغدغه هایمان تا سطح #کمبود_ماسک و ژل و .. فروکش کرده.
دعواهای بچگانه اصحاب #قدرت و جنگ انتقام #سیاست ، بر نگرانی هایمان افزوده.
طوری ، سالها ، #اعتقادات به بازی گرفته شده است که ما نقابدارانِ اعتقاد هم این روزها همه شعارهایمان را فراموش کردیم.
راستش گمان نمیکنم این روزها کسی حتی جرات کند مردم را به #توسل دعوت کند، و اگر میکند حتما صابون تمسخر حتی از جانب مذهبیپوش! ها را به تن مالیده است.
کجاست آن همه شعار و ادعا؟!
این نوشته هرگز در پی نفی اهمیت #بهداشت یا عمل به توصیه های #پزشکی نیست ، اما یادمان باشد « با توکل زانوی اشتر ببند » را.
نه رهایش کن ، نه #توکل را فراموش کن.
دوا را طبیب میدهد و شفا را خدا.
اگر روزی با #زیارت_عاشورا بلای وبا از سامرا ریشه کن شد ، چون عقیده به اعجاز آن کلام قدسی وجود داشت.
اگر امروز من از توسلم اثر نمی بینم چون برای تفنن و آزمون است.._ و صد البته که همین هم بی جواب نمی ماند_
یادمان باشد ، دلسوز ما کسی است که غصه دار همیشگی ماست : انا غیر مهملین لمراعاتکم
و یادمان بیاید که حضرتش به مرد بحرینی فرمود اگر همان لحظه مرا صدا می زدید ، دستگیری می کردم.
میان این همه توجه به ماسک و ژل و شستشو _ که صد البته لازم است_ از توجه پر از اضطرار به حضرتش غافل نباشیم _ که هزار البته واجب است_
نمیدانم دیگر باید چه رخ بدهد تا متوجه شویم : الاهی عظم البلاء و برح الخفاء و انکشف الغطاء و ضاقت الارض و منعت السماء را..
شاید هم تا همین جایش بلدیم و ادامه اش را در یاد نمی آوریم که : انت المستعان و الیک المشتکی و علیک المعول فی الشده و الرخا..
کاش بیاییم و بخوانیم ، با تضرع هم بخوانیم که خدای بنده نواز است و #امام مهربانتر از مادر..
.
در کنار عمل به همه احتیاطات عقلانی و توصیه های پزشکی ، خواندن دعای #الهی_عظم_البلاء را در دستور کار خود قرار بدهیم.. مگر بلا چه معنای دیگری دارد؟!
.
همه را به این دعای شریف دعوت کنیم..
باور کنیم اثر دارد..
.
لطفا برای ترویج و دعوت به خواندن این دعا پست را در حد توان منتشر نمایید.
#یاعلی
#صبح_صبا
عبور #بهار را از پشت پنجره به تماشا نشستهام و به روزهایی فكر میكنم كه حقيقت، ملموستر بود.
روزهایی كه میشد بهار را در آغوش گرفت و بوسيد؛ و عطر باران را بدون ماسک، استشمام كرد.
آه ای روزهای سختِ ادامه!
فقط خدا میداند چقدر دلم برای شكوفههای گيلاس تنگ شده است؛ برای قدم زدن در باغ و خاكی شدن؛ برای باد كه بيگاه بيايد و... .
نمیدانم قهر #طبيعت، تاوان كدام #گناه ماست. تاوان دروغها و غيبتها؟ يا بیتفاوتیمان در عبور از كنار باغهای زرد؟ يا چشم بستن بر سرخی خون هزاران بيگناه كه فرياد دادخواهیشان را شنيديم و از ترسِ به هم ريختن آسايشمان كاری نكرديم!
نه، نگران نباشيد! #جنگ نمیشود، خانههايمان ويران نمیگردد. همه چيز سر جايش است، همه چيز. ما در خانههايمان در آسايش كامل حبس شدهايم!
نمیتوانيم بیصدا نفس بكشيم. نمیتوانيم فرياد بزنيم. نمیتوانيم حتی فراتر از چارچوب خانههامان راه برويم.
اين است سرانجام آسايشطلبیهای بیهدف! حالا تمام مردم جهان، تفاوت #آسايش و #آرامش را درک میکنند.
چه بسیار کسان كه در بدترين شرايط جنگی، قلبشان آرام است شبيه اقيانوسهای دور. درحالیكه ما و مردم شهرهای پيشرفتهٔ جهان در برجهايمان و در اوج امكانات، طوفانیترين لحظات عمر را سپری میكنيم!
گاهی احساس میكنم كائنات از چالشهای سيل و زلزله كه تنها قشر آسيبپذير جوامع را تحت تأثير قرار میدهند، خسته شدهاند!
اين بار در صفحات خود، چالش جديدی طراحی كردهاند كه عدالتمحور باشد: ويروسی كه دستهبندیهای اجتماعی، سياسی، جغرافيایی، اقتصادی و... برایش فرق ندارد و همه را به يک اندازه تهديد میکند؛ حتی كسانی را كه فكر میکنند خودشان #ويروس را ساختهاند!
چه روزهای عجيبی است؛ ساكت اما ژرف...
هنوز پشت پنجره ايستادهام، به رسم عاشقان روزگاران دور؛ و به تو فكر میکنم. به اينكه اين روزها بيشتر از هر زمان، دوریات را درد میكشیم.
كاش زودتر بيایی و ما بردگان دنيا را از حبسهای خانگی در ذهنهای تنگمان نجات دهی؛ عشق را به طور مساوی بين اهالی اين سياره تقسيم کنی و نورهای مردهٔ كهكشانمان را از زير آوارهای توهم نجات دهی.
ما منتظر طلوع چشمانت هستيم؛ و آيا صبح نزديک نيست؟
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج
@Lotfiiazar