#همسرداری_به_روش_علما
🍃علامه طباطبایی (ره) در مجلس ختم همسرشان: #27سال با این زن زندگی کردم نه من و نه او یک بار صدای بلند یکدیگر را نشنیدیم...
#عشق_یعنی_همین
#کانال_عارفین
@Arefin
🔴 #تست_همسرداری
💠هر چند وقت یکبار، از همسرتان بپرسید چگونه همسری برای او هستید؟ آیا توانستهاید بخشی از خواستههای #همسرتان را محقق کنید؟
از او بخواهید صادقانه رفتارهای #مثبت و #منفی شما را بگوید.
💠 و شما از انتقاداتش استقبال ویژه کنید نه اینکه سبب #مشاجره شود.
انتقادپذیری، شما را نزد همسرتان #محبوب و تو دل برو میکند.
🆔 @khanevadeh_313
🔴 #رهبر_انقلاب:
💠 همه افراد خانه ما، وقتی میخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است. من فکر میکنم که همه باید اینگونه باشند. پدرها و مادرها، بچهها را از اوّل با کتاب مأنوس کنند. ١٣٧۴/٠٢/٢۶
🆔 @khanevadeh_313
🍃 #تغذیه_کم_خونی
✍ با خوردن عسل در مدت بسیار ڪمی به تعداد گلبولهای قرمز افزایش می یابد
✍ پسته موجب افزایش خون میشود
✍ فندق خون را افزایش داد و رنگ چهره را میگشاید
🌸🍃 @Tebolathar
#رفع_عفونتهای_زنان
💦🍃بادرنجبویه باعث⇩
✨کاهش دردهای قاعدگی
✨تنظیم اختلالات قاعدگی
✨و اثرات ضدعفونی کنندگی است
✍روزی 5 گرم بصورت دمنوش مصرف شود.
🌸🍃 @Tebolathar
39.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برنامه تلوزیونی #زندگی_پس_از_زندگی
🔻توصیف مرگ از زبان کسانی که به این دنیا برگشتند!
💠 بسیار اثر بخش
🔻 قسمت سیزدهم
🆔 @khanevadeh_313
هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️
❤️
🍃
✨
❤️
🍃
✨
❤️
🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊
💥💫کتاب : عصمت 💫💥
⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️
☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄
💥✨قسمت : سی وسه✨💥
بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران،💐 عصمت هم مثل بقیهٔ جوانها به فعالیتهای گوناگون فرهنگی و حضور در مجالس عقیدتی و سیاسی🔅 روی آورد. هرروز در جلسهٔ، یک سخنران شرکت میکرد. او خوشفکر بود. برای درک مسائل فرهنگی و سیاسی عصر خود عاشقانه قدم برمیداشت.👌
در اکثر جلساتی که در سطح شهرستان دزفول برگزار میشد، شرکت میکرد و واقعاً خستگی ناپذیر☺️ بود. کلاسهای او در مساجد «شاهرکنالدین»، «اباذر»، «مُرشد بَکان» و همچنین حسینههای «بنی فاطمه» و «شهید 🌷دَرمغان»، زیر نظر اساتیدی مذهبی و مجرب تشکیل میشد. در صدر این کلاسها، متد قرآن شناسی «حجت الاسلام و المسلمین شیخ علی راجی» 🌸بود که اهمیت زیادی به حضورش در این کلاس نشان میداد.
عصمت راهی را که انتخاب میکرد، تا رسیدن به هدفش ادامه میداد👌 و طوری برنامهٔ رفتنش را تنظیم میکرد که تمامی اوقات فراغتش را در این کلاسها بگذراند. وقتی هم به خانه برمیگشت با یکی از دوستانش✨ در حیاط خانه مینشستند و با هم تمامی سخنرانیها و دروس مربوطه را مرور میکردند. او مطالعات فراوانی در زمینهٔ کتابهای📚 اسلامی داشت و آن کتابها را به صورت مفهومی و تحلیلی میخواند. کتابهایی مانند اصول کافی، کتب آیتالله مطهری،🌹 تفاسیر قرآن، زبان عربی، صحیفه سجادیه، نهجالبلاغه و.... میگفت: «مفاهیم مذهبی را باید با توجه به عرفان و معنویت✅ و خلوص بررسی کرد و در زندگی پیاده ساخت.»
ظاهرش خندان ☺️بود ولی باطنش به دنبال درک مسائل روز، گاهی وقتها، محل تشکیل کلاسها از هم دور بود؛ با پای پیاده💥 تمام مسیرها را میرفت و میآمد هر دورهای را که تشخیص میداد سطح معلوماتش را از چیزی که هست بیشتر میکند با پشتکار ادامه میداد.🌟
ریز بینی و دقت عمل در مسائل اعتقادی از ویژگیهای عصمت بود. این شاخصه او را از دوستانش💥 متمایز میکرد. این را من تنها نمیگویم، بلکه هر دوست و یا آشنایی که با دخترم در ارتباط بوده، این خصیصهٔ بارز او را تأیید میکرد.🍃🌸🍃
ادامه دارد ........
http://eitaa.com/mashgheshgh313
✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️
هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️
❤️
🍃
✨
❤️
🍃
✨
❤️
🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊
💥💫کتاب : عصمت 💫💥
⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️
☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄
💥✨قسمت : سی و چهار✨💥
اوائل پیروزی انقلاب گروهکهای ضد انقلابی مثل علف 🎋هرزه سر بالا کردند به خصوص در مدارس دخترانه؛ با تبلیغ فرهنگ غربی، بیحجابی و بیتفاوتی🍁 نسبت به مسائل دینی در مدارس، افرادی را خواسته یا ناخواسته به سمت خودشان میکشاندند.🔥
این مسائل بعضی از دانشآموزان و حتی معلمهای دبیرستانی🔸 را که عصمت در آنجا درس میخواند هم به اموری مثل اغتشاشات و اوضاع تأسف بار بیحجابی و... نزدیک کرده بود و ما روز به روز رشد این جریان باطل را در بین بعضی افراد میدیدیم.☑️
سال چهارم دبیرستان، دو دبیر و دو همکلاسی داشت که از این گروهها حمایت میکردند و سنگشان❌ را به سینه میزدند. هدفشان انجام اقداماتی ضد انقلابی بود. چند ساعتی در هفته با آنها کلاس داشت. به من میگفت: «چارهای نیست یا باید برای همیشه به مدرسه نروم یا جلوشان بایستم.»❗️
یک روز که از مدرسه برگشت گفت: «امروز توی حیاط مدرسه، به هُما گفتم: «نباید ساکت بمونیم اینا دارن فکر بچهها🌿 را به نفع خودشان تغییر میدن.»
هما به من نگاه کرد و گفت: «چهکار کنیم؟»
گفتم: «هر جلسهای که به کلاس میآییم باید دو نفرمان آمادگی کامل و اطلاعات کافی داشته باشیم تا بتونیم اونا رو قانع کنیم و جلوشان کم نیاریم.»🕊
مکثی کرد و زیر لب، طوری که فقط خودم بشنوم با تعجب گفت: «عصمت!🤔 داری چیمیگی، اگه اخراجمون کنن چی؟ اونا معلم هستن و ما شاگرد معلومه حرف اونا رو قبول میکنن»⁉️
گفتم: «نه، تو فکر نباش، هیچ کاری از دستشون بر نمیاد، ما خدا رو داریم، مگه برا انقلاب تیر و تفنگ دستمون بود که حالا از حرفای بیربط اینا جا بخوریم و بترسیم.»✳️
دستش را دراز کرد طرفم و با لبخند گفت: «حاضرم تو رو همراهی کنم.»
گفتم: «خیلی خوبه، امشب کتابهایی 📚که در این زمینه داری رو مطالعه کن، فردا باید با اعتماد به نفس جوابشون رو بدیم که بچهها باورشان بشه این انقلاب صاحب داره، هر کسی نمیتونه براش تصمیم بگیره.»🍃🌸🍃
ادامه دارد ......
http://eitaa.com/mashgheshgh313
✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️