eitaa logo
کانال عشق
317 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 پيامبر صلی الله علیه و آله: 💠 قَولُ الرَّجُلِ لِلمَراَةِ اِنّي اُحِبُّكِ لايَذهَبُ مِن قَلبِها اَبداً ✍اين گفتار مرد به همسرش كه «من تو را دارم» هرگز از قلب زن بيرون نمی‌رود. 🆔 @khanevadeh_313
🎥 تو در خانواده‌ای یا خانواده در خدمت توست؟ 🔰رسول الله «ص» فرمود: مؤمن طعامی را می‌خورد که اهل و دوست دارند و طعامی را به اهل و خانواده‌اش می‌خوراند که خودش دوست دارد. 🔴 🆔 @khanevadeh_313
🍃 ⚜امام صادق(ص)⚜ 💦🍃هر کس شب ماهی بخورد و در پیِ آن خرما یا عسل نخوردو بخوابد تا صبح رگ فلج او تحریک می شود. 📚:کافی ۳۲۳/۶ 🌸🍃 @Tebolathar
⚜پیامبر اکرم(ص)⚜ 💦🍃در هفته اول عروسی عروس را نگاه دار از خوردن ⇩ ✨شیر ✨سرکه ✨خربزه ✨سیب ترش ✍🏻زیرا رحم زن سرد است و اگر این غذاها را بخورد موجب نازائی می‌شود 📚:طب‌النبـی 🌸🍃 @Tebolathar
دوری‌ از صحن شما سخت دهد آزارم جز دعا نیست دگر راه مرا ، ناچارم به تنم درد فراق حرمت افتاده هوس گرمی آغوش ضریحت دارم ♥️
💰🎁🛍💰🎁📚🎁📗📒📕🎁📦 بخش هدایای شماعزیزان به کانال خودتان🌹👇👇
با همه گرم میگرفت و زود صمیمی میشد ... جای خودش را توی دل بچه رزمنده ها جا کرده بود. وقتی نبود جای خالی اش زیاد حس میشد انگار بچه ها گم کرده ای داشتند و بی تاب آمدنش بودند .... خبره که میدادند آقا مهدی برگشته دیگر کسی نمی ماند همه بدو میرفتند سمتش. میدویدند دنبالش تا روی دست بلندش کنند. از آنجا به بعد دیگر اختیارش دست خودش نبود. گیر افتاده بود، دست بچه ها مدام شعار میدادند: فرمانده آزاده ... بالاخره یک جوری خودش را از چنگ و بال نیرو ها در میاورد. مینشست گوشه ای دور از چشم بقیه، با خودش زمزمه می کرد و اشک میریخت ... خودش را سرزنش می کرد و به نفسش تشر میزد که: مهدی! فکر نکنی کسی شدی که اینها این قدر خاطرت رو میخوان. نه، اشتباه نکن، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجی هایی ... و همینطور میگفت و اشک میریخت ...🙃🍂 نام شهید: مهدی زین الدین تاریخ تولد: 1338 محل تولد: تهران محل شهادت: جاده بانه سردشت، توسط ضد انقلاب تاریخ شهادت: سال 1363 مزار: گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم 🍃🕊 ... ╭━━⊰❀🌹❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╯
هدایت شده از .
وعده‌ی عشق است و می‌دانم که فردا مال ماست عالمی با ما نمی‌ماند؟! خدا با ما که هست ...
هدایت شده از منتظرالمهدی
این یه تبلیغ نیست 👀 یه دعوت نامه ست 💌 برای اینکه از کانال مون دیدن کنید اینجا پره از و هر چی که دلتون بخواد 😍 https://eitaa.com/joinchat/3897032739Ca7ab498292 💥 کانال تریکو بافی زربافت عرضه کننده محصولات زیبای تریکویی ، مناسب خانم ها و دخترخانم های خاص پسند و شیک 😉 @zarbaft_terico 🤩تازه هر ماه تخفیف های ویژه ای داریم 🤩
هدایت شده از منتظرمنجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺واکنش زیبای یک به شنیدن صدای اذان @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
فوق العاده های کانال❤️👇 ❤️ 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎❤️
هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐 💐 🌺 💐 🌺 💐 🌺 💐 🌻 بسم الله الرحمن الرحیم 🌻 ❣کتاب : آخرین امدادگر❣ 🧡عاشقانه های زندگی محمد حسن قاسمی 🧡 🕊 مدافع حرم 🕊 ✨نویسنده : پریسا محسن پور✨ 🌹قسمت : بیست و سه🌹 «ادامه فصل بیست و یکم « 🌹و وارد اتاق کناری میشه ..... من را می‌بیند که روی برانکارد خوابیده‌ام و یحیی را می‌بیند که دارد از من خون می‌گیرد و کیسه خونی که هر لحظه پر و پرتر می‌شود. سرم را از شرمساری ✨نرسیدن خون، پایین انداخته‌ام‌. دکتر وا رفته است و به چارچوب در تکیه داده‌....بهت زده نگاه‌مان می‌کند و... انگار برای دقایقی زمان ایستاده است... بغض امانش نمی‌دهد و اشک‌هایش😭 خون‌های خشک شده‌ روی ماسکش را دور می‌زند و می‌ریزد کف اتاق عمل... گروه خونی من O مثبت است و جواب کراس مچ صحرایی می‌گوید که می‌توانم به مجروح خون اهدا کنم.❣ به یحیی می‌گویم:« برو به حمزه بگو چشمش به مریض باشه.»🍃 🌷دستم را می‌گذارم روی پیشانی‌ام و چشم‌هایم را می‌بندم و خاطرات گذشته از جلوی چشمم رژه می‌روند و به آن روزی فکر می‌کنم که در اتاق عمل بیمارستان بقیه‌الله🕊 تهران، مسئول کد 9921 بودم و در عرض یک ساعت سه بار به فاصله‌ای کوتاه‌، کد اعلام شد.🍃 💐امروز هر سه بیمار ایست قلبی را خودم رفتم و احیا کردم. نوبتی با تیم CPR22، ماساژ قلبی‌، تزریق دارو، تنفس با امبوبگ و لوله‌گذاری دشوار و هر کاری که از من بر می‌آمد انجام دادم و خلاصه کم نگذاشتم!🍃 🌻بر بالین سومین بیمار‌، دیگر عرق می‌ریختم وبا تمام توانم ماساژ قلبی می‌دادم‌. سوپروایزر با تعجب😳 نگاهم می‌کرد. شاید آن‌جا با خودش گفت: «عجب جوونی داره این پسره، سه تا مریض پشت سر هم احیا کرد خسته نشده توی این یک ساعت ؟» شاید هم برای همین بود که برایم درخواست تشویقی 👏کرده بود! بالای سر سومین بیمار‌، با هر ماساژ قلبی نفس‌نفس می‌زدم و با خودم می‌گفتم: «خدایا شکرت🙏 که به این بنده ناچیز اعتماد داری و نجات جان سه انسان را از لبه‌ پرتگاه مرگ‌، به دست‌های کم‌توانم سپرده‌ای‌...»🍃 🌺آن روز شرمنده خدایم نشدم چرا که هرگز به خستگی فکر نمی‌کنم و با سختی راحت ترم تا با آسانی! با صدای یحیی‌، چشم‌هایم 💥را باز می‌کنم. یک واحد خون می‌دهم و بلند می‌شوم می‌روم دنبال کارهای مربوط به تزریق خون! خدا را شکر این یک مورد به خیر می‌گذرد.🍃 💐به پایگاه‌های دیگر درخواست خون می‌دهیم و کم‌کم مشکل کمبود خون حل می‌شود‌. تقریباً صبح است‌، یک شان پهن می‌کنم و نمازم را همان‌جا می‌خوانم‌، نزدیک طلوع خورشید.... انگار روی بال فرشته‌ها قامت بسته‌ام، وسط شلوغی بیمارستان شیخ‌نجار.🍃✨🍃 .......... 💐 🌺 💐 🌺 💐http://eitaa.com/mashgheshgh313 🌺 💐 🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐