eitaa logo
کانال عشق
318 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
10.7هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
گویا به پرستار ها اعلام کردند که سردار سلیمانی برای دیدار مصطفی آمد ... یکی از پرستار ها آمد پیش مصطفی وگفت: من میدونم تو شخصیت مهمی هستی!! مصطفی هم با بی تفاوتی جواب داد منو تو مثل همیم و هیچ فرقی با بقیه نداریم ... پرستار گفت: ولی میدونم که سردار سلیمانی به دیدنت اومده ...! مصطفی هم جواب داد: ایشونم یکیه مثل من و تو :)) همیشه همینطور بود نه فقط آن موقع، قبل از آن هم برایش مهم نبود که آدم شناخته شده ای باشد یا نه ...؟! اگر‌ کاری انجام می داد اسم و رسم برایش مهم نبود🙃🍃 نام شهید: مصطفی صدرزاده تاریخ تولد: ‌1365.6.19 محل شهادت: حومه حلب تاریخ شهادت: 1394.8.1 🍂🦋...
و یه پیام هم بدین ک اگه کسی مدیر کانالی هست و دنبال این مطالبه پیام بده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از منتظرمنجی
❗️ @jannatolmahdi313 نزدیک صندلی حضرت بودم. ایشان دست گذاشته بودند روی دستۀ صندلی. تا خواستم دست ایشان را ببوسم، دستشان را کشیدند. فرمودند: «راضی نیستم به اینکه دستم را ببوسد». (براساس خاطره یکی از شاگردان) 📚 ذکرها فرشته اند، ص٨٠ @jannatolmahdi313 ‼️ صلی الله می فرمودند به خوب های به خاطر احترام کنید به بد هایشان به خاطر من احترام کنید‼️ ‼️حضرت علیه السلام فرمودند:  نگاه به ما  است، عرض شد یابن رسول الله نگاه کردن به امامان از دودمان شما عبادت است یا نظر کردن به همه ذریه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود بلکه نگاه کردن به همه ذریه پیامبر عبادت است تا وقتی که از راه و روش  جدا نشوند و به گناهان آلوده نگردند.»‼️ بحارالانوار ج 96 ۳۱۳👇••🇮🇷•• تشریف بیاورید.✅ @jannatolmahdi313
فوق العاده های کانال❤️👇 ❤️ 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎❤️
هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐 💐 🌺 💐 🌺 💐 🌺 💐 🌻 بسم الله الرحمن الرحیم 🌻 ❣کتاب : آخرین امدادگر❣ 🧡عاشقانه های زندگی محمد حسن قاسمی 🧡 🕊 مدافع حرم 🕊 ✨نویسنده : پریسا محسن پور✨ 🌹قسمت : بیست و پنج🌹 «فصل بیست و سوم» 🌹همچنان بیمارستان شیخ نجار در تب و تاب پذیرش مجروحین عملیات آزاد سازی نُبُل و الزهرا ست‌.🍃 🌺یک مجروح ایرانی پنجاه و پنج ساله با اوضاع وخیم داریم که ایست قلبی❣ کرده و مشغول CPR هستیم که ناگهان جوانی پاکستانی با شکمی برآمده که نشانه خونریزی فعال داخلی پیش رونده است برای‌مان می‌آورند. مجروح کاهش هوشیاری😔 دارد و ترکش به پهلو و شکم و روده‌ها خورده است با این خونریزی وسیع داخلی زمانی برای انتقال به اتاق عمل نداریم.🍃 🌷همان جا روی برانکارد‌، کتامین تزریق می‌کنم و دکتر وحید بلافاصله دستکش می‌پوشد و بی‌هیچ حرفی ناگهان پیراهن خونین بیمار را کنار می‌زند و با تیغ بیستوری استریل، در یک حرکت سریع، شکم مجروح را می‌شکافد.🍃 🌸نگاهی به اطراف می‌اندازم همه به دکتر وحید خیره شده‌اند که همان‌جا در راهروی نگاهی به اطراف می‌اندازم. همه به دکتر وحید✨ خیره شده‌اند که همان‌جا در راهروی اورژانس با دقت به دنبال عروق آسیب دیده می‌گردد. دکتر رگ اصلی را پیدا می‌کند و با کلمپ آن را می‌بندد و وقتی خیالش از بابت خونریزی راحت می‌شود با آرامش اما جدی می‌گوید: «حالا ببریدش اتاق عمل!»🍃 🌻دوباره 50 میلی گرم کتامین می‌زنم و سریع دو واحد خون تزریق می‌کنم و تحت بیهوشی‌، بقیه مراحل جراحی را در اتاق عمل ادامه می‌دهیم. عروق آسیب دیده خونگیری💥 شده و بخش‌هایی از روده که ترکش اصابت کرده هموستاز می‌شوند. عمل جراحی با موفقیت به پایان می‌رسد و مجروح با حال عمومی قابل قبولی به حلب منتقل می‌شود.🍃 💐از چهار صبح تا نیمه‌های شب فردایش‌، حدود بیست و سه ساعت بی‌وقفه و بدون استراحت سرپا هستیم و توفیق خدمت یافته‌ایم آن هم در سنگر پزشکی و امداد‌....🍃 🌹به راستی چند درصد از مردم دنیا‌، زندگی را از این زاویه دیده‌اند که گاهی به مدافعان حریم اسلام خرده 😔می‌گیرند؟!🍃 🌷به خاطر اهدای خون کمی ضعف دارم و رنگم پریده است‌. خون رفته جبران می‌شود‌،اما ای کاش به همین راحتی گناهان‌مان هم جبران می‌شدند... خدا کند🤲 رو سپید به دیدار حضرت عشق نایل شویم و آن دنیا‌، راهروهای بیمارستان شیخ نجار شهادت بدهند که ما برای مجاهدان راه حق کم نگذاشته‌ایم.🍃 🌹حالا دیگر نیمه شب شده و من امروز در بیمارستانی در کشور جنگ‌زده سوریه، یک دفعه یادم افتاد که از بیمارستان بقیّّه‌الله‌الاعظم(عج) تهران‌، هزاران کیلومتر دورترم و برای نجات انسان‌هایی که نه هم وطن من هستند و نه هم‌زبانم‌، دارم همان تلاشی را می‌کنم که یک روز برای مردم کشورم کرده‌ام!🍃✨🍃 ........... 💐 🌺 💐 🌺 💐http://eitaa.com/mashgheshgh313 🌺 💐 🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐
هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐 💐 🌺 💐 🌺 💐 🌺 💐 🌻 بسم الله الرحمن الرحیم 🌻 ❣کتاب : آخرین امدادگر❣ 🧡عاشقانه های زندگی محمد حسن قاسمی 🧡 🕊 مدافع حرم 🕊 ✨نویسنده : پریسا محسن پور✨ 🌹قسمت : بیست و شش🌹 «فصل بیست و چهارم» 🌹این‌جا در پیچ و خم جاده‌های تاریک دلم‌، تازگی‌ها هزاران فانوس روشن است به شوق رسیدن تو! حضرت عشق!❣ سوسو می‌زنی در خیالم و من در این شب‌های تاریک‌، در خودم دنبال جاده‌ای می‌گردم👌 که پیاده‌، با پای برهنه‌، بی سر و پا‌، تا تو بیایم... سختی راه✨ که چیزی نیست، من از جانم می‌گذرم به اشتیاق دیدارتو! خوب می‌دانم تا خودم را نیابم تو را هر‌گز نخواهم یافت. دستم را بگیر...🍃 🌺قرار بود هر روز‌، کاغذی از خاطرات و مسائل روزانه بنویسم، فرصت نشد. کار سنگین بود. امروز دوباره فراغت پیدا کردم‌.🍃 🌷بیمارستان الحاضر را تحویل دادم‌. مدتی مسئول شیخ نجار بودم‌. امروز مسئول بیمارستان مایر هستم. در صلح به سر می‌بریم و نیازی به کار چندانی نداریم.🍃 💐اواخر بهمن است و هوای سوریه سرد و کلاه سبز پشمی من سوژه بچه‌های هر بیمارستانی که می‌روم! آن‌قدر برنداشته‌امش فکر می‌کنم چسبیده کف سرم!☺️ کلاه یک وجبی من همیشه دستمایه خنده محمد است! می‌گوید:«مسخره! توی خوابم کلاه می‌ذاری؟» من هم جواب می‌دهم:«سرم شلوغه! وقت سرما خوردن ندارم!» و خودم جلوتر از همه بلند بلند می‌خندم!😂 باز همان کل کل همیشگی من و محمد که بین همهمه و خنده بقیه به زور صدایش را می‌شنوم که می‌گوید:« خدا تو رو شفا بده‌، یه پولی هم به من!»🍃 🌻ملالی نیست!خداوند ان‌شاءالله مرا با همین کلاه پشمی سبز‌، در صحرای محشر‌، محشور فرماید تا شهادت بدهد که در خدمت‌مان کوتاهی نکردم!🍃 🌸به زودی نوروز نود و پنج از راه می‌رسد‌. اولین سال از عمر بیست و شش ساله‌ام است که لحظه تحویل سال را به دور از خانواده می‌گذرانم😔 دارم به وقایع سال نود و چهار فکر می‌کنم و دست تقدیر که مرا از شهر کرد به حلب کشانده است: رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست می‌برد هر جا که خاطر خواه اوست... خدا را شکر🤲 که در خدمت حضرت زینب هستم.🍃 دارم کمبود‌های دارویی و تجهیزات را لیست می‌کنم، بروم به کارم برسم. یا علی! 🍃✨🍃 .......... 💐 🌺 💐 🌺 💐http://eitaa.com/mashgheshgh313 🌺 💐 🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐