فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیرمرد لواشک فروش سبزواری درآمد امروز خود را به سیل زدگان کشور کمک کرد
😍😘😘😘😘😘😍❤️
امروز را خوشبخت باش
همان باش که میخواهی
اگر دیگران آنرا دوست ندارند
بگذار دوست نداشته باشند
ولی تو همیشه همانی باش
که خودت دوست داری
خوشبختی یک انتخاب است
راضی نگه داشتن همه نيست
😊 @de_bekhand ☺️
هدایت شده از کانال عشق
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 هدیه عجیبی که سالار عقیلی از طرفدار خود در کنسرت ساری گرفت!😳
هنرنزدایرانیان است وبس.
😊 @de_bekhand ☺️
اعیادشعبانیه مبارک
🍕توزیع #سمبوسه_نذری امشب و فردا شب در کاشان
🔶سه شنبه و چهارشنبه ۲۰ و ۲۱ فروردین بعد از نماز مغرب و عشا در خیابان سهیل
درخدمتیم:
🔰اینجاشهرستان کاشان
🌸 فداکاران
🎉 #میلاد_حضرت_عباس_مبارک
💫 #روز_جانباز
🌺 رهبرانقلاب: خانمهایی رفتند همسر جانبازان شدند. یک مرد [با مشکلات فراوان] را انسان به عنوان یک متعهد و مسئول، داوطلبانه پذیرائیاش را به عهده بگیرد، خیلی فداکاری کرده است.
☀️ یک وقت شما میگوئید من میآیم روزی دو ساعت از شما پذیرائی میکنم. خب او از شما تشکر میکند. یک وقت هست که نخیر، شما خودتان را به عنوان همسر او توی خانهی او میگذارید...
🌷 اینها این فداکاری را کردند. اصلاً نمیشود نقش زنان را محاسبه کرد. ۱۳۹۰/۱۰/۱۴
❣️ @Khamenei_Reyhaneh
💝 برای تشکر از زحمت های تو!
✅ شهید صیاد شیرازی به روایت همسر شهید
۲۱ فروردین ۱۳۷۸ سالروز شهادت به دست منافقین
🔸 وقتی فرمانده نیروی زمینی شد، ماه تا ماه پیدایش نمیشد. گاهی اوقات می آمد تهران جلسه یا مأموریت و میرفت.
🔹 وقتی می فهمیدم آمده تهران و نیامده خانه، ناراحت میشدم. پشت تلفن بهش می گفتم: « چرا نیامدی علی؟» عذر خواهی می کرد که: « کار داشتم»، ولی مرتب تلفن می زد. خیلی از کارها و مشکلات خانه را تلفنی حل می کرد. سخت بود، ولی راضی بودم.
🔸 آن روزها فقط دعا می کردم سالم باشد. دلم برایش شور می زد، به خصوص که هر چند وقت یک بار بدن مجروحش را می آوردند و هنوز خوب نشده، دوباره میرفت منطقه. هر بار که در می زدند، می گفتم حتماً این بار خبرش را آورده اند. دلم برایش، برای دیدنش، برای صدایش لک زده بود.
🔹 یک روز دیدم در می زنند. دیدم چند نفرند. یکی شان گفت: « منزل جناب سرهنگ شیرازی؟» دلم ریخت. گفتم: « من خانمش هستم. » گفت: « از طرف جناب سرهنگ برایتان پیغام آورده ایم. » یک پاکت داد دستم. اصلاً نفهمیدم پاکت را چطوری گرفتم. گفتم: « شهید شده؟» یکی شان گفت: « نه گفتند این پاکت را به دست شما برسانیم. » و خداحافظی کردند.
🔸 آمدم توی حیاط چادرم از سرم افتاد. دیدم در پاکت یک نامه است با یک انگشتر عقیق. نوشته بود: « برای تشکر از زحمت های تو. همیشه دعایت می کنم.» نفس راحتی کشیدم و اشک توی چشم هایم جمع شد.
🌷 #سبک_زندگی_شهدا
❣️ @khamenei_reyhaneh