eitaa logo
کانال عشق
316 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
10.6هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
#سیم_خاردار_نفس... 🍃مقام معظم رهبری : مهم‌تر از عبور از سیم خاردار دشمن ‌، عبور از سیم خاردار نفس انسان است که انسان به ‌ظاهر آن را دشمن هم نمیداند و دوست حساب میکند . #کانال_عارفین @Arefin
🍃وقتی ملتی خالص و مخلص به دنبال رهبری خالص و مخلص حرکت کند، تمام قدرت های دنیا هم قیام کنند محال و ممتنع است که از عهده او برآیند.. «استاد شهید مرتضی مطهری» #کانال_عارفین @Arefin
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ائمه علیهم‏السلام برای این روزهای پُرفتنه تکلیف ما را مشخص کرده‏اند، و ما را حیران و سرگردان به حال خود وا نگذاشته‌اند. فرموده‏اند در صورت اختلاف، با حزب و فرقه‏ای باشید که با علی علیه‏السلام است. 📚 در محضر بهجت، ج3، ص 299 ☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت قدس‌سره ✅ @bahjat_ir 🗓 سه‌شنبه ١٠ دی ماه ١٣٩٨ ... 🔻 خاطراتی از سبک زندگی آیت‌الله بهجت(ق): قرار بود نماینده‌ای از ایران به لبنان برود. تصمیم گرفتم او را نزد آقا بیاورم تا نصیحتی کنند. تقریبا ساعت ١١:٣٠ شب بود که رسیدیم به منزل ایشان. کارمان آن‌قدر واجب بود که به خودم اجازه دادم با این‌که از قبل هماهنگ نکرده بودیم، آرام در بزنم. خود ایشان در را باز کرد، انگار منتظر ما باشد! وارد شدیم و آقا برای‌مان چای آورد، مقداری صحبت کرد، نزدیک ساعت ١٢:٣٠ پرسید: «شام خورده‌اید؟» ناخودآگاه گفتیم: «خیر!» آقا بلند شد و آرام از پله‌هایی که به آشپزخانه می‌رسید، پایین رفت تا غذایی مهیا کند. پردۀ آشپزخانه را کنار زدم؛ دیدم که ظرفی را روی اجاق گذاشت و چند عدد تخم‌مرغ در آن شکست. بعد یک سینی آماده کردند و همه چیز را در آن قرار دادند؛ اما نمی‌توانند بلندش کند، آرام‌آرام آن را تا پس پرده روی زمین کشید. ساعت ١:٠٠، شام حاضر بود، چند عدد تخم‌مرغ نیمرو، کمی سبزی و چند خیار و کاسه‌ای زیتون و خرما که با سلیقه در سینی چیده شده بود. تمام کار را خودش کرده بود. از خجالت آب شدیم، هرچه کردیم دست‌مان به طرف غذا نمی‌رفت. متوجه خجالت ما شد، نشست و با ما خورد تا راحت باشیم. غذا ساعت ٢:٠٠ تمام شد، دوباره چای آورد. اگر کسی که ایشان را نمی‌شناخت، در آن حال ایشان را می‌دید، محال بود بفهمد کیست. بالأخره نمایندۀ ایران به لبنان رفت و برگشت؛ می‌گفت: «ذره‌ای در مصرف بیت‌المال دست از پا خطا نکردم. فکر می‌کنم این به برکت همان لقمه‌ای بود که میهمان حضرت آقا بودم.» 📚 این بهشت، آن بهشت، ص٨١ ☑️ کانال رسمی مرکز ✅ @bahjat_ir
‏تصوری که آقایون از حموم دارن 😂 😊 @de_bekhand ☺️
نصب صندوق صدقات بر در خانه‌ای گلی در منطقه زیلایی استان کهگیلویه وبویراحمد که ساکنینش در اوج فقر زندگی می‌کنند. 😊 @de_bekhand ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط اون پارچه ای که پهن کرده تو صندوق 😂 بعضی ها اعتقادبه وانت ندارند خو!😄 😊 @de_bekhand ☺️
°°♧🦋♧°° خاطراتی از به نقل از برادر شهید:🌹 ✍بنده علی رضا تورجی زاده برادر شهید محمدرضا تورجی زاده هستم شهید متولد تیرماه 1343 می باشد از همان دوران طفولیت بسیار مودب و با وقار بود. همرزمان با تحصیل در مغازه نانوایی پدر کار می کرد. خردادسال 1361 راهی جبهه شده و پس از مدتی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. ایشان پس از شرکت در عملیات های متعدد در تاریخ 5 اردیبهشت ماه 66 حین فرماندهی گردان یازهرا سلام الله علیها در منطقه بانه به شهادت رسید مزار ایشان گلستان شهدای اصفهان می باشد. سه سال تفاوت سنی داشتیم طبق معمول بچه ها همه بازی می کردیم ولی آنچه شاخص بود اینکه در بازیها یمان محمدرضا مداحی می کرد و من سینه می زدم گوشه خانه جشن میلاد امام زمان عج الله تعالی فرجه برپا می کردیم. شهید با اینکه سن کمی داشت در تظاهرات ها شرکت می کرد حتی آنهایی که با گارد شاهنشاهی درگیر می شد شبها با دوستانش روی دیوارها شعار می نوشت هرچه اصرار می کردم شب ها مرا بخود نمی برد می گفت خطر دارد و دوستانم دعوام می کنند. شادی روح مطهرشان صلوات📿 ♡° ♡° 🚩 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
✨رحم الله امرأ نزع عن شهوته، و قمع هوى نفسه، فان هذه النفس أبعد شىء منزعا و انها لا تزال تنزع الى معصية فى هوى. 💠پس رحمت خداوند بر کسی که شهوت خود را مغلوب و هوای نفس را سرکوب کند ، زیرا کار مشکل بازداشتن نفس از شهوت بوده که پیوسته خواهان نافرمانی و معصیت است. ✨ 📚 ۱۷۶ @nahjol_balagheh
هدایت شده از کانال عشق
°•|🌿🌹 #برگی_از_خاطرات #شهید_حسن_محمدعلی‌خانی 💢 #قصه_زلف‌های_حسن ◽️توی عملیات «محرم»، «اصغر» فرمانده بود؛ معاون گردان حضرت «ابوالفضل(ع)» بچه‌های سلطان‌آباد را جمع کرد و گفت: «باید همه، موهایتان را از ته بزنید. این مطلب به همه نیروهای گردان هم ابلاغ شده. گفتم اول از شما شانزده نفر که هم‌محلی‌مان هستید، شروع کنم.» ◽️حسن عاشق موهای لَختش بود. یک شانه داشت که دائم به موهایش می‌کشید. همه موهایشان را تراشیدند، اما حسن افتاد سر لج و گفت: «من نمی‌تراشم.» ◽️به اصغر هم گفت: «تو فرمانده من هستی و من مطیع فرمانت هستم. فرمانده! به من بگو برو روی مین، می‌روم. بگو با نارنجک برو زیر شنی تانک، می‌روم. فرمانده! قسم می‌خورم که هرگز از فرمانت سرپیچی نکنم، اما از من نخواه که موهایم را کوتاه کنم.» اصغر گفت: «پسر! موهایت خیلی بلند است، اگر زخمی شوی، پر خاک می‌شوند.» هرچه اصغر گفت، حسن کوتاه نیامد. ◽️شب بود و همه خواب بودند. «حسین‌علی» و اصغر، یک قیچی آوردند که سر حسن را از ریخت بیندازند، تا حسن مجبور شود که موهایش را بزند. وقتی رسیدند بالای سرش، حسن از جا پرید و مچشان را گرفت. ◽️گفت: «بابا! من اصلاً می‌خواهم با همین موها شهید شوم. فرمانده! من به مادرم وصیت کرد‌ه‌ام که وقتی شهید شدم، سرم را شانه بزند، برای چه می‌خواهید وصیتنامه‌ام را خراب کنید؟ جواب مادرم با خودتان.» بعد سرش را آورد جلو. #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم #شهیدمحمدرضا_تورجی_زاده🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ♥️ঈ═*─╯
آرامش_5.mp3
9.13M
#آرامش ۵ انسانهای شکاک، #آرامش ندارند! شک، شخصیت شان را متزلزل می‌کند، و از آنها انسانهایی چندشخصیتی می‌سازد که رنگ آرامش، به خود نمی‌بینند! @ostad_shojae
#ماجراهای_من_و_کودکم ۴۴ @ostad_shojae
#پای_درس_استاد ◽️جواب_سلام‌هایی که؛ شاید شنیده نشوند! @ostad_shojae