هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
✨❤️🍃✨❤️🍃✨❤️
❤️
🍃
✨
❤️
🍃
✨
❤️
🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊
💥💫کتاب : عصمت 💫💥
⭐️🌺نویسنده :سیده رقیه آذرنگ🌺⭐️
☄💫بر اساس زندگی : «شهیده عصمت پورانوری »💫☄
💥✨قسمت : اول✨💥
حاجآقام، در چهار ماهگی پدرش و در چهار سالگی مادرش را از دست داده بود😔 یک پسر بود با یازده خواهر از شش سالگی شبانهروز⚡️ کار میکرد. چند کیسه گنـدم و برنـج را از کشـاورزان میخریـد و به آسیـاب میبرد و میفروخت. مـدتی هم لباس و ظروف سفالی خرید و فروش میکرد. تا وقتی که به سن ازدواج رسید و با مادرم ازدواج کرد.⭐️
سال1321دردزفول به دنیا آمدم،فرزند اول خانواده بودم. دوران کودکیام🤓 در محلهای نزدیک به پل قدیم سپری شد خانهای که درآن زندگی میکردیم، حیاطی بزرگ داشت؛ دور تا دورش اتاقهایی بود که هر کدام با یک ایوان از هم جدا میشدند⭕️ خانوادههای زیادی در آنجا اتاق اجاره کرده بودند مثل ما، همسایهها خیلی با هم صمیمی بودند.
پدرم، در آن خانه دهه اول ماه محرم، روضهٔ امام حسین(ع)🏴 و در شبهای قدر مراسم احیا برگزار میکرد.وقتی تابستان بود،روضه را پشتبام میخواندیم. چون هنوز آب لولهکشی نبود، صبحها با دختر بچههای☺️ هم سن و سالم، مشکهای خالی را میگذاشتیم روی دوشِمان، کوچه به کوچه تا قُمِش میدویدیم که آنها را پر از آب کنیم. هِنّ و هِنّکُنان با مشک پر برمیگشتیم خانه. عاشق این کار بودم هر وقت مشک آب خالی میشد از مادرم میخواستم که من آن را ببرم.✨
مادرم با مشک، در یک دلو آب میریخت. از غروب میرفتم پشتبام، آب و جارو میکردم و دورش را با قالیهای کنارهمان فرش⭕️ میانداختم. کارم که تمام میشد، توی تاریکی لب بام مینشستم وحیاط را تماشا میکردم. حاج آقام که از بیرون میآمد چند تا چراغ نفتی🌟 را از توی دالان میگرفت دستش و با خودش میآورد پشتبام و آنها را چهار گوشهٔ پشتبام روشن میکرد، مثل روز روشن💫 میشد. بعد که از پلکان میآمدیم پایین، دستم را میگذاشت توی دست مادرم.
تا مادرم🧕 توی اتاقمان گرم حرف زدن با زنهای همسایه میشد، روی پله ایــوان مینشســتم و نگاه میکردم به مستــمعین روضـه، که داشتند کمکم میآمدند. این عادت من بود هفت هشت ساله بودم، خوب یادم مانده است، از لای آجرهای خالی دیوار پشتبام، بساط روضه را میپاییدم و تصویر سایههایی را از بر شده بودم، که تا پدرم وارد میشد به احترامش🔅 سر پا میایستادند و بعد همه با هم مینشستند. اینها را دیگر لازم نبود ببینم، همه را میدانستم. وقتی روضهخوان شروع میکرد به خواندن، چقدر دلم میخواست کنار پدرم باشم. چه آرزوی عجیبی بود.❗️
ترق توروق کفشها که روی کف پلههای آجری میخورد، مرا متوجه میکرد که روضه تمام شده است. دیگر میدانستم که وقتی پدرم از پلهها پایین میآید، مرا در حیاط ببیند ناراحت😔 میشود. با عجله از جایم بلند میشدم و صورت خیسم را با دستهایم خشک✅ میکردم. خودم را از روی پله کنار میکشیدم و بلند میشدم و میرفتم سمت اتاقمان کنار مادرم میایستادم. زمستان هم که میشد روضهمان را توی زیر زمین آن خانه میخواندیم.🔆🔆🔆🔆
ادامه دارد ......
http://eitaa.com/mashgheshgh313
✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃❤️✨🍃
#ماه_ادراک_قرب_حق
حضرت حقتعالی به عنوان پدیدآورندۀ تمام هستی، با همۀ موجودات، ارتباطی تنگاتنگ دارد که به آن قرب تکوینی میگویند: "...وَ نَحْنُ أقْرَبُ إلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید". اما اغلب آفریدهها این قرب را آن طور که شایسته است، درک نمیکنند.
در ماه مبارک رمضان، شرایط به گونهای فراهم است که انسان میتواند نزدیکی حق به خود را بیش از پیش درک کند و اعمال و رفتارش را با توجه به این ارتباط حضوری و نزدیک تنظیم نماید.
در این ماه، بستری مهیا شده است که همگان میتوانند قوای ظاهری و باطنی خود را در محور رضایت حق به کار گیرند و در همین زندگی محدود دنیایی، خود را به نامحدود وصل کنند.
برگرفته از بحث #قرب_حق
@Lotfiiazar
خستهام
از صبح که بیدار میشوم به دنبالش هستم و شبها با یادش میخوابم؛
نمازم از آن پر است؛
برای به دست آوردنش دعا میکنم و نذری میپزم؛
«دنیا» را میگویم.
روزی دنیایم درس و دانشگاه بود؛ روزی پیدا کردن شغل مناسب؛ بعد، ازدواج کردن و حالا مادر شدن.
تا کی میخواهم اینطور زندگی کنم؟
حالم حال کسی است که سالهای سال به سینهٔ مادر چسبیده و جز شیر چیز دیگری نخورده است. نه قد کشیده و نه #رشد کرده است.
بس نیست چسبیدن به سینهٔ #دنیا؟!
برگرفته از بحث #عرفان_نفس
@Lotfiiazar
🍃من خوف این را دارم که در این ماه مبارک رمضان که ماه تهذیب نفس است و همه را خدا به ضیافت خودش دعوت کرده است، ما با صاحب خانه کاری بکنیم که عنایتش از ما برگردد❗️
#کانال_عارفین
@Arefin
◾️ حقّالناس
🔸 شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت درخواست دستوری فرمودند. آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند :«تا میتوانید گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند.
🔸 بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّالناس است نباشد». باز سر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند.
🔸 و بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین بار فرمودند: «اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّالناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.»
📚 برگرفته از کتاب فریادگر توحید، ص ٢١٨
@arefin
#سفارش_حضرت_استاد....
آیت الله مرعشی (ره):سفارش میکنم به خواندن قرآن و هدیه آن به ارواح مومنین بی وارث ، که این عمل موجب توفیق بیشتر میشود.
#کانال_عارفین
@arefin
#نهج_البلاغه
🔅نَحْمَدُهُ عَلَى آلاَئِهِ، کَمَا نَحْمَدُهُ عَلَى بَلاَئِهِ
💠ما او را بر نعمت هايش ستايش مى کنيم آن گونه که بر بلاهایش
✍اشاره به اين که بلاهاى الهى هم در واقع، نوعى نعمت است گاه بلاها سبب بيدارى و بازگشت به سوى خدا و ترک معاصى است و گاه ظاهراً بلا است ولى در باطن، نعمت است و ما تشخيص نمى دهيم. گاه کفاره گناهان است و گاهى سبب شناخت قدر نعمت هاست چرا که تا انسان نعمتى را از دست ندهد و به مصيبتى گرفتار نشود ارزش نعمت ها را نمى شناسد و گر نه خداوند حيکم على الاطلاق بى جهت کسى را گرفتار بلايى نمى کند. پس بلاى او هم رحمت است و درد او درمان.
📚 #خطبه ۱۱۴
@nahjol_balagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه میخواین یه جاساز خوب برای فلش درست کنید ویدیو بالارو ببنید.
😊 @de_bekhand ☺️
🦋"توبه واقعی (از ته دل)"🦋
🔹 از مهمترین وظایف شیعیان نسبت به امامِ عصر، انجام توبه واقعی است. یکی از اصلی ترین دلایل غیبت امام زمان، گناهانی است که از انسان ها سر می زند.
❤️ امام زمان در نامه خود به شیخ مفید، گناهان ما را دلیل اصلی غیبت می دانند و می فرمایند:
پس تنها چیزی که ما را از آنان پوشیده می دارد، اعمال ناخوشایندشان است که به ما می رسد و از آنان نمی پسندیم و انتظار نداریم.
📚 کتاب مکیال المکارم ج۲
💢 "دَلیلِ غِیْبَتِ تُو، مَنَمْ، می دانَمْ"
هدایت شده از کانال عشق
گناهی کـه تـو را پشیمان کنـد ؛ بهتر از کار
نیکی است که تو را به خودپسندی وا دارد
#نهج_البلاغه
#حکمت۴۶
🔴کانال اختصاصی #محمد_حسین_پویانفر
http://eitaa.com/joinchat/3462856738C1e98fbefac