هدایت شده از کانال عشق
🔴 #خدمتهای_امام_زمانی
💠 یک زائر با معرفت در حرم هر امامی که باشد تلاش میکند به نحوی #عشق، احترام و ادب خود را به امام خویش نشان دهد لذا برای او فرقی نمیکند چه کاری باشد حتّی اگر #نظافت سرویس بهداشتی باشد عاشقانه انجام میدهد و به هر چیز یا کسی که داخل حرم و مرتبط و وصلِ به امام است ارادت دارد. مثلاً اگر در شهر خود #مسافری ببیند و متوجّه شود ساکن کربلاست فقط بخاطر اینکه او در شهر سیّدالشهدا علیهالسلام و در جوار حرم اربابش زندگی میکند ارادت خاصّی به او نشان میدهد.
💠 تا حالا به این فکر کردهاید که همسرتان شیعهی همان #امام است؟ شیعهای که امام باقر علیهالسلام دربارهاش فرمودند: "به خدا قسم من #بوی بدن شما و جان شما را دوست دارم."(۱) یعنی همان شیعهای که ممکن است #خطاکار باشد امّا امام زمان علیهالسلام او را عمیقاً دوست دارد.
💠 از امروز برای عرض ارادت به امام زمان علیهالسلام و ثابت کردن عشق و #ادب خود، تصمیم بگیریم به شیعهی او یعنی همسرمان خدمت کنیم. پس با این نگاه که همسرم نامش در #لیست محبّان اوست به او توجّه و رسیدگی کنم. و با این نگاه نسبت به ناراحتیهایش #حسّاس شوم تا نکند شیعهی امام زمانم از دست من دلخور باشد چرا که او دوست امام زمانِ من است.
📙 (۱) الکافی، ج۲، ص ۱۸۷
🆔 @khanevadeh_313
هدایت شده از کانال عشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #دیرین_دیرین
🔻این قسمت:
#رعایت_حقوق_کودکان
✍حقوق بزرگسالها نه تنها رعایت نمیشه پرداخت هم نمیشه! دستکم حقوق بچهها رو رعایت کنیم!
🆔 @khanevadeh_313
🍃 #زنجبیل
✍زنجبیل باخودش یه عهدجدی بسته که بعدازسرماخوردگی به جنگ باحالت تهوع بره
✍یکی ازبدترین تهوعها،تهوع بعدازعمل جراحیه،هیچ دارویی اندازه یه دمنوش زنجبیل حال مریض روجانمیاره
🌸🍃 @Tebolathar
🍃 #آب_انار
⇦✨خواص
⚜کاهش سایز
⚜پیشگری ازسرطان
⚜تقویت توان جنسی
⚜پایین آورنده فشارخون
⚜مانع آسیب دیدگی پوست
⚜جلوگیری ازحملات قلبی،سکته مغزی
⚜ازبین برنده چربیهای اطراف معده،شکم
🌸🍃 @Tebolathar
عبدالرسول زرین شیرمرد لری بود که در جنگ ۸ ساله لقب گردان تک نفره را گرفته بود. درباره او چنین تعریف میکنند که ۷۰۰ شلیک موفق داشت. البته جای تعجب هم نداشت چراکه لرها از کودکی با تیراندازی و برنو بزرگ میشوند.
چون تیراندازی خوبی داشتم و آن اسلحه هم دوربین داشت، هدف را خیلی راحت میزدم. در یکی از عملیاتها کار من شده بود زدن تیربارچی تانک و نیروهای پیادهای که اطراف تانک سنگر میگرفتند و همراه تانک پیش میآمدند.
حتی وقتی راننده تانک سرش را از تانک بیرون میآورد، آن را هدف قرار میدادم. یادم هست یکبار 18 تانک دشمن را به همین شکل از کار انداختم.
😊 @de_bekhand ☺️
هدایت شده از شعبان شادی شکوفایی
🌼روایت پیمان نصیری از دیدار با حاجقــاســم
✍پیمان نصیری قهرمان بازیهای پارالمپیک 2012 لندن و نفر سوم پارالمپیک 2016 ریو و دارنده چندمدال طلا در بازیهای پاراآسیایی، یکی از ورزشکارانی است که افتخار دیدار با حاج قاسم سلیمانی قبل از شهادت این سردار بزرگ اسلام را داشته است.وی درباره اولین دیدارش با سردار سلیمانی اظهار داشت: من اولین بار او را در سال 70 دیدم. در نزدیکی خانه ما در شهر بزنجان در استان کرمان مدرسهای بود که بچهها در روزهای جمعه در حیاط آن بازی میکردند. با توجه به اینکه مدرسه در کنار جاده بود، درب آن بازی بود تا کسانی که میخواهند از سرویس بهداشتی استفاده کنند و نماز بخوانند، بتوانند از این مکان استفاده کنند.توپ ما بچهها که در حیاط بازی میکردیم، داخل نمازخانه مدرسه افتاد و کنار فردی رفت که در حال نماز خواندن بود. فرد دیگری که آنجا بود،به ما در این باره تذکر داد، اما کسی که نماز میخواند، گفت که کاری به ما نداشته باشد. ما بچهها این فرد را شناختیم، اما دقایقی بعد پدرم با آن فرد احوالپرسی کرد و به ما گفت که او حاج قاسم سلیمانی است؛ فرمانده جبهه جنگ که بارها به تنهایی تا خاکریز عراقیها جلو رفته است.
نصیری گفت: حسرت احوالپرسی و بوسیدن روی حاج قاسم به دلم مانده بود و به خودم قول دادم که هر وقت او را ببینم، حتما این کار را انجام بدهم تا دیگر پشیمان نشوم که خوشبختانه چند سال بعد این فرصت برایم مهیا شد.
قهرمان دوومیدانی در پارالمپیک لندن ادامه داد: اعزام کاروان به بازیهای پاراآسیایی 2014 اینچئون تقریباً همزمان با بحث داعش بود. من قبل از اعزام با خودم عهد کردم به خاطر ارادتی که به حاج قاسم سلیمانی دارم، اگر طلا بگیرم، مدالم را به او تقدیم کنم. خدا را شکر که این نعمت بزرگ نصیبم شد. روزی از استانداری تماس گرفتند که به آنجا بروم، اما دقایقی قبل دوباره زنگ زدند که سردار خودش میخواهد به خانهام بیاید. از حضور سردار قاسم در منزلم خیلی خوشحال بودم، چون او با این کار بزرگواری خود را نشان داد. او چهره دلنشین داشت و احساس راحتی زیادی میکرد؛ مسئلهای که حتی اطرافیانش هم از آن متعجب بودند.
سردار سلیمانی در اوج بزرگی و شهرت با قدردانی از اقدام بنده از پذیرفتن این هدیه امتناع کرد و این مدال را شایسته تلاش من دانست و اظهار داشت: حرکت شما پس از کسب مدال طلای مسابقات اقدامی زیبا و ارزشمند برای تمام شیعیان جهان بود و موجبات خوشحالی و خرسندی من را نیز به دنبال داشت.
وی ادامه داد: حضور سردار سلیمانی در منزل من برایم غیرمنتظره بود و همین که وی به بنده و خانوادهام افتخار دادند تا برای دقایقی میهمان ما باشند، برای من ارزشمند است.
نصیری با قدردانی از حضور سردار سلیمانی در منزلش، گفت:باید عنوان کنم سردار در پایان این ملاقات انگشتری خود را به من دادند که بهترین و باارزشیترین هدیهای بود که تاکنون گرفتهام، همچنین دست نوشته ای از طرف ایشان نیز در این دیدار به من هدیه داده شد که برایم بسیار ارزشمند است .
نصیری عنوان کرد: سردار شهید حاج قاسم سلیمانی میگفت «من همیشه قدردان شماهایی هستم که پرچم کشور را به اهتزاز در میآورید. شما همچون برادران جهادی من هستید»
وی در پایان عنوان کرد: ۱۳ دی ماه ۹۸ بدترین جمعه زندگیام را پشت سر گذاشتم. ایران یک مرد بزرگ را از دست داد. حاج قاسم سلیمانی یک آبرو برای ایران بود. اجازه نخواهیم داد پرچمی که سردار شهید قاسم سلیمانی برافراشته، به زمین بیفتد
🌻🌻🌻🌻🌻🌻
هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐
💐
🌺
💐
🌺
💐
🌺
💐
🌻 بسم الله الرحمن الرحیم 🌻
❣کتاب : آخرین امدادگر❣
🧡عاشقانه های زندگی #شهید محمد حسن قاسمی 🧡
🕊 #شهید مدافع حرم 🕊
✨نویسنده : پریسا محسن پور✨
🌹قسمت : بیست و هفت🌹
«فصل بیست و پنجم»
🌹هرگز حدیث حاضر و غایب شنیدهای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است...
ای اهل ایمان!🍃
🌺آن هنگام که دفترچه خاطرات روزانه مرا از زیر متکایم ناغافل تک میزنید و بلند بلند میخوانید و به خط من میخندید☺️، به روزی بیاندیشید که من بین شما نباشم و آن روز از درد دلتنگی و غم دوری من، همین چند ورق کاغذ و خط کج و معوج مرا خواهید خواند و صد البته خواهید گریست!!😭
باشد که رستگار شوید...
اصلاً هم معلوم نیست که روی سخنم با محمد رضا است!🍃
🌺همین که اورژانس خلوت میشود و میخواهیم نفسی تازه کنیم، دفترچهام را طی یک عملیات پیچیده برمیدارد و میرود یک گوشهای که دور از دسترسم باشد و هر کلمهای که نمیتواند بخواند
هی تکرار میکند:«خدایی محمد حسن زشته برای تو، این چه خطیه آخه!!!»
و خوابگاه از صدای خنده😊 دست جمعی رفقا میرود روی هوا... و اینگونه است که تفریحات سالم کادر درمان در زمان جنگ جور میشود. اینها را نوشتم که بگویم مرگ از رگ گردن هم نزدیکتر است به انسان!🍃✨🍃
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
«فصل بیست و ششم»
🌹گاهی وقتها اینجا یادم میرود که زمان با چه سرعتی درگذر است...
قرار است امشب سید حسن نصرالله برای جوامع عربی سخنرانی✨ کند. هر نیم ساعت یکبار به محمد رضا میگویم: «یادم بنداز امشب سخنرانی سید رو گوش بدیم!» او هم با خونسردی، هر نیم ساعت یکبار جواب میدهد: «الان گفتی اینو!» و بعد با هم میخندیم، هر نیم ساعت یکبار!!!🍃
🌷نیروهای سوری بیمارستان هم مثل ما منتظر سخنرانی هستند. فقط یک تلویزیون داریم که آن هم داخل اتاقک نگهبانی بیمارستان است و در اختیار آقا ماجد!🍃
💐موعد سخنرانی فرا میرسد و ما به خاطر سرمای منطقه مایر، پتو میپیچیم دور خودمان و میرویم اتاق آقا ماجد! سخنرانی شروع شده است؛ فقط من و محمد رضا فارس زبان هستیم و بقیه عرباند!👌
تقریباً میتوانیم متوجه سخنان سید حسن نصرالله بشویم. بیست دقیقه از سخنرانی میگذرد... سکوت عجیب اتاقک نگهبانی خیلی مشکوک است.🤔
یک دفعه محمد رضا میزند به پهلویم و به پشت سرمان اشاره میکند! برمیگردم و نگاه میکنم و....
صدای انفجار نابهنگام و بلند خنده😂 من!
عجب صحنهای! همه ده ـ یازده نفری که با ما آمدهاند خوابشان برده است!!! از صدای قهقهه من، بچهها از خواب میپرند.
به عربی میگویم:« منو محمد رضا هر دو فارس هستیم و خیلی هم عربی بلد نیستیم، داریم سخنرانی سید حسن✨ رو میبینیم، اون وقت شماها که عرب هستین گرفتین خوابیدین؟!»
با گفتن این حرف، میخندند و میگویند: «آره واقعاً، شما دو تا ایرانی از ما مشتاقترید انگار!»سخنرانی سید تمام میشود و امشب هم با این ماجراها خاطرهای میشود برای خودش!🍃
🌻قرار است با محمد رضا برویم ژنراتور برق بیمارستان را خاموش کنیم و بعد بخوابیم. قبلاً که بیمارستان الحاضر بودیم به جای خاموش کردن ژنراتور، نصف شب با دکتر سلیمان میرفتیم گشت میزدیم و مچ آنهایی که از برق بیمارستان استفاده میکردند میگرفتیم.🍃✨🍃
ادامه دارد ........
💐
🌺
💐
🌺
💐http://eitaa.com/mashgheshgh313
🌺
💐
🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐
هدایت شده از مشق عشق 💞🌷
🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐
💐
🌺
💐
🌺
💐
🌺
💐
🌻 بسم الله الرحمن الرحیم 🌻
❣کتاب : آخرین امدادگر❣
🧡عاشقانه های زندگی #شهید محمد حسن قاسمی 🧡
🕊 #شهید مدافع حرم 🕊
✨نویسنده : پریسا محسن پور✨
🌹قسمت : بیست و هشت 🌹
«فصل بیست و هفتم»
🌹امروز پانزدهم اسفند 1394است.
بین حلب و مرکز درگیری، در منطقهای به نام خناصر، یک پست امداد تخصصی زدهاند. از بهداری حلب، اعلام شده که یک تیم اورژانس، ✨جهت جابهجا شدن با نیروهای خناصر به پست امداد، اعزام شوند. مسئول بیمارستان الحاضر میلاد و حمزه را که داوطلب هستند معرفی کردهاست.🍃
🌷از طرفی بیمارستان مایر تقریباً غیرفعال شده و بیشتر مراجعات منحصر به مردم عادی است، چون فعلا مرکز درگیری جایی دورتر از مایر میباشد.
گذشتهام را مرور میکنم و میبینم محمد حسن قاسمی❣، در تمام زندگی 26سالهاش، هرگز آدمی نبوده که یک جا بنشیند و استراحت کند و با آرامش، چای داغ بنوشد و ظهر که میشود برای خودش دراز بکشد و ساعت 10شب هم با خیال تخت، برود بخوابد. حالا که آمدهام اینجا، دلم نمیخواهد بیکار بمانم. اصرار میکنم و مرا هم با میلاد و حمزه میفرستند پست امداد. انگار خدا دارد نگاهم میکند که این طور با دلم راه میآید.🍃
🌺سمت غروب، حرکت میکنیم به سمت خناصر. باران نم نمیمیبارد و هوا رو به سردتر شدن میرود. شب از راه میرسد، یک شب عجیب و تاریک و گنگ! آمدهایم روستایی اطراف خناصر، جایی خالی از سکنه و نیمه متروکه.🍃
ا🌻ینجا فقط 5-4 کیلومتر با نیروهای داعش فاصله است و بین ما، دریاچه نمک قرار دارد و چراغهای مقر دشمن کاملاً دیده میشود.
مسجد روستا را به پست امداد اورژانس تبدیل کردهاند. در اولین نگاه، پنجرههای کوچک مسجد 💫را میبینم که تمام شیشههایش شکسته و قاب پنجرهها با پتوی سربازی پوشانده شده است.
در که بسته میشود دیگر هیچ نوری به داخل راه ندارد.🍃
💐یک گوشه از مسجد، اتاق عمل شده است و در ضلع دیگر، چادر زدهاند برای استراحت. موتورهای برق تا ساعت 11
شب روشناند و بعدش همه جا سیاهی مطلق میشود. آب، قطع است و تانکر بزرگی برای استفاده ، کنار ساختمان مسجد گذاشتهاند.🍃
🌸ما سه نفر کارشناس بیهوشی با برادران فاطمیون جمعاً 10 نفر هستیم. نیمه شب است و مجروح نداریم و دو به دو با اسلحه، پست میدهیم. یاد آقا رضا🌿 میافتم که همیشه میگفت:«تو چاقی!! گلوله بخوری فقط بوی دنبه ازت میاد!!»🍃✨🍃
#ادامه_دارد ........
💐
🌺
💐
🌺
💐http://eitaa.com/mashgheshgh313
🌺
💐
🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐