6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بزرگترین و مجلل ترین کشتی جهان
🆔 @aajibtarinhaa
کانال عشق
✳️🌸✳️🌸
🌸✳️
✳️
🌺#سوال_شماره45
ــــــــــــــــــــــــــــ
سلام علیکم.
کسی که خمس پولی را پرداخت کرده و پول را در بانک گذاشته آیا به سود این پول خمس تعلق میگیرد؟
⭐️ #پاسخ
ــــــــــــــــ
سلام علیکم
سود پول اگر تاسال خمسی بماند خمس دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــ
#احکام_خمس
🔴
⚫️🔴
🔴⚫️🔴⚫️
i#شهادت #پاسداران_مدافعان_عزیز #میهن #تسلیت
قسمت شصت و یکم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: خیانت
روزهای اولی که درخواستش رو رد کرده بودم … دلخوریش از من واضح بود … سعی می کرد رفتارش رو کنترل کنه و
عادی به نظر برسه … مشخص بود تلاش می کنه باهام مواجه نشه … توی جلسات تیم جراحی هم، نگاهش از روی من
می پرید … و من رو خطاب قرار نمی داد … اما همین باعث شد، احترام بیشتری براش قائل بشم … حقیقتا کار و زندگی
شخصیش از هم جدا بود …
سه، چهار ماه به همین منوال گذشت … توی سالن استراحت پزشکان نشسته بودم که از در اومد تو … بدون مقدمه و در
حالی که … اصلا انتظارش رو نداشتم … یهو نشست کنارم …
– پس شما چطور با هم آشنا می شید؟ … اگر دو نفر با هم ارتباط نداشته باشن … چطور می تونن همدیگه رو بشناسن و
بفهمن به درد هم می خورن یا نه؟ …
همه زیرچشمی به ما نگاه می کردن … با دیدن رفتار ناگهانی دایسون … شوک و تعجب توی صورت شون موج می زد
… هنوز توی شوک بود اما آرامشم رو حفظ کردم …
دکتر دایسون … واقعا این ارتباطات به خاطر شناخت پیش از ازدواجه؟ … اگر اینطوره چرا آمار خیانت اینجا، اینقدر
بالاست؟ … یا اینکه حتی بعد از بچه دار شدن، به زندگی شون به همین سبک ادامه میدن … و وقتی یه مرد … بعد از سال
ها زندگی … از اون زن خواستگاری می کنه … اون زن از خوشحالی بالا و پایین می پره و میگن این حقیقتا عشقه؟…
یعنی تا قبل از اون عشق نبوده؟ … یا بوده اما حقیقی نبوده؟ …
خیلی عادی از جا بلند شدم و وسایلم رو جمع کردم … خیلی عمیق توی فکر فرو رفته بود …
منم بی سر و صدا … و خیلی آروم … در حال فرار و ترک موقعیت بودم … در سالن رو باز کردم و رفتم بیرون … در
حالی که با تمام وجود به خدا التماس می کردم که بحث همون جا تموم بشه … توی اون فشار کاری …
که یهو از پشت سر، صدام کرد
قسمت شصت و دوم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: زمانی برای نفس کشیدن
.
دنبالم، توی راهروی بیمارستان، راه افتاد … می خواستم گریه کنم … چشم هام مملو از التماس بود … تو رو خدا دیگه
نیا… که صدام کرد …
– دکتر حسینی … دکتر حسینی … پیشنهاد شما برای آشنایی بیشتر چیه؟ …
ایستادم و چند لحظه مکث کردم …
– من چطور آدمی هستم؟ …
جا خورد …
– شما شخصیت من رو چطور معرفی می کنید؟ … با تمام خصوصیات مثبت و منفی …
معلوم بود متوجه منظورم شده …
– پس علائق تون چی؟ …
– مثلا اینکه رنگ مورد علاقه ام چیه؟ یا چه غذایی رو دوست دارم؟ و … واقعا به نظرتون اینها خیلی مهمه؟ … مثلا اگر
دو نفر از رنگ ها یا غذای متفاوتی خوششون بیاد نمی تونن با هم زندگی کنن؟ … چند لحظه مکث کردم … طبیعتا اگر
اخلاقی نباشه و خودخواهی غلبه کنه … ممکنه نتونن …
در کنار اخلاق … بقیه اش هم به شخصیت و روحیه است … اینکه موقع ناراحتی یا خوشحالی یا تحت فشار … آدم ها چه
کار می کنن یا چه واکنشی دارن …
اما این بحث ها و حرف ها تمومی نداشت … بدون توجه به واکنش دیگران … مدام میومد سراغم و حرف می زد …
با اون فشار و حجم کار … این فشار و حرف های جدید واقعا سخت بود … دیگه حتی یه لحظه آرامش … یا زمانی برای
نفس کشیدن، نداشتم …
دفعه آخر که اومد … با ناراحتی بهش گفتم …
– دکتر دایسون … میشه دیگه در مورد این مسائل صحبت نکنیم؟ … و حرف ها صرفا کاری باشه؟ …
خنده اش محو شد … چند لحظه بهم نگاه کرد …
– یعنی … شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟ …
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 زن ایرانی 🇮🇷
5️⃣ قسمت پنجم: پزشکان زن
🎞 در این قسمت به بررسی نقش زنان در جامعه پزشکی کشور میپردازیم.
یکی از دغدغههای رهبر انقلاب، تربیت پزشکان زن متخصص است تا جامعه زنان برای درمان خود نیاز به مراجعه به پزشکان متخصص مرد نداشته باشند.
👇 نظر خود را درباره این ویدئو در بخش نظرات بنویسید
❣️ @Khamenei_Reyhaneh
«چَشم؛ فدای چشمانت.»
از شیدایی است که دیده دوختهام به لبانت تا بخواهی از من هرچه میخواهی.
نه که من هنری کرده باشم؛ هنرمند، تویی. چشمت چنان جاذبهای دارد که لب تر کنی، جز «چَشم» نمیتوان پاسخت داد. پادشاه #قلب مناند آن دو آرامِ موّاج. نبینمت هم اگر، به یاد شکوه چشمانت «چَشم» میگویم.
نه که بترسم! که تو خدای مهربانی و مهری؛ «نه» هم بگویم، رو نمیگردانی از من.
«چَشم» میگویم تا من رو نگردانم از تو؛ تا چشم از چشمانت برندارم، تا برق نگاهت را درخشانتر ببینم، تا بیکرانیات را جرعهجرعه بنوشم.
«چَشم» میگویم تا باب میل تو شوم، تا دوست بداریام؛ فدای چشمانت.
#من_مال_توام
@Lotfiiazar
آزادی از اسارت
#قرآن کریم، یکی از ویژگیهای بهشتیان را آزاد کردن #اسیر، میداند.
آزاد کردن اسیر چطور باعث سعادت انسان میشود؟
آزاد کردن اسیر (فکّ رقبه) معنی عمیقتری از معنای ظاهری هم دارد. اسارت، فقط زندانی شدن جسم نیست؛ بلکه تعلقات مادی و معنوی هم میتوانند انسان را اسیر خودشان کنند.
یکی از خوردن و گشتن و تفریح، سیر نمیشود؛ یکی از پول و پست و مقام؛ یکی هم #عبادت، چنان اسیرش کرده که عیوب خود را نمیبیند.
این اسارتها و تعلقات آنقدر فراگیر و ظریفاند، که کمتر کسی قبول میکند اسیر است.
چه بسیار از دست دادنهای مال و مقام و سلامتی که ما را نگران و مضطرب کرده است.
باید از قید همۀ اینها رها شد. وظیفه را تشخیص داد و به آن عمل کرد.
و این یعنی آزادی.
برگرفته از بحث #روحیه_ولایی
@Lotfiiazar