eitaa logo
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
21.6هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
🦋به نام حضرت دوست زیر سایه علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها💞 فروشگاه خوشگلا👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/745734175Ce42a6a8f9e 📌تبلیغات خصوصی👇🏻 @tablighat_eshgh با احترام کپی مطالب و تصاویر برای همکاران جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
💚 قسمت دوازدهم #ماجرای_آموزشی ❣خانه مریم و سعید❣ سعید گوشه های زیر سفره ای رو صاف کرد. سفره رو کم
💚 قسمت سیزدهم ❣خانه مریم و سعید❣ مریم و سعید عادت دارن وقتی خونه خودشون سر سفره هستند رو به روی هم بشینند. وقتی هم که به مهمونی می روند یا مهمون دارند سعی می کنند کنار هم بشینند. بچه ها هم که مسلماً تلاش می کنند تا نزدیک ترین نقطه به مامان و بابا رو به چنگ بیارند. مریم و سعید اهتمام زیادی هم دارند بر اینکه تو خونه همواره آراسته باشند. در واقع به ظاهر خودشون در منزل بسیار اهمیت میدند. اون شبم که پای سفره نشسته بودند، مریم یه دامن بلند گلبهی با یه لباس صورتی ملایم پوشیده بود. آستیناش تا آرنجشو می پوشوند. قبلاً که علی کوچیکتر بود آستین کوتاه تر هم می پوشید. ولی چون داره به سن بلوغ نزدیک میشه مریم هم رعایت می کنه. میخواد یه سری معیارهای اصیل براش جا بیفته. میخواد ذهن نوجوونش پیش از موقع درگیر مباحث جنس مخالف نشه. دچار کنجکاوی بیخود و بی جهت نشه و ضرر نبینه. میخواد پسرش تو امنیت و آرامش روانی دوران بلوغ رو طی کنه و مرد بشه. پسرش باید در آینده یه تکیه گاه باشه تا یه زن بتونه با حمایتش رشد کنه. همه ی این ها می طلبه و ارزشش رو داره که پوشش مامان تو خونه نه تنها تحریک کننده نباشه که آرامش بخش باشه. موهای مریم هم طبق معمول شونه شده و مرتب بود. لباساشم که حسابی خوشبو. معطر به همون عطری که چند وقت قبل به همراه سعید انتخاب کرده بودند. مریم و سعید معمولاً تو انتخاب لباس و عطر به تنهایی خرید نمی کنند. برای انتخاب حتماً نظر همدیگرو جویا میشند. سعید هم یه لباس آستین کوتاه و یه شلوار سرمه ای پوشیده بود. موهاشم به زیبایی شونه کرده بود. عطری رو هم که مریم به مناسبت تولدش براش خریده بود، زده بود. علی و محمد کنار بابا نشسته بودند و فاطمه کنار مامان. میثم هم روی پای مامان در حال شیر خوردن بود. محمد رو به مریم کرد و گفت: _مامان آب میدی؟ فاطمه بی معطلی جوابش داد: _ محمد اگه آب بخوری باید از اول شروع کنیا. مریم برای بچه ها یه قانون گذاشته بود. هرکی تا چهل روز بین غذا آب نخوره یه جایزه می بره. یه کتاب، بازی فکری یا چیزی شبیه اینا. اگرم کسی بعد از چند روز رعایت آب نخوردن حالا آب بخوره، چهل روز از اول شروع میشه. محمدم با یادآوری فاطمه یادش اومد تا حالا پنج روزه که آب نخورده. نمی خواست این پنج روزش از بین بره. پس صرف نظر کرد. پرسید: _مامان الان چند روزه که من وسط غذا آب نخوردم؟ مامان لبخندی زد: _الان پنج روزه. با امشب میشه شش روز. تا سی و چهار روز دیگه که میخوای آب نخوری میشه چهل روز. محمد با خوشحالی به بچه ها گفت: _آخ جون. من سی و چهار روز دیگه جایزه می گیرم. مریم و سعید هم نگاهی به هم انداختند و لبخند رضایت روی لباشون نشست. اون ها با استفاده از گزاره ی تربیتی "قانون، تشویق، تنبیه" در شکل گیری رفتارهای خوب فرزندانشون یا رفع رفتار اشتباه اون ها موفقیت های زیادی داشتند. البته همه ی اینها به دلیل بودن آرامش در فضای خونه و خانواده ست. مریم و سعید هم مثل همه ی همسرها در برخی مسائل، سلایق، علایق و اختلاف نظرهایی دارند؛ اما هیچ گاه به خودشون اجازه ندادن در جلوی روی بچه ها مسائل اختلافی رو با تنش مطرح یا حل و فصل کنند. چند روز قبل، علی از پسر خاله ش یه جوک شنیده بود. خیلی خوشش اومده بود. می خواست برای مامان و بابا تعریف کنه. رو کرد به بابا و گفت: _بابا یه جوک بگم؟ بابا با خنده جواب داد: _بگو بابا؛ بچه ها علی میخواد جوک بگه لبخند روی صورت علی هی داشت کش می امد و نزدیک بود با یه انفجار تبدیل بشه به یه خنده ی بلند. پس ادامه داد: _یه روز یه آقاهه می خواست بره عربستان. بلد نبود اونجا چه جوری صحبت کنه. یکی بهش گفت: این که کاری نداره. فقط کافیه اول هر کلمه یه "ال" بذاری دیگه درست میشه. مثلاً بگو الچطوری؟ الخوبی؟ خلاصه این آقاهه رفت عربستان. گشنه ش بود رفت یه رستوران. به گارسون گفت: اللطفاً الیک الچلو و الکباب و النوشابه و السالاد البیارید. گارسونم سریع هرچی سفارش داده بود براش آورد! آقاهه خیلی از دست خودش راضی بود که اینقدر زود عربی یاد گرفته. وقتی می خواست پول غذا رو حساب کنه گارسونه اومد نزدیک گوشش یواش گفت: برو خدا رو شکر کن که من فارسی بلدم وگرنه "الکوفت" هم بهت نمی دادم! مریم و سعید و بچه ها زدند زیر خنده. سعید که انگار خیلی خوشش اومده بود گفت: _البیزحمت النمکدان را البدهید... و دوباره همه با هم خندیدند. ❤️ ادامه‌ دارد... نویسنده: محسن پوراحمد خمینی ویراستار: ح. علی پور •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
🌾 شیر پاک کن 👌پاک کننده آرایش صورت بدون نیاز به شستشو 👌 💎نرم کننده عالی پوست 💎ایجاد حس لطافت پس
✅کرم کراتینه اینبار با مارک‌کرشمه 👌🤩 کرم کراتینه یا نرم کننده ی مو 👩👩 اینبار به شکل تیوپی🤩 🌸حاوی روغن های قوی برای مو 🌼آبرسان برای موی شکننده و آسیب دیدن 🌸مناسب موهای رنگ شده و دکلره 🌺طریقه ی استفاده 👈بعد از شستن موها در حالیکه مو مرطوب است به موهای خودبزنید •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 🔥بهمراه رضایتمندی بسیار بالا😍 🍃 طبیعی •┈┈••••✾•💞💄💞•✾•••┈┈• 📝 لیست کامل محصولات به همراه قیمت ها👇🏻 📝 @list_ajnas 👩🏻‍💻آی دی جهت سفارش 👈🏻 🆔 @sabt_sefareshat 🛒 فروشگاه علیه‌السلام 👇🏻 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ 🛍 https://eitaa.com/joinchat/745734175Ce42a6a8f9e ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#فنون_دلبری ✍ایده متن می‌خواهم تمام شهر را باخبر کنم که بدانند صبح‌بخیر‌هایت با من چه می‌کند عجب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ایده متن من از تمام دنیا یک ٺـ♥ـو را دارم که می ارزد به تمام نداشته هایم ... ▬▬▬▬▬▬✿♥️ •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#یه_لقمه_عشق 🦋سوپ ورمیشل مواد لازم برای ۴ نفر سینه مرغ ۲۵۰ گرم رشته ورمیشل ۱ پیمانه رب گوجه فرنگی
مواد لازم کله گنجشکی👇 گوشت چرخ کرده ۴۰۰ گرم سیب زمینی ۳ عدد پیاز ۲ عدد آرد نخودچی ۲ قاشق رب گوجه فرنگی ۱ قاشق گوجه فرنگی ۴ عدد نمک و فلفل سیاه به مقدار کافی زردچوبه و روغن به مقدار کافی ابتدا یکی از پیازها را رنده می کنیم و در کاسه ای می ریزیم. گوشت چرخ کرده را به همراه آرد نخودچی و مقداری زردچوبه، نمک و فلفل سیاه پیاز اضافه می کنیم و به خوبی ورز می دهیم تا مایه کوفته قلقلی یکدست و منسجم شود.حالا از مایه گوشت چرخ کرده کوفته های به اندازه گردو درست می کنیم، سپس یک تابه مناسب روی حرارت قرار می دهیم و مقداری روغن داخل تابه میریزیم. کوفته های قلقلی را به طور کامل داخل روغن سرخ می کنیم و کنار می گذاریم. در این مرحله سیب زمینی ها را به صورت مکعبی خرد می کنیم و در همان تابه سرخ می کنیم. حالا پیاز باقیمانده را به صورت نگینی ریز خرد می کنیم و در تابه تفت می دهیم تا سبک شود. در ادامه مقداری زردچوبه و فلفل سیاه به پیاز اضافه می کنیم و تفت دادن را ادامه می دهیم تا پیاز با ادویه ها یکدست شود.حالا رب گوجه فرنگی را اضافه می کنیم و کمی تفت می دهیم تا رب گوجه فرنگی به خوبی سرخ شود. در ادامه گوجه فرنگی هار ا پوست می گیریم، سپس خرد کرده و به تابه اضافه می کنیم. گوجه فرنگی ها را به خوبی تفت می دهیم تا مانند املت روغن بیندازند. پس از اینکه گوجه فرنگی ها به خوبی سرخ شد، کوفته قلقلی ها را به همراه سیب زمینی ها به تابه اضافه می کنیم. و حدود یک یا نصف لیوان آب اضافه میکنیم.و صبر میکنیم تا خوراک جا بیفتد و با نان یا برنج سرو میکنید . نوش جان •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#مهارت‌ موردی که امروز به آن می‌پردازیم خیلی مهمه و باعث میشه رابطه خانوادگی صمیمی تر بشه. 🦋همج
هنر بیان اگه شوهرتون حرف بدی زد که ناراحت شدید ❌ بهش نگین: تو اینجوری و فلانی.. ✅ بهش بگو: عشقم! این حرفا اصلا به شخصیت تو نمیخوره و از تو بعیده. میبینید که چقد از رفتارش پشیمون میشه و اون حرف رو تکرار نمیکنه. طوری برخورد کنید که شما از کار اشتباه او ناراحت هستید نه از شخصیت او. •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#عشوه‌_گری این مورد حقیقت دارد که اگر از همسرتان تعریف کنید او ناخوداگاه میل بیشتری برای گرفتن رض
در پایان یک روز سخت کاری شاید هیچ چیزی به اندازه ناز و نوازش شما خستگی‌ها را از تن همسرتان بیرون نکند. از قدرت‌های عشوه‌گری زنانه خود استفاده کرده و در چنین مواقعی همسرتان را آرام کنید. 💃💋 همیشه منتظر نباشید اول او به سمت شما بیاید گاهی هم شما به استقبال او بروید. او را نوازش کنید یا اگر دوست دارد شانه‌هایش را ماساژ دهید. با لحن آرام جملات عاشقانه‌ای در گوش او زمزمه کنید.🗣 خانه شما باید محلی باشد که هر دو نفر وقتی وارد آن می‌شوند تمام خستگی‌ها و نگرانی‌هایشان تمام می‌شود🏡💑 نه این که تازه جنگ اعصاب شروع شود! کاری کنید که همسرتان و هم چنین خود شما آرامش‌بخش وجود یکدیگر باشید. •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
✅کرم کراتینه اینبار با مارک‌کرشمه 👌🤩 کرم کراتینه یا نرم کننده ی مو 👩👩 اینبار به شکل تیوپی🤩 🌸حاوی
سه مدل ضدافتاب مناسب این روزهای افتابی تقدیم به شما همراهان گرامی😍 🌞ضد آفتاب رنگی با تم روشن مناسب پوست معمولی و چرب این ضد آفتاب میتونه تمام لک هارو بپوشونه و نیازی به کرم پودر ندارید! محافظت کامل در برابر اشعه مضر نور خورشید بافت سبک، با جذب سریع روی پوست مناسب پوست های معمولی، چرب (برای پوستای خشک بهتره قبلش مرطوب کننده استفاده بشه) 🌞ضدافتاب بیرنگ حاوی روغن ارگان و جوانه مناسب پوستای خشک و معمولی با قابلیت شفاف کنندگی این محصول چون بیرنگه برای اقایان هم مناسبه👌 🌞ضدافتاب کودک مناسب پوست کودکان عزیزتان با ترکیباتی طبیعی مثل روغن آرگان و جوانه گندم این اطمینان خاطر را به شما میدهد که هیچ گونه ماده ی مضری در آن بکار نرفته است بآنو...♡: •┈┈••••✾•💞💄💞•✾•••┈┈• 📝 لیست کامل محصولات به همراه قیمت ها👇🏻 📝 @list_ajnas 👩🏻‍💻آی دی جهت سفارش 👈🏻 🆔 @sabt_sefareshat 🛒 فروشگاه علیه‌السلام 👇🏻 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ 🛍 https://eitaa.com/joinchat/745734175Ce42a6a8f9e ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#جدی_نگیرید ‏تو عیددیدنی به پسرخاله م گفتم چرا ازدواج نمیکنی؟ زنش قهر کرد رفت! مگه تو عید
‏چند وقت پیش به شوهرم گفتم: یه لاک، جوری منو خوشحال میکنه که انگار طلا میخرم... امروز چند تا لاک خریده میگه فکر کن یه نیم‌سِته😂😂 •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#یواشکی_باهم 🔞 در رابطه‌جنسی افراط‌گرایی نکنید 🙈 ✅ راز موفقیت زوج‌های خوشبخت این است که به اندا
شوهر خود را در اتاق خواب غافلگیر کنید. می توانید هنگامی که از کار به خانه برگشت با پوشیدن لباس زیر زنانه جدیدی که خریداری کرده اید تا او را دیوانه کنید، منتظر او باشید. از آزمایش چیزهای جدید نترسید. تمام دیوانه وارترین تخیلات او را به واقعیت تبدیل کنید و به او نشان دهید که برای خوشحال دیدنش، آماده انجام هر کاری هستید. •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
#حدیث_همسرداری 🦋سیلی، هرگز پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: هر کس به صورت زنش سیل
🌸هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه کن🌸 ❤️ مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: همسری دارم که هرگاه وارد خانه می‌شوم به استقبالم می‌آید، و، چون از خانه بیرون می‌روم بدرقه ام می‌کند و زمانی که مرا اندوهگین می‌بیند می‌گوید: اگر برای رزق و روزی و مخارج زندگی غصه می‌خوری، بدان که خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت خود غصه می‌خوری، خدا اندوهت را زیاد کند و بیشتر به فکر آخرت باشی. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: برای خدا کارگزارانی در روی زمین است و این زن یکی از کارگزاران خداست که پاداش او برابر با نیمی از پاداش شهید است. •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#عشق علیه‌‌السلام 🇵🇸 همسرداری
💚 قسمت سیزدهم #ماجرای_آموزشی ❣خانه مریم و سعید❣ مریم و سعید عادت دارن وقتی خونه خودشون سر سفره هستن
💚 قسمت چهاردهم ❣خانه مریم و سعید❣ فاطمه و علی بیست روز میشه که وسط غذا، آب نخوردن. تمام تلاششون اینه که چهل روز رو رعایت کنند. وقتی چهل روز تموم شد و جایزه رو گرفتند، در مرحله بعد بایست تا شصت روز یعنی دو ماه رعایت کنند. اگرم کسی تا دو ماه رعایت کنه در مرحله بعد میشه سه ماه. این قانون همین طور ادامه پیدا می کنه تا نهادینه بشه. این گزاره ی تربیتی "قانون، تشویق، تنبیه" نیاز به اندکی صبر و حوصله و گذشت داره اما نتایج عالی و قابل توجهی هم خواهد داشت. مریم و سعید و بچه ها اگه سر شب خونه باشند حتماً تا هشت و نیم شامشون رو می خورند. بعد از اون، مریم بچه ها رو به اتاق می بره و براشون کتاب داستان می خونه. گاهی اوقات هم خودش قصه میگه. سعید هم همین طور. در طول ماه حتماً چند شب برای بچه ها قصه میگه. بچه ها هم که عاشق شنیدن قصه هستن. خصوصاً از زبون مامان و بابا. مریم سعیدو صدا زد و ازش خواست که چراغ های اتاق پذیرایی رو کمتر کنه. می خواست که بچه ها حواسشون پرت نشه و کم کم با نور کم اتاق خوابشون بگیره. سعید چراغ رو خاموش کرد. فقط یکی از چراغ های کم نور بالای سر خودش رو روشن گذاشت. تلویزیون داشت اخبار 20:30 پخش می کرد. سعید صدای تلویزیونو کم کرد. از همون هفته ی اول که سعید دو شیفت شروع به کار کرد، فکر مریم حسابی درگیر شد و آروم و قرار نداشت. از تصمیم شون پشیمون شده بود. با خودش فکر می کرد "واقعاً تبدیل خودروی خودشون به یه مدل بالاتر چقدر اولویت داره؟ الان یک ماهه که بچه ها درست و حسابی با پدرشون بازی نکردن. هر شب سعید خسته ست. بعضی شب ها اونقدر خسته ست که فرصت یه شب بخیر گفتن هم نداره. سرشو که رو بالش می ذاره، انگاری شارژش تموم میشه." مریم به این نتیجه رسید که تو اولویت بندی هاش دچار اشتباه شده. تصمیم گرفت تو یه فرصت مناسب موضوع رو با سعید مطرح کنه. اما نگران بود سعید ناراحت بشه و بگه که خودت خواستی چنین کنیم و چنان. بچه ها به اتاقشون رفتند. مریم هم قبل از رفتن به اتاق بچه ها به سراغ سبد لباسا رفت. لباسا رو تو لباس شویی ریخت اما روشنش نکرد. فاطمه دویده بود دنبال مامان ببینه میخواد چی کار کنه. از مامان پرسید: _چرا لباس شویی رو روشن نکردید؟ مامان لبخندی زد و دستی روی گونه های فاطمه کشید و گفت: _چون الان ساعت پر مصرف برقه. من همیشه آخر شب لباس شویی رو روشن می کنم عزیز دلم. فاطمه پرسید: _ساعت پر مصرف یعنی چی؟ مامان جواب داد: _یعنی الان که هوا تازه تاریک شده و همه ی مردم چراغای خونه هاشونو روشن میکنن، مصرف برق بالا میره. به خاطر همین نباید تو این ساعت وسایلی که زیاد برق مصرف میکنن استفاده کنیم. وسایلی مثل جارو برقی، چرخ گوشت، اتو و لباس شویی. چون باعث میشه برق بعضی خونه ها ضعیف بشه یا حتی قطع بشه و تو تاریکی بمونن. حالا بدو برو سر جات بخواب که ساعت خوابت دیر شده. فاطمه گفت: _الان میرم. فقط قبلش کمی آب بخورم. زود برمی گردم. مریم با خنده جواب داد: _بدو مامان جان. شما که ماشاالله قبل خواب یادت میفته مرغ و خروساتو جا کنی. توی اتاق اما محمد و علی حسابی مشغول بودن. محمد توپ بادی کوچکش رو سمت علی مینداخت و علی هم گوشه ی اتاقو دروازه کرده بود. شیرجه می زد و توپای محمد رو می گرفت. با هیجان هم گزارشگری می کرد. مریم به اتاق بچه ها رفت. انگاری که نارنجک افتاده وسط اتاق. علی و محمد خیز رفتند روی زمین و خودشون رو انداختند رو رخت خواب و پتوهاشونو کشیدند رو سرشون. زیر پتو شروع کردند به خندیدن. مامان با مهربونی گفت: _من ده دقیقه بیشتر نمی مونم. امشب نوبت کیه که قصه رو تعیین کنه؟ محمد جواب داد: _نوبت فاطمه ست. مریم بلافاصله پرسید: _امشب نوبت آبجیه؟! بعد صداشو بلندتر کرد و گفت: _آبجی زود بیا بگو قصه چی بگم. فاطمه زودی اومد تو اتاق و گفت: _مامان، قصه های خوب برای بچه های خوب رو بگو. سعید کتری آب رو پر کرد. اجاق رو روشن و شعله ش رو زیاد کرد. برگشت پای تلویزیون. زیرنویس های خبر 20:30 رو می خوند و همزمان نگاهی هم به گوشیش داشت. علی و فاطمه که مدرسه ای هستن، همیشه قبل خواب برنامه ی فرداشون رو آماده میکنند و کتاباشونو داخل کیف میذارند. امشب اما هیچ کدوم از بچه ها مسواک نزدند. به نوعی فراموش کردند. مریم هم به روی خودش نیاورد. محمد آروم و قرار نداشت. چون بالعکس علی و فاطمه به مدرسه نمیره، معمولاً نسبت به اونا شارژش با تاخیر تموم میشه و به خواب میره. میثم هم که شیرخواره بعد از محمد می خوابه. ❤️ ادامه‌ دارد... نویسنده: محسن پوراحمد خمینی ویراستار: ح. علی پور •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈• 💞مذهبی ها عاشق ترند... ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─ https://eitaa.com/joinchat/449511507C0c639667b3 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─