#عاشقانه_عارفانه خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است جانا به حاجتی که تو را هست با خدا کآخِر دمی بپرس که ما را چه حاجت است ای پادشاه حُسن خدا را بسوختیم آخِر سؤال کن که گدا را چه حاجت است ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در حضرت کریم، تمنا چه حاجت است محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست چون رخت از‌ آن توست به یغما چه حاجت است جام جهان نماست ضمیر منیر دوست اظهار احتیاج، خود آنجا چه حاجت است آن شد که بار منت مَلّاح بردمی گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است ای عاشق گدا چو لب روح‌بخش یار می‌داندت وظیفه، تقاضا چه حاجت است حافظ، تو ختم کن که هنر خود عیان شود با مدعی نزاع و مُحاکا چه حاجت است دیوان حافظ ، غزل ۳۳ ❤️طبیب❤️ : آقای مهربونم نمیخوای از حال گدایان بارگاهت خبری بگیری و حاجات ما رو بشنوی؟ هرچند که شما از خاندان کرامت هستید و قصه‌ی غصه‌های قلب ما رو میدونید ولی ما سوختگان درگاه شماییم تمام هست و نیست من از آن شماست و هرچه شما طلب کنی تقدیم میکنم ما با دشمنان شما هیچ رفاقتی نداریم که دوستی شما برای ما کافیه اللهم عجل فی فرج مولانا مهدی💐 @Hakim_Soleimani