بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ
فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة
وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ
ناصرا وَ دلیلا و عَیناً
حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً
وتُمَتّعَهُ فیها طَویلاً.
#اللهمعجلالولیڪالفرج♥️
Eshghe4harfe
برق غضبی که چشم آقا دارد
گویا که بنای فتح خیبر دارد...😎
#وعده_صادق۳
Eshghe4harfe
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤
🖤🌱
🖤
#رهایی_از_اسارت⛓
#پارت۱۲
یوسف بعد از مشایعت دکتر رفیعی به پشت میزش برگشت، نگاهی به سر افکنده به زیر زن و
انگشتهایش که لا به لای ریشه های شال زردش میچرخید، انداخت. رنگ زرد همیشه برای او
یادآور یکسری تلخی ها بود که با هیچ شیرینی ای کامش را بی مزه نمیکرد، چه برسد به شیرین!
با صدایی گرم و مهربان که خاص خودش بود، پرسید:
- هیچ میدونید که بچه تون ناراحتی قلبی داره؟
زن با صدای شل و وارفته ای گفت:
بله!
- اینم میدونید که باید هرچه زودتر عمل بشه؟! با سمع قلبی که داشتم به وخامت اوضاع قلبیش
پی بردم!
زن شل تر و وارفته تر بعد از کشیدن یک آه کوتاهی گفت:
- اونم میدونم!
یوسف ابروهایش را به علامت تعجب بالا داد و با لحن کشیده ای گفت:
- پس چرا دست، دست میکنید...؟
زن حرفی نزد. هاله ای آشنا جلوی دیدش را گرفت. سرش را بلند کرد و چشم در چشم یوسف
شد. اشکی از گوشه ی چشمش به روی گونه اش غلتید که با گوشه شال آن را گرفت.
یوسف مهربانانه تر پرسید:
- پدرش کجاست؟
تنها سکوت جواب یوسف بود. یوسف دومرتبه سوال کرد:
- خانم محترم، گفتم پدرش کجاست؟
باز هم سکوت...
یوسف در حالیکه دو تا دستش را با هم تکان میداد، کلافه پرسید:
- اصلا این بچه پدر داره؟
از بازی روزگار خسته تر از آن بود که هر سؤالی را چند بار تکرار کند!
از پشت میز بلند شد و روی مبل مقابل زن نشست. نگاه زن بر روی صورتش چرخید. خطوط روی
صورت یوسف با موهای به رنگ جو گندمی اش همخوانی نداشت. یک آن از دل زن گذشت که
شاید او هم از جمله اسرای روزگار است، درست مثل خودش!
دومرتبه قطره اشکی ناخوانده به روی صورتش سرید.
- پدر داره! مادر هم داره! ولی هیچکدوم نمیخوانش!
یوسف بهت زده پرسید:
- یعنی این بچه، فرزند شما نیست؟
زن مکثی کرد. با گفتن "نمیدونم" بغضی در گلویش پیچید و نتوانست حرفش را ادامه دهد و شال
را به روی صورتش گرفت و های های بنای گریستن گذاشت. اشکهایی که یوسف فقط
درچشمهای بارانی و در زمان قنوت گفتنهای پر سوزوگداز پرندگان عاشق دفاع مقدس دیده بود.
به سمت تلفن رفت و بعد از فشردن یکی از شماره گیرها گفت:
- یه لیوان آب بیارید اتاق من!
کپی؟نشه بهتره:)!
Eshghe4harfe
🌱🖤
🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤
🖤🌱
🖤
#رهایی_از_اسارت⛓
#پارت۱۳
از چند دقیقه خانمی که مانتو و شلوار آبی رنگ خدمه های بیمارستان تنش بود با یک لیوان آب
به اتاق وارد شد. صدای گریه های زن آهسته تر شده بود. بیصدا و سر به زیر اشک میریخت و
یوسف هم تلاشی در ساکت کردنش نمیکرد. پشت به زن و رو به پنجره ایستاده بود و غرق در
خاطرات دور و نزدیک. به زن اجازه داد تا عقده های درونش را در مقابل این مرد رنج کشیده
بیرون بریزد. ایکاش کسی هم به یوسف اجازه بیرون ریختن زخمهای اسیر شده در دل تنگش را
میداد.
مستخدم بیمارستان با اشاره ی یوسف، آب را به زن داد:
- بفرمایید خانم. چند قورت بخورید تا حالتون جا بیاد...
زن با دستانی لرزان لیوان آب را از خدمه گرفت و چند جرعه نوشید.
بعد از رفتن مستخدم بیمارستان، مجددا یوسف روبروی زن جا گرفت و با لحنی جدی که دلسوزی
هم در آن موج میزد،او را مورد خطاب قرار داد:
- می شنوم.
زن نگاهش را به دور اتاق چرخاند. رنگ پریده و ویران شده به نظر میرسید. چیزی بین هراس،
اضطراب و دلنگرانی در چهره اش جا خوش کرده بود.
نگران گفت:
- وقت شیرشه!
نگران نباشید. سرم بهش وصله!
و بعد ادامه داد:
- لطفا حرف بزنید، شاید سبک تر بشید...
زن بغضی در گلویش پیچید و گفت:
- من مادر واقعی این بچه نیستم!
کپی؟نشه بهتره:)!
Eshghe4harfe
🌱🖤
🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
شهادتهدفنیـست ... !
هدفاینهکهعَلَمِاسلامروبـه
اسمامـٰامزمان«عج»بالاببرید ؛
حالااگـهوسطِاینراهشهـیدشدید . .
فدایِسرِاسلام!
#تلنگر
Eshghe4harfe
ببین👀:)
امامزماننیازبہڪسیندارهڪہفقط
پروفایلشمذهبۍباشھ
ایننوعدیندارۍوامامزمانۍبودنواقعا
هیچفایدهاۍنداره،امامزمانبہ
ڪسیڪہبخاطرشازگناهبگذرهنیازداره
امامزمانبہڪسیڪہمثل #حضرت_عباس عفیفوباحیاباشہنیازداره-!'
پروفایلوتیپتمذهبۍباشہولۍبااعمالت
دلامامزمانتوبہدردبیارۍچہفایده؟
#اباصالح_المهدی
#تلنگرانه
Eshghe4harfe
پدافند چشم بیدار وطنبود
برایش خاک ایران جان وتنبود
همه در خواب ناز اما پدافند
به دنبال شکار نقطه زنبود
#وعده_صادق۳
Eshghe4harfe
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ
فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة
وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ
ناصرا وَ دلیلا و عَیناً
حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً
وتُمَتّعَهُ فیها طَویلاً.
#اللهمعجلالولیڪالفرج♥️
Eshghe4harfe
شهیدمصطفیچمران:
اگرجوانانمادراعتقاداشانبہخود
بقبولانندامـامزمانعجلاللهدرمیـان
آنھازندگۍمیکندوشاهداعمالشان
است،رفتـاروزندگۍوفداڪارۍو
مـرگوحیاتآنانتغییرکیفۍپیدا
مـۍکندوچہبساجھشبزرگۍدر
حرکتتکاملۍجوانانمابسوۍمدینہ
فاضلہایجادشود..
#شهیدانه 🕊
#امام_زمان ♥️
Eshghe4harfe
حسرتنخورید؛
یعنـیآهنکشیدوداشتههای
دیگرانرابانگاهِحسـرتننگرید!
هرکسینعمتیدارد؛
قطعاشماهمچیزهاییدارید
کهآرزویدیگـراناسـت!
راضیبهرضایخـداباشید☝️🏻🍃
_حاجآقا قرائتی˼
@eshghe4harfe
دشمن بداند ،در نزدیکترین حالت برای نابودی قرار دارد.
ضربه بعدی،تمام کننده است....
#حاج_قاسم
Eshghe4harfe