eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
799 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
58 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
نظری، پیشنهادی .... دارید درخدمتیم 👇 https://harfeto.timefriend.net/16366078765639
هر گاه ڪہ نمازتـ قضا شدو نخواندے •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
شهادت♥️شهادت
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
روزی کمی با قرآن 🌱✨ فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّ
روزی کمی با قرآن 🌱✨ وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿١٨٦﴾ أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِكُمْ ۚ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ ۗ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ ۖ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ ۚ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٨٧﴾ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿١٨٨﴾ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿١٨٩﴾ وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ﴿١٩٠﴾
ذڪر روز ســہ شـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
اۍـن همہ لاف زدن ومدعے اهݪ ظهور پس چرا ۍـار نےـامد جا نثارش باشےـم؟ ساݪهاست منتظر سےـصدواندۍ "مرد "است آنقدر "مرد "نبودۍـم که ۍـارش باشےـم... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
گفتم شبے بہ مهدے(عج) ڪز تو نگاه خواهم.. گفتا ڪہ من هم از تو ترڪ گناه خواهم. •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شَِرَِوَِعَِ پَِاَِرَِتَِ گَِذَِاَِرَِیَِ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_پنجاه_و_یکم [زینب] از وق
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ هادی اومد بغلم کرد هادی: آروم باش خواهری آروم ولی من آروم بشو نبودم هادی: اجی نفس بکش دید نه بابا نمیتونم نفس بکشم بلند شد رفت آشپز خونه با یک لیوان آب اومد هادی: اجی زینب بیا بیا این آب و بخور به زور نصف لیوان و خوردم یکم حالم بهتر شد بلند شدم و رو به هادی گفتم من: هادی داداشی بیا منو ببر اردوگاه هادی: باشه اجی تو آروم باش من: من آرومم تو روخدا هادی هادی: باش آجی برو آماده شو رفتم تو اتاقی که فعلا مال من بود لباس های فرمم و پوشیدم زود چادر و هم سرم کردم و رفتم بیرون که دیدم هادی آماده شده و منتظر منه من: داداشی من آماده ام هادی: پس بریم سوار ماشین شدیم هادی نشست پشت رل منم روی صندلی کمک راننده نشستم و هادی راه افتاد سرمو تکیه دادم به شیشه و چشمام و بستم که صدای اهنگ پیچید تو گوشم و باعث شد بغض توی گلوم بیشتر بشه ...................... امشب دوباره ، بارون غم میباره….!!! ♬●♩ از حال این دل کسی خبر نداره… یه قاب کسی روی دیواره! ♬●♩ تموم هستیم ؛ همین یه یادِگاره!! ای چَرخ گرودن ، دلم را کرده ای خون!! ♬●♩ داداشی من پَر زده تو آسمون…! مبارکش باد مَنزل نامهربون!!! ♬●♩ بهارش عمرش چه کوتاه بود خدا جون… از وقتی رفتی ؛ شدم اسیر زندون ♬●♩ صدای دردم میره تا هفت آسمون!!! جونم رسیده به لب ، آی خدا جون… ♬●♩ که هر کلاغی شده ؛ عقابِ ایرون ای چرخ گردون ؛ دلَم رو کرده ای خون!! ♬●♩ داداشی من پر زده تو آسمون… مبارکش باد منزل نامهربون ♬●♩ (مرتضی جعفرزاده) •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_پنجاه_و_دوم هادی اومد بغلم
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ نمیدونم چطور شد که چشمام سنگین شد و خوابم برد با صدا کردن های هادی آروم چشمام باز کردم هادی: آبجی بیدار نمیشی رسیدیم من: رسیدیم هادی: اره قشنگم از ماشین،پیاده شدم و چادرم و درست کردم یه نگاه به در اردوگاه کردم یعنی الان جدی جدی سلینا دیگه نیست با این فکر یه قطره اشک از گوشه چشمم افتاد پایین با هادی رفتیم سمت در و هادی در زد که نگهبان درو باز کرد بعد اینکه کارت منو هادی و دید اجازه داد بریم داخل تا رفتیم داخل پارچه های مشکی و اسم شهید روی پارچه ها توجه ام و جلب کردن دور تا دور اردوگاه پارچه زده بودن تو همین فکرا بودم که یه چیزی خودشو انداخت داخل بغلم نگاه کردم دیدم محدثه است یهو صدای گریه محدثه بلند شد که منم طاقت نیاوردم و به گریه افتادم [دو روز بعد] امروز روز تشییع جنازه بود از صبح پیش مامان سلینا ام تفلک حالش خیلی بده همش گریه میکنه و به حرف هیچ کس گوش نمیده داداش و باباش هم شکسته شده بودن الانم تو گلزار شهدا کنار مامان سلینا نشستم دارم آب قند بهش میدم یهو صدای صلوات بلند شد دیدم سلینا و آوردن بلند شدم رفتم همراه محدثه و چنتا خانم دیگه زیر تابوت و گرفتیم •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
نظری، پیشنهادی، سخنی .... دارید درخدمتیم 👇 https://harfeto.timefriend.net/16366078765639
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
روزی کمی با قرآن 🌱✨ وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إ
روزی کمی با قرآن🌱✨ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ ۖ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ ﴿١٩١﴾ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿١٩٢﴾ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ ۖ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ ﴿١٩٣﴾ الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ ۚ فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴿١٩٤﴾ وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿١٩٥﴾
ذڪر روز چـهـار شـنـبـہ🌱✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
‹📮🔖› - - یه‌جایه‌چی‌خوندم‌نوشته‌بو‌د .. - مثلاآخرش‌شھیدشیم‌شانسَکی !! 🚶🏼‍♀️ شھادت‌‌تلاش‌میخاد .. شھادت‌عشق‌میخاد .. شھادت‌کنترلِ‌نفس‌میخاد .. شھادت‌‌سختی‌ودر‌دورنج‌میخاد .. ••! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
لبخندٺ‌روح‌خستہ‌ام‌را‌‌زنده‌مے‌کندجانان🌱🙂
🔔 انسان هاۍ بزرگ ازخودشان توقع دارند، انسان هاۍ ڪوچڪ از دیگران ...! اگر ڪسے خوبے هاۍ تو را فراموش ڪرد تو خوب بودن را فراموش نڪن .... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
💞 یه‌نفر بهم مے‌گفت: یه جوون اگه میخاد یه جَهاد با نفس واقِعے ڪنه و ارادش قوے ڪنه...👌🏻 اگه نشد یه شبے نماز شب بِخونه فَرداش نیت ڪنه قضاش بخونه...📿 یِه همچین جَوونے میتونه بشه حُجَجے✨ یه همچین جوونے...🍃 میتونِه امام‌زمانش رو ببینهـ... 🕊️💔 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات ...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ♥️ 🌿‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@eshghe4harfe
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شَِرَِوَِعَِ پَِاَِرَِتَِ گَِذَِاَِرَِیَِ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_پنجاه_و_سوم نمیدونم چطور ش
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ به درختی تکیه دادم و به کسایی که روی سلینا خاک می ریختن نگاه کردم اشکام یکی یکی میریختن روی گونه هام نگاهم به برادر سلینا افتاد که کنار مادرش وایستاده بود و آروم گریه میکرد تو حال و هوای خودم بودم که با صدای سرهنگ به خودم اومدم سرهنگ: سلام خانم حیدری من: سلام سرهنگ سرهنگ فقط نگاهم کرد دیگه داشتم کلافه میشدم😣 من : سرهنگ بامن کاری دارین سرهنگ: بله به برادر شهید بگید بیاد اداره کارش دارم من: چرا خودتون بهش نمیگین سرهنگ: حالا شما بهش بگید من باید زود برگردم اداره من: اهان باشه سرهنگ: ممنون خدافظ فقط سرمو تکون دادم این سرهنگ هم مشکوک میزنه بی خیال این فکرا شدم و رفتم سمت برادر سلینا وقتی رسیدم بهش آروم صداش کردم من: آقا سامیار دستی به چشماش کشید و برگشت طرفم همون طور که سرش پایین بود گفت: بله من: سرهنگ خواستن بهتون بگم که تشریف ببرید اداره کارتون دارن آقاسامیار: بله حتما میرم من: پس فعلا خدافظ سرشو تکون داد و مشغول حرف زدن با مادرش شد •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_پنجاه_و_چهارم به درختی ت
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ [امیر] چند روز از موقعی که بهم خبر دادن سلینا خانم شهید شدن گذشته و الان بیشتر تو دم و دستگاهشون نفوذ کردم این دختره هم که فکر کنم از من خوشش اومده همش دور و بر من میپلکه اوووف خدا خودت کمکم کن اگه به خاطر ماموریت نبود اصلا یک دقیقه هم این وضع و تحمل نمی کردم خدا خودت میبینی تقصیر من نیست من نمی خوام به این نگاه کنم این دختره جلف هی خودشو بهم نزدیک میکنه به هادی گفتم یه کاری کن منو از دست این شیطان نجات بده برگشته به من میگه تحمل کن برای ماموریت خوبه بیشتر خودتو به دختره نزدیک کن حیییف حیییف وسط عملیات نمیشه کاری کرد وگرنه این هادی و زنده نمیزاشتم😒 با نشستن دستی روی شونه راستم مثل برق گرفته ها از جام بلند شدم که باعث شد اون فرد دستش و برداره با پیچیدن صدای دختره تو گوشم فاتحه خودمو خوندم اووووف نه خدایا دوباره شروع شد الناز(دختر رئیس باند): امیر عزیزم تو اینجایی من انقدر دنبالت گشتم قیافم اون لحظه دیدنی بود😣😫 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
نظری، پیشنهادی، سخنی .... دارید درخدمتیم 👇 https://harfeto.timefriend.net/16366078765639
🕊✌️🏻 گوشه ای از خصوصیت اخلاقی 🙃👇🏻 🌼🍃بابک اعتقاد داشت که لازم نیست کارهایش را به کسی نشان دهد و لازم نیست دیگران بدانند چه کاری انجام میدهد. اعتقاد و کارهای او برای و است نه دیگران.☘ 🍃🌺او رضایت مردم را نمیخواست را میخواست👆🏻 بعضی کارهایی که انجام میداد بعد از همه متوجه شدن... شاید این بتواند تلنگری باشه که 🍃🌸جوانان را ازروی قضاوت نکنیم و کارهایمان را با اخلاص و برای نزدیک شدن به خدا انجام دهیم نه توجه مردم.🌿 🍀@eshghr4harfe •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••