🕊👱🕊👱🕊👱🕊
#داستان_واقعی
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_۱۴
*═✧❁﷽❁✧═*
#امر_به_معروف
هادی پسری 👱بود که تک وتنها راه خودش را ادامه داد.
او مسیر دین را از آنچه بر روی منبر🎤 می شنید انتخاب می کرد ودر این راه ثابت قدم بود👌
مدتی از حضور او در بسیج نگذشته بود که گفت:
باید یکی از مسائل مهم دین را در محل خودمان عملی کنیم.
می گفت: روایت از حضرت علی( علیه السلام) داریم
که همه اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدای متعال را مقایسه
با امر به معروف ونهی از منکر,
مثال قطره 💧در مقابل
دریاست🌊
برای همین در برخی موارد خودش به تنهایی وارد عمل
می شد.
یک سی دی📀 فروش طرف مسجد باز شده بود ,
بچه های نوجوان که به مسجد رفت وآمد🚶 داشتند ازاین مغازه خرید می کردند.
این فروشنده سی دی های بازی و فیلم 💽کپی شده را به قیمت💶 ارزان به بچه ها می فروخت. مشتری های زیادی برای خودش جمع کرد😏
تا اینکه یک روز خبر رسید
که این فروشنده فیلم های خارجی سانسور نشده هم پخش می کند😱
چند نفر از بچه ها خبررا به هادی رساندند.
او هم به سراغ فروشنده ی این مغازه رفت🚶
خیلی مودب سلام کرد✋
و از او پرسید: بعضی از بچه ها می گویند شما سی دی های غیر مجاز پخش می کنید, درسته? فروشنده تکذیب کرد واین بحث ادامه پیدا نکرد❌
بار دیگر بچه ها نوجوان خبر آوردند که نه تنها سی دی های فیلم , بلکه سی دی های مستهجن نیز در مغازه ی او پخش می شود😵 هادی تحقیق کرد
و مطمئن شد✅
لذا بار دیگر به سراغ فروشنده رفت با او صحبت کرد و شرایط امر به معروف را انجام داد.
بعد هم به اوتذکر داد که اگر
به این روند ادامه دهد
با او با حکم ضابطان قضایی برخورد خواهد شد💯
اما این فروشنده به روند اشتباه 📛خودش ادامه داد.
هادی نیز در کمین فرصتی بود تا با او برخورد کند✅
══ ೋ☘🌟☘ೋ═══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
🕊👱🕊👱🕊👱🕊