eitaa logo
مسجد پایگاه قرآنی
326 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
788 ویدیو
34 فایل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  تبلیغات پر بازده هادی
روزی شیخ بهایی برای دیدن عارفی گمنام به قبرستانی در اصفهان رفت. آن عارف به شیخ گفت :من در این قبرستان امر غریبی مشاهده کردم و آن این است که :گروهی جنازه ای آورده و در این قبرستان دفن کردند. چون ساعتی گذشت، بوی خوشی شنیدم که از بوهای این عالم نبود. متحیر ماندم. به اطراف خود نظر کردم که ببینم این بوی خوش از کجاست. ناگاه دیدم جوان خوش صورتی در لباس پادشاهی نزد ان قبر می‌رود. پس رفت وبه آن قبر رسید. تعجب من زیاد شد. چون نزدیک آن قبر رسید، ناپدید شد. گویا داخل آن قبر شد. زمانی نگذشت که ناگاه بوی خبیثی شنیدم که از هر بوی بدی پلیدتر بود. نگاه کردم، دیدم در همان مسیر می رود تا به آن قبر رسید و پنهان شد. پس من تعجب کردم. ناگهان.............. ادامه داستان درکانال زیر سنجاق شده 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d
هدایت شده از  تبلیغات پر بازده هادی
روزی شیخ بهایی برای دیدن عارفی گمنام به قبرستانی در اصفهان رفت. آن عارف به شیخ گفت :من در این قبرستان امر غریبی مشاهده کردم و آن این است که :گروهی جنازه ای آورده و در این قبرستان دفن کردند. چون ساعتی گذشت، بوی خوشی شنیدم که از بوهای این عالم نبود. متحیر ماندم. به اطراف خود نظر کردم که ببینم این بوی خوش از کجاست. ناگاه دیدم جوان خوش صورتی در لباس پادشاهی نزد ان قبر می‌رود. پس رفت وبه آن قبر رسید. تعجب من زیاد شد. چون نزدیک آن قبر رسید، ناپدید شد. گویا داخل آن قبر شد. زمانی نگذشت که ناگاه بوی خبیثی شنیدم که از هر بوی بدی پلیدتر بود. نگاه کردم، دیدم در همان مسیر می رود تا به آن قبر رسید و پنهان شد. پس من تعجب کردم. ناگهان.............. ادامه داستان درکانال زیر سنجاق شده 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d