eitaa logo
با ما نویسنده شو
1.5هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
261 فایل
من با ۳۴سال سابقه تدریس رسمی به فرزند دلبندتون یاد می دم چطور رویاهاشو به شعر و قصه تبدیل کنه 🌈 آموزش نویسندگی به کودکان و نوجوانان 🌈چاپ آثار شما در: 👈 مجله پوپک و رشد نوجوان 🌈 ارتباط با ادمین 👇 @gheseh_1 ❌ کپی مطالب فقط با ذکر نام نویسنده ❌
مشاهده در ایتا
دانلود
4_420192649320858386.mp3
381.3K
💢تو قفس های باغ وحش 💢حیونای رنگارنگ... 💢با صدای هنگامه یاشار ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
گل درخشان .mp3
6.65M
امشب: 💢گل درخشان _یادداشت های یک فرشته _جلد ۱۰ 💢 : 💢 💢: راحیل تقی پور 💢انتشارات : 💢قصه گو: http://eitaa.com/eslahisaeedeh
لالا لالا لالایی ساکت و بی صدایی بخواب عروسک من تو نور چشم مایی ✅ عزیز دلم 😘 ✍
روزت قشنگت به خیر تویی تو امید من روزمو پر نور کن بتاب خورشید من ✅ عزیز دلم 😘 ✍
261K
💢 : بستنی قیفی برفی 💢 نویسنده و قصه گو: 💢باران رحمتی 💢کلاس سوم_ ۹ساله 💢استان همدان _ ملایر 💢مدرسه آیت الله خامنه ای 💢 خرداد ۱۴۰۲ پشت پنجره ایستاده بودم و به دانه های برف که زمین را می پوشاندند خیره شده بودم و به این هدیه ی آسمانی که آنقدر زیباست فکر میکردم پالتو ام را می پوشم و دوست هایم را صدامیزنم وبا آنها به حیاط میرویم با گلوله های برفی بستنی قیفی درست میکنیم وجشن دوستی میگیریم ویک خاطره ی زیبای دیگر در دفتر خاطراتم مینویسم راستی امروز یک روز تعطیل بود و مدرسه ی ماهم بسته بود.
561.3K
💢 : روز تعطیل 💢 نویسنده و قصه گو: 💢علی اکبر رحمتی 💢کلاس اول_ ۷ساله 💢استان همدان _ شهر ملایر 💢 خرداد ۱۴۰۲ در یک روز تابستانی که هوا خیلی گرم بود پسر کوچولو دلش بستنی قیفی می خواست اوبا دوستهایش به مغازه رفت اما یادش نبود که امروز روز تعطیل است پس برگشت و به خانه آمدند و خوراکی خوردند و در کنار هم جشن دوستی گرفتند ویک خاطره ی زیبا ساختند او فهمید که دوستی بزرگترین هدیه ی آسمانی است.
۱۰ ژوئن،‏ ۱۸.۵۱​.aac
1.5M
✅تمرین قصه نویسی 💢قصه جشن دوستی 💢نویسنده وگوینده 💢معصومه رجبی 💢کلاس دوم۸ساله 💢 مدرسه تربیت 💢استان زنجان امروزبادوستانم تصمیم گرفتیم تایک جشن دوستی بگیریم مریم گفت بایدیک روزتعطیل باشد که بیشترخوش بگذردهمه موافق بودندوقتی همه جمع شدیم دیدیم یسنا برای همه بستنی قیفی خریده گفت این هدیه من برای شمابودامروزخاطره ی زیبایی برای من بود
151K
💢 : جشن دوستی 💢 نویسنده و قصه گو: 💢کوثر جمالی 💢کلاس سوم_ ۹ساله 💢 شهرستان شهریار _ مدرسه طلیعه نور کوثر 💢 خرداد ۱۴۰۲ دیروز روز تعطیلی ما بچه مدرسه ای ها بود. در پارک محله جشن دوستی بود. توی جشن دوستی همه به هم هدیه می دادند.من نمی دانستم چه هدیه ای به دوستم بدهم. کمی فکر کردم و فهمیدم که هدیه ی من چه باشد. با پولی که داشتم برای دوستم بستنی قیفی گرفتمو با هم خوردیم. خاطره ی زیبا ی دیروز در ذهنم ماند.