جمعه یه روز شاده
بچه ها جون آماده
خوش بگذره الهی
کنار خانواده
✅#سلام_روزبخیر عزیز دلم 😘
✍#سعیده_اصلاحی
❤️ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ❤️
هدایت شده از با ما نویسنده شو
ayat_el_kursi_omar.mp3
3.02M
✅#نور_بشنویم
💢تلاوت آیه شریفه #آیه_الکرسی
💢 با صدای :
🎤#محمد_فاروق
🙏روزتان به نور آیات الهی منور📕❤️
✅#قصه_برای_فسقل_فندقی_ها
http://eitaa.com/eslahisaeedeh
هدایت شده از با ما نویسنده شو
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅#کلاس_اولی جون
💢خودت #شعر بخون
💢قرآن چه دلنشین است
✍#شاعر:#سعیده_اصلاحی
💢اجرا : فرشته ناز کلاسم:
💢زهرا کماسی
✅#قصه_برای_فسقل_فندقی_ها
http://eitaa.com/eslahisaeedeh
هدایت شده از با ما نویسنده شو
❇️#دعا_و_نیایش
✍نوشته: #سعیده_اصلاحی
🍂گاهی که ابرها
دست هم را می گیرند
و می زنند زیر آواز
صدایشان مرا به یاد تو می اندازد
که خالق مهربان چشمه ها
و غنچه هایی
آن وقت چترم را می بندم
و همصدا با گروه سرود ابرها
بلند بلند صدایت می زنم :
به نام تو ای خداوند باران و برف 🙏❤️
✅#قصه_برای_فسقل_فندقی_ها
http://eitaa.com/eslahisaeedeh
📕#قصه_ظهر_جمعه
📖 خرس زورگو
آقا خرسه از خواب بیدار شد، گرسنه بود و کم حوصله. دست و صورت نشسته راه افتاد توی جنگل تا برای صبحانه یه چیزی پیدا کنه.
حسابی هوس عسل کرده بود. یه راست رفت سراغ لونه زنبورا. دید زنبورا دارن عسل می فروشن. خرگوش، گوسفند، سنجاب، گاو، زرافه، خلاصه همه حیوونا، هم توی صف ایستادن.
خرسه که اصلا حوصله نداشت توی صف وایسه و اصلا هم نمی خواست بابت عسل پول بده با بداخلاقی اومد جلو. ظرف بزرگ عسل رو برداشت و راه افتاد. زنبورا دنبالش رفتن و صدا زدن آقا خرسه، آقا خرسه، اون عسل مال ماست. باید پولشو بدی، باید توی صف وایسی.
خرسه که می خواست زنبورا رو از خودش بترسونه یه غرش کرد و فریاد زد اگه بازم اعتراض کنید، خونتون و کندوهاتونو خراب می کنم. از این به بعد همه عسلهاتون مال منه. فهمیدید؟!
زنبورا که خیلی ترسیده بودن به خونه برگشتن. بچه زنبورا گفتن باید بریم خرسه رو نیش بزنیم. اما زنبورای بزرگتر گفتن نیش زدن آقا خرسه هیچ فایده ای نداره. اون پوست کلفت و سفتی داره.
بالاخره زنبورا به این نتیجه رسیدن تا با کمک همه حیوونای جنگل با خرس زورگو مبارزه کنن. اونا پیش حیوونای جنگل رفتن و کمک خواستن اما هیچ کس قبول نکرد به اونا کمک کنه.
زنبورای بیچاره هم با ناامیدی برگشتن و بساط عسل فروشی رو جمع کردن. اونا دیگه از ترس خرسه جرات نمی کردن عسلهاشونو بفروشن. روز بعد صبح زود که حیوونا برای خرید عسل صبحونه اومدن سراغ کندوهای زنبورا، از عسل خبری نبود. فردا و فرداش هم همینطور.
کم کم حیوونا از اینکه به زنبورا کمک نکرده بودن پشیمون شدن. اینطوری دیگه توی جنگل اثری از عسل نبود. حیوونا به سراغ زنبورا رفتن و گفتن برای همکاری آمادن. همه با هم یه نقشه کشیدن و دست به کار شدن.
صبح دو روز بعد، زنبورا با خیال راحت دوباره شروع به فروش عسل کردن.
آقا خرسه از سر و صدای بیرون متوجه شد که دوباره زنبورا دارن عسل می فروشن.
به سرعت به سمت کندوی زنبورا به راه افتاد. اما همین که داشت نزدیک کندوی زنبورا می شد، یه دفعه افتاد توی یه گودال بزرگ و شروع کرد به دست و پا زدن و فریاد کشیدن.
حیوونا قبل از اینکه خرسه از گودال بیرون بیاد، رفتن کنار جنگل، جایی که یه جاده از اونجا رد شده بود. کنار جاده شروع به جست و خیز و سر و صدا کردن.
اونا بالاخره توجه آدما رو به خودشون جلب کردن. آدما راه افتادن دنبال حیوونا تا خرسه رو توی گودال پیدا کردن. اونا تصمیم گرفتن خرس زورگو رو به باغ وحش شهر تحویل بدن.
خرسه که از جنگل رفت حیوونا یه جشن بزرگ گرفتن. زنبورا هم برای تشکر از همه حیوونای جنگل بهترین ظرف عسلشون رو به این جشن آوردن و با اون از همه پذیرایی کردن. از اون روز تا حالا زنبورا همیشه به همه حیوونای جنگل عسل می فروشن و همه برای صبحانه عسل خوش طعم دارن😍
✅#قصه_برای_فسقل_فندقی_ها
http://eitaa.com/eslahisaeedeh
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅#کاردستی💖☝️
💢دلبند من ❤️نازنین
💢 خلاقیت یعنی این☝️😘
✅#قصه_برای_فسقل_فندقی_ها
http://eitaa.com/eslahisaeedeh
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓
12.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅#نقاشی💖☝️
💢 میکشیم ما بچه ها
💢 نقاشی های زیبا ☝️😜
✅#قصه_برای_فسقل_فندقی_ها
http://eitaa.com/eslahisaeedeh
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━┓