🍃 #پیامی از میان #قبر
✅ این مطالب رو وقتی رفتیم تو قبر بهش میرسیم، ولی از الان بدونیم که بعدا جزو اینها نباشیم:
✍️رسول خدا (ص) فرمودند:
هیچ شب و روزی نیست مگر اینکه #ملک_الموت ندا سر میدهد و میگوید:
🍃ای اهل قبور، امروز غبطه و #حسرت چه کسانی را میخورید، در حالیکه از مرحله #مرگ گذشتید و به عالم غیب آگاه شدید؟ در جواب، مردگان میگویند: ما غبطه #مؤمنین را میخوریم که در مساجد هستند، زیرا آنان #نماز میخوانند و ما نمیخواندیم آنها #زکات میدهند و ما نمیدادیم، آنها #روزه میگیرند و ما نمیگرفتیم، آنها #صدقه میدهند و ما نمیدادیم آنها #ذکر خدا را میگویند و ما نمیگفتم.
📚إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص: 53
🍃خوش به حال کسانی که در آنروز به جای حسرت خوردن، از نعمات بهشتی و همجواری با اهل بیت ع لذت میبرند
https://eitaa.com/eslam20
👌 تلنگُر
#امام_صادق عليه السّلام فرمودند :
روزی #سلمان در كوفه از بازار آهنگران عبور می کرد .
چشمش به جوانى افتاد که غش کرده بود و مردم دور او را گرفته بودند .
به سلمان گفتند : اى بنده ی خدا ! اين جوان بیماری #صرع دارد ؛ چه خوب است دعایی ، ذکری در گوش او بخوانى.
سلمان به او نزديك شد ، تا چشم جوان به او افتاد به هوش آمد و گفت :
ای بنده ی خدا ! من #بیماری و کسالتی را که مردم می گویند ندارم ؛ بلکه سبب حال من این بود که از بازار آهنگران عبور می کردم و ديدم این پتك های آهنین را فرود آورده و بر آهن ها می کوبند . با دیدن این صحنه ياد سخن خداى متعال افتادم كه فرموده است :
« وَ لَهُمْ مَقٰامِعُ مِنْ حَدِيدٍ
براى ملائکه ی عذاب پتك هایى از آهن وجود دارد . » *
از ترس #عقاب خداى متعال بیهوش افتادم .
سلمان - بعد از شنیدن ماجرا - آن جوان را برای #دوستی انتخاب کرد و شيرينى #محبت او در راه خداى متعال در دلش افتاد . لذا هميشه با او بود تا اينكه آن جوان بيمار شد و به حال #احتضار و جان دادن افتاد .
سلمان آمد ، کنار سرش نشست و گفت :
« یا مَلَكَ اَلْمَوْتِ اُرْفُقْ بِأَخِي ... »
اى #فرشته_ی_مرگ با برادر من به نرمی و مدارا رفتار كن .
#ملك_الموت گفت :
اى بنده ی خدا ! من با هر #مؤمنى با ملايمت و #نرم_خویی رفتار مي كنم.
سوره حج ، آیه ی 21
📚منبع :
رجال کشی ، ج 1 ، ص 18
امالی مفید ، ج 1 ، ص 136
https://eitaa.com/eslam20