#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
شب پنجم که می رسد از راه
روضه را غرق آه باید خواند
از یتیم حسن که میگوییم
روضهی قتلگاه باید خواند
روز آخر نیامده است اما
روضه رفته است داخل گودال
مثل مرغی که بال او کنده است
حسنیزاده میزند پر و بال
لحظهی آخر است و این میدان
گرچه مرد نبرد میخواهد
حسنی زاده! پیش عمه بمان
بعد از این، خیمه مرد میخواهد
حیف از آن دست، حیف از آن بازو
دست خود را به تیغ نسپاری
پیش زینب بمان که بعد عمو
علم و مشک را تو برداری
پیش زینب بمان که میترسم
روضهی پشت در شود تکرار
مادرم بازوی کبودی داشت
دست خود را به تیغها نسپار
شیر اگر بچه، باز هم شیر است
آن شغال زبون نفهمیده
اینکه دست تو را ز تن انداخت
دست عباس دیده ترسیده
✍ #محسن_ناصحی
نزدیک قلّهایم
با شرط آنکه از هوس میز بگذریم
نزدیک قُلّهایم، از این نیز بگذریم
بگذار داس و... تیغ به کف آر، وقت ماست
چون باد باید از سر جالیز بگذریم
از اجتماع خیبریان پشت در نترس
ما دشنهایم، از رگشان تیز بگذریم
تا یک به یک به حبل متین چنگ میزنیم
با هم ز قلب لشکر چنگیز بگذریم
سمت بهار میرود این دشت لالهجوش
یک گام مانده از دل پاییز بگذریم
نوبت به ما رسید، نخوابی که صبح زود
از دشت آفتاب، سحرخیز بگذریم
لشکر کشیده کفر به این سرزمین، مباد
از این نبرد، مصلحتآمیز بگذریم
✍🏻 #محسن_ناصحی