eitaa logo
اصرار
453 دنبال‌کننده
883 عکس
988 ویدیو
4 فایل
به چه زنده ایم؟ آدم ها، جا و زمان ها دگرگون می شوند. خبر آنکه چیزی شروع و چیزی تمام شد. چه باید کرد؟ تن دهیم یا اصرار کنیم؟ چاره چیست؟ مگر آنکه اصرار 📍اصرار در ایتا و تلگرام Esrar3@ 📍اینستاگرام Esrar3.insta@ ✅ برای ارتباط با ما @Esrar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیصد تن از زنان حافظ قرآن در میانه جنگ، قرآن را تثبیت می‌کنند و هرکس که تمام قرآن را یک دور مرور کند برایش جشن کوچکی می‌گیرند. به جزییاتش دقت کنید. به برف شادی و دو به دو نشستن‌ها و سجده‌ی شکر و تاج بندگی... باورش سخت است که در این حجم مصیبت این کارها دیگر چیست؟ اما غزه به ظاهر و باطن، همین گونه غزه است. +تثبیت قرآن در مسیر حفظ به معنای استحکام و استوار سازی آیات و ترمیم و بازسازی است؛ به گونه ای که اطمینان خاطر از صحت،ثبات و ماندگاری آنها حاصل شود. @Esrar3
اصرار
° قبیله‌ی هانی، قبیله‌ی خانه 1⃣ کمره‌ای نوشت: «سجیه عربی (حرمت حریم) باعث شد که هانی، مسلم را پنا
دعای چهل و هشتم صحیفه سجادیه: در انتقام گرفتن شتاب نمی‌کنی. کسی عجله می‌کند که می‌ترسد چیزی از دست بدهد. سبحانک. از تو دور است ترس. 🧷 به مناسبت این روزها، همین روزهایی که باب خونخواهی میهمان باز شده. (آنکس عجله می‌کند که می‌ترسد چیزی را از دست بدهد) برای خدا از دست رفتنی در کار نیست و برای ما همه‌رفت است. در انتقام بی‌نیازی نمی‌جوییم که سواره‌ی آن به قصد و مقصد برسیم. انتقام، پیغامِ نیازمندان به آن گوش بیدار است که ما نیازمندانِ تو در زمانِ به وقتش ایستاده‌ایم. که ما ایستاده‌ایم... @Esrar3
محمدصادق علیزاده نوشت: اوباما لیست کتاب‌هایی که قرار است در تابستان بخواند را منتشر‌کرده. توی این لیست یک رمان از یک مولف ایرانی هم به چشم می‌خورد. رمان «شهید» اثر کاوه اکبر. ✅توضیحات بیشتر را در عکس بخوانید. 🧷کاوه اکبر اعتیاد داشته و در دوران نقاهتش از مبارزه با اعتیاد نوشته. اکبر در مصاحبه‌ای با پاریس ریویو، شعر را به عنوان کمک کننده‌‌ای به هوشیاری‌اش ذکر می‌کند و می‌گوید: «در اوایل بهبودی، انگار از خواب بیدار می‌شدم و می‌پرسیدم چگونه تا یک ساعت بعد تصادفاً خود را نکشم؟ و شعر، بیشتر اوقات پاسخ آن بود». کتاب «شهید» ترکیب عناصر ویژه است. ترکیبی از «شعر و شهادت و جنسیت و پوچی و معنا و ایران و آمریکا». داستان کوروشِ پوچِ معتادِ دو جنسه‌ی جستجوگر معنای زندگیست. ایران و آمریکا را هم دارد.‌ با نویسنده‌ای که پایش لبه‌ی پرتگاه بوده اما شعر او را عقب می‌رانده و مهلتش می‌خریده. خلاصه آنکه در فهم رنج بشر، رواج این فهم که تمام راه ها به شعر و معنای زندگی ختم می‌شود تامل برانگیز است و وسعت اشتراک این انگاشت که رنج بشر از پی بی معنایی و پوچی‌ست تامل برانگیزتر.‌ از کجا تا کجا؟ از ایران تا آمریکا. @Esrar3
21.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ابراهیم سالم به مدت هشت ماه در زندان‌های رژیم اشغالگر محبوس بوده. او یکی از آنانی‌ست که در بیمارستان کمال عدوان به اسارت صهیونیست‌ها درآمد. ابراهیم مدتی قبل آزاد شد و در مصاحبه‌ای از اسارتش گفت‌. صحبت‌های اسیر آزاد شده در بحبوحه‌ی طوفان الاقصی شنیدنی‌ست. ✅ترجمه زیرنویس شده. 🧷اینجا را داشته باشید که اشک بر خواهر می‌شود فرصت طعن و کنایه‌ی میدان دارانِ رقابت در اهل و عیال و محبت، که «چطور بر خواهر غمگین‌تری تا فرزند؟». بد نیست بدانید وقتی این این خبر را برای چند نفر نقل کردیم، در نظرشان عجیب و غیرعادی بود که مگر می‌شود تاثر بر خواهر مقدم بر فرزند باشد؟ و اتفاقا همین نگاه و سوال و زبان بود که شلاقِ دست شکنجه‌گر اشغالگر شد. خلاصه که گاهی همدستیِ ما در ماجراها نزدیک‌تر و بی‌صداتر از آنست که ما حتی بتوانیم صدایش را به سادگی پیش خودمان بشنویم و روح‌مان هم خبر نباشد ما هم‌سوالِ سرباز صهیونیست در رقابتِ دل، شکنجه‌گر یک اسیر از غزه بوده‌ایم. داستانِ این رقابت در محبت سر دراز دارد، سری که یک شعبه‌اش از ساره و هاجرِ تورات مذکورشان آب می‌خورد. @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبر فوری نوشت: 💢ما آخرین نسلی هستیم که می دانیم دنیای قبل از اینترنت چه حس و حالی داشت... 🧩تصویری که این روزها در شبکه‌های اجتماعی فراگیر شده است. @Esrar3
اصرار
خبر فوری نوشت: 💢ما آخرین نسلی هستیم که می دانیم دنیای قبل از اینترنت چه حس و حالی داشت... 🧩تصویری
امشب چشمم افتاد به یک عکس پر خاطره. نقاشیِ سه پسر بچه ای که روی پشت بام خوابیده بودند. در نقاشی شب بود و ماهی که به لطفش آسمان سرمه ای می زد. صورت بچه ها در نور ماه برای هم معلوم بود. با چند درخت سر به فلک کشیده و خانه هایی از دور پیدا. اتفاقا دمپایی هایشان هم بالای سر بود. پتوهایی که تا نصفه روی خودشان کشیده بودند و معلوم بود حسابی گرم صحبتند. یکی شان با آرنجِ تکیه داده به بالش، سر و گردنش را بالا گرفته بود و داشت با حرکتِ آن یکی دستش برای آن دو تا چیزی می گفت... کاش من هم آنجا بودم. یعنی واقعا هنوز هم این بساط بین آدم ها جور است؟ یعنی این بمبِ روزگار صاف فقط و فقط وسط زندگی ما خورده و همه چیزمان را نابود کرده و باقی هنوز به همان روال سابق عیش شان نوش است؟ پس آخر الزمان فقط ما بودیم و باقیِ خانه ها وسط الزمانند؟ یعنی هنوز هم کسی عین سابق زندگی می کند؟ یعنی هنوز هم کسی دلِ خوشی دارد؟ یعنی هنوز هم کسی از صمیم دل شاد و آسوده است؟ کاش آن ها که از آخرالزمان می گفتند آن بمبِ نامرئی که همه چیز خودشان را نیز از هم پاشانده ضمیمه می کردند. گرنه آواز دهل از دور خوش است. @Esrar3
«غزه الان» تصویر ماه را گذاشته و نوشته بود: هم‌اینک «ماهِ غزه». سال‌هاست منتظر این ترکیب بودم، منتظر این خبر. منتظر پیوند آسمان به یک حادثه. دیدنی‌ست. همه چیز به غزه برمی‌گردد حتی ماه. تمام چیزها به غزه عطف می‌شود. هیچ وقت شهر را این اندازه شهر ندیده بودم. شهری که تمام جهان عطف او شده باشد حتی ماه. شهری که ماه داشته باشد و ماه در شهر جاگیر شده باشد. آن‌ها این روزها بهتر از همه چشیده‌اند «آسمانِ همه جا یک رنگ نیست» را. ماه و آسمان غزه هم فرق دارد.‌ اما نظرات این خبر؛ چندتایی گفته بودند غزه خودش ماه است. بعضی هم گفته بودند ماه غزه هم غمگین است و اندکی هم گفته بودند ماه را کجای دلمان بگذاریم با این طرز خبر گذاشتن‌تان؟ مردم پدرشان در آمده شما از ماه عکس می‌گیرید؟ اما غزه واقعا همین است. آنها چشم‌شان به آسمان کشیده و بوی فرج و گشایش را از آسمان می‌جویند. مگر جز اینست که از یک جایی به بعد آدم حیران که می‌شود سرش را به آسمان می‌گیرد و رد علاجش را در آن می‌جوید؟ مثل روزی که خدا به حبیبش گفت: قَدْ نری تَقَلُّبَ وجهكَ فِي السماءِ اگر که بلاکشان چشم از آسمان بردارند، آسمان بر که می‌خواهد ببارد؟ انتظار آدم‌ها از «خبر غزه» چیست؟ وقتی در این ترکیب (ماه غزه)، ماه به غزه بند می‌شود و مردم غزه حتی ماه را با خودشان می‌بینند و صدا می‌زنند؟ مگر چشمِ آدم چشم انتظارِ از همه جا رانده و مانده جز آسمان به کجاست؟ در فشار «فضا شدنِ» آسمان، در غزه آسمان هنوز هم آسمان است و نشان فرج در آسمان‌ها. این «ماه غزه» است. البته که ماه غزه از خاک و زمین غزه دیده می‌شود.. @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰ارتباط قرآن عبدالسلام هنیه فرزند شهید اسماعیل هنیه از همراه و محافظ شهید هنیه می‌گوید، از وسیم ابو شعبان. مجری می‌پرسد ارتباط وسیم با اسماعیل هنیه چطور بوده؟ که پاسخ می‌دهد «ارتباط قرآن». او در ادامه این ارتباط را توضیح می‌دهد: وسیم کسی بود که تلاوت قرآنیِ هر روزه‌اش را برای پدر می‌خواند. عبدالسلام در توضیح روزها و لحظات آخر وسیم می‌گوید: وسیم از اینکه در غزه نیست و هرکسی که با او بوده به شهادت رسیده گریه می‌کرد. در لحظات آخر وسیم برای دو تن از برادران چای دم کرد( آن دو در اتاق نبودند).‌ یکی از برادران دستش را بر محاسن وسیم گذاشت و به آن یکی برادر گفت این جوان را نگاه کن چه زیباست. آن یکی گفت اگر وسیم الان در غزه بود شهید شده بود. وسیم گفت از دست مان رفت... در جوابش گفتند ان شاءالله فردا به غزه برمی‌گردیم و دوباره آن را می‌سازیم و... وسیم قرآن را برداشت و به اتاق بازگشت و شهید شد در حالیکه قرآن را در دست داشت. @Esrar3
این‌ها قسمتی از سخنان اسیر آزاد شده‌ی صهیونیستی‌ست که اخیرا در ارتباط با شرایط اسارتش با او مصاحبه شده؛ 🔸در خانه‌ای که ساکن آن بودیم نگهبانی نبود و در باز بود. 🔹به من وقت می‌دادند لباس‌هایم را بپوشم و به خودم برسم و کمکم کردند عینکم را پیدا کنم. 🔸هیچگونه تجاوزی به من صورت نگرفت یا حتی تعامل بدی با من نشد.‌ با من به زبان انگلیسی صحبت می‌کردند و می گفتند نترس اذیتت نمی‌کنیم. 🔹وقتی فهمیدند من گیاه خوارم یکی از آن‌ها‌ با دوچرخه رفت و برایم پیتزا آورد. وقتی از آنها میوه و سبزیجات خواستم آن را فراهم کردند. در طول مدت بازداشتم به مقدار کافی غذا داشتم. 🔸حکومت وحشتناکی داریم.‌‌ نخست‌وزیر بی لیاقتی داریم و این جنگ تنها در خدمت منافع شخصی است. 🔹در تونل‌ها نگه داشته نمی‌شدیم و شبکه الجزیره را تماشا می‌کردیم و بین‌مان گفتگوهای دوستانه بود. 🔸با ما برخورد انسانی داشتند. به من اجازه دادند حمام کنم. لباس‌هایم را شستند‌.‌ نگرانم بودند و به مراقبت از من متعهد بودند. @Esrar3