eitaa logo
استخاره با قرآن کریم
7.7هزار دنبال‌کننده
911 عکس
330 ویدیو
1 فایل
استخاره دقیق با کلام الله مجید توسط حجة الاسلام #پورمحمود استاد سطح دو و سه حوزه علمیه مشهد مقدس برای انجام استخاره به آیدی زیر پیام بدین 👇👇👇 @Ali2336
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسئولی که کارت را درست انجام نمیدی ببین و بشنو 👌👌 به نظر من در شیعه خانه امام زمان عج هر کسی باید و وظیفه داره این کلیپ را ببیند و به خود بگوید من کجای کار ایستادم! 📌مسئولی که پشت میز هستی و از بین المال مسلمین نان سر سفره ت میبری تو بیشتر به این کلیپ توجه کن👌 ------------------------------ کانال استخاره با قرآن کریم https://eitaa.com/joinchat/1230242140C1ea1d6f3f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔴چند وقت پیش رفتیم جایی؛ یکی از پیرزن‌های مجلس شروع کرد فحش به نظام ✊ و دعا برای روح شاهنشاه ...😕 اون موقع چیزی نگفتم اما بعد اینکه شام صرف شد، نشستم کنارش گفتم حاج خانوم شنیدم ماشالله همه بچه ها و نوه هاتون تحصیلکرده هستن ! لبخندی زد و با افتخار گفت بله اون پسرم لیسانس هست اون نوه ام دکتری هست اون یکی پزشکی میخونه و... خداروشکر نان حلال و زحمتکشی دادیم بهشون ☺️ گفتم : آفرین به شما ، خودتون تا کلاس چندم خوندین؟! گفت: من تا کلاس پنجم درس خوندم 😓 گفتم : کدوم مدرسه؟ گفت : تا کلاس سوم مدرسه روستامون ، کلاس چهار و پنجم رو هم نهضت سواد آموزی خوندم گفتم : پس هوش بچه ها و نوه هاتون به شما نرفته احتمالا به خاله ای و عمه ای کسی رفتن درس خون شدن 😉 گفت : نه خواهر برادرام هم بیشتر از دبستان سواد ندارن !! اتفاقا هوشی من داشتم هیچکس نداشت 😏 گفتم : پس چرا درس نخوندین ؟ حتما تنبل بودین ،! 😅 گفت: نخیر !! خیلی هم زرنگ بودم منتها بد شانسی ما اون موقع امکانات نبود ، مدرسه تو روستاها اکثرا نبود یا تا دبستان بود !! اگه امکاناتی که بچه های الان دارن من داشتم الان مدرک پروفسوری داشتم 😌 قدیم اصلا برای سواد ارزش قائل نبودن ، از بچگی دست چپ و راستم شناختم بردنم پشت دار قالی ، تو قالیباف خونه بزرگ شدم ، صبح تا شب باید برای ارباب قالی میبافتیم بعدشم بدو بریم از سرچشمه آب بیاریم گاو و گوسفند علف بدیم و مثل الان لوله کشی و لباسشویی و این حرفا نبود ... وقتی برای درس خوندن نداشتیم همون سه کلاس رو هم شبانه خوندم !! گفتم : خب نمیرفتین قالیباف خونه ، گفت: خب اگه نمیرفتیم چیزی نداشتیم بخوریم باید قالی میبافتیم که اخر برج پدرمون پولی از ارباب بگیره قند و چایی و کبریت وبقیه مایحتاجمون رو بخره گفتم: شاه میدونست شما اینجور زندگی دارید؟! آخه زندگی سردار سلیمانی خوندم مثل شما بود ، پدر خودمم مثل شما بوده و تو سختی زندگی میکردن ، چرا شاهنشاه براتون کاری نمیکرد؟! چرا ۸۰ درصد مردم ایران تو زمان شاه بیسواد بودن؟! تازه انقلاب اومده یک نهضت راه انداخته که بتونه بیسوادی رو ریشه کن کنه؟! حاج خانوم یک نگاهی کرد 😨 گفتم : چرا دارید حقایق رو وارونه جلوه میدین ؟ گفت: چی بگم از بس گرونیه گفتم : مدل ماشین بابات زمان شاه چی بود؟! حتما تو اون ارزانی ها بهترین ماشین خریدین؟ گفت : ما اصلا ماشین نداشتیم فقط ارباب داشت ! گفتم : زمان شاه مستطیع شدین رفتین حج حاج خانوم شدین؟! گفت : نه چند سال پیش رفتم مکه سوریه و کربلا هم رفتم گفتم : چرا تو زمان شاه همه چیز ارزون بود نرفتین گفتم : شاهنشاه استان بحرین رو چند فروخت؟! دشت ناامید و هیرمند را چند؟ جزایر اریایی و زردکوه را چطور؟و...... گفت : مگه شاه فروخت ؟! گفتم : وقتی استان فروخته، نفهمیدین؛ چطوری از بقیه اختلاس هاشون باخبر میشدین؟! خلاصه گفتم تاریخ رو تحریف نکنید لطفا از شاه اسطوره تو ذهن بچه هایی که حاضر نیستن لحظه ای تو شرایط و امکانات زمان شاه زندگی کنند نسازید !!! سرش انداخت پایین و چیزی نگفت.😂 اینطوری هم میشه جهاد تبیین کرد ------------------------------ کانال استخاره با قرآن کریم https://eitaa.com/joinchat/1230242140C1ea1d6f3f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواستگارت منافقه داستان یک استخاره ۲۵ بعد از نمازِ صبح، در اتاقم داشتم قرآن می خواندم که دخترم مریم آمد و پرسید: «بابا، می تونی برام استخاره کنی؟» من با بوسیدنِ قرآن، آن را می بندم و می گویم: «ببین دخترم، بعضی ها اصلاً به استخاره اعتقاد ندارن، بعضی ها هم بر این باورن که وقتی آدم خیر و صلاح اش رو می دونه، دیگه نیازی به استخاره نیست. در این میان عده ای هم با نیّتِ قربتاً الی الله استخاره می کنن...» در اين لحظه او ميان كلامم می آید و می گوید: «می دونم می خوای چی بگی بابا، وقتی نیّت قربتاً الی الله باشه، انسان خودش رو به خدا می سپاره، در این صورت اگه مشکلی هم تو زندگی پیش بیاد، اونو امتحان الهی می دونه.» من به عنوانِ یک پدر، از این همه درک و شعورِ او به وجد می آیم و می گویم: «باشه، الان برات استخاره می کنم.» آن گاه با خواندنِ سورة حمد و توحيد، قرآن را با سه بار صلوات فرستادن باز می کنم؛ بعد این آیات را برایش می خوانم: «وَالّذِینَ اتّخَذُوا مَسجِداً ضِرَاراً وَ کُفراً وَ تَفرِیقَاً بَینَ المُؤمِنِینَ وَ اِرصَاداً لِمَن حَارَبَ اللهَ وَ رَسُولَهُ مِن قَبلُ وَلَیَحلِفُنَّ اِن اَرَدنَا اِلَّا الحُسنَی وَاللهُ یَشهَدُ اِنَّهُم لَکَاذِبُون. لَاتَقُم فِیهِ اَبَداً الَّمَسجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقوَی مِن اوّلِ یَومٍ اَحَقُّ اَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ اَن یَتَطَهَّرُوا وَاللهُ یُحِبُ المُطَّهِّرِین. اَفَمَن اَسَّسَ بُنیانَهُ عَلَی تَقوَی مِنَ اللهِ وَ رِضوَانٍ خَیرٌ اَم مَّن اَسَّسَ بُنیَانَهُ عَلَی شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانهَارَ بِه فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللهُ لَا یَهدِی القَومَ الظَّالِمِین. و (از منافقان) کسانی هستند که مسجدی برای زیان به اسلام برپا کردند و مقصودشان کفر و عناد و تفرقه بین مسلمان ها و مساعدت به دشمنان دیرینه ی خدا و رسول بود و با این همه، قسم های مؤکد یاد می کنند که ما جز قصد خیر و توسعه ی اسلام (نيّت ديگري) نداریم، خدا گواهی می دهد که محققاً دروغ می گویند. تو ای رسول ما، هرگز در مسجد آنها قدم مگذار که همان مسجد(قبا) که بنیادش از اول بر پایه ی تقوا بنا شده شایسته است به نماز بیایستی، در آن مسجد، مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه گردند و خدا پاکیزگان را دوست دارد. پس آیا کسی که اساس (دین) خود را بر پایه ی تقوای الهی و رضای او نهاده، بهتر است یا آن کس که بنیانِ خود را بر لبِ پرتگاهی سست نهاده و آن بنا، او را در آتش جهنم سرنگون سازد؟! و خدا هرگز ستم کاران را هدایت نخواهد کرد .» با خواندنِ معنای این آیات، شگفت زده می شوم؛ سپس رو می کنم به دخترم و می پرسم: «مريم جان، آیا غیر از این خواستگار که مدیر کل است، خواستگار دیگه ای هم داری؟» -برای چی این سؤالو می پرسی؟ -خب برای این که قرآن دو نفر رو معرفی می کنه، یکی منافق که مورد استخاره ی ماست و دیگری، فرد مؤمنی ست که پاکیزه اسن و خدا اونو دوست داره. او با شگفتی در جوابِ سؤالِ قبلی ام می گوید: «آره بابا، دوستم فاطمه شش ماهِ پیش برای برادرش از من خواستگاری کرد، اما من بهش جواب رد دادم.» -برای چی؟ -برای این که اون فقط یه معلم ساده است، نه خونه اي داره و نه حتّی یه ماشین که بشه با اون جایی رفت. -ببین دخترم، انتخاب با خودته، امّا قرآن که کتاب هدایت است، همان معلم ساده رو بر این مدیر کل منافق ترجیح می ده. این را می گویم و آن وقت قرآن را به دستش می دهم. او با خواندن معنای آیات، تعجّب می کند. بعد از چند لحظه که بر خودش مسلط می شود، می پرسد: «بابا جون، الآن من باید چه کار کنم؟!» -ببین عزیز من، اگه نه دنیا رو می خوای و نه آخرت رو، برو زن مدیر کل بشو، ولی اگه دنیا رو محلِ امتحانِ الهی می دونی و به آخرت اعتقاد داری، من می گم زن همان معلم ساده بشو. خلاصه دخترم به همان معلمِ ساده جوابِ مثبت می دهد و زنش می شود؛ و ما هم در انتهای خیابان فرودگاه بهشهر، برای آنها خانه ای می خریم و آنها به سرِ خانه و زندگی شان می روند. سه سال و نيم از این ماجرا می گذرد؛ تا این که یک شب مریم خانم به اتّفاق شوهرش «آقا محسن»، به خانه ی ما می آیند؛ او هنوز از راه نرسيده با هیجان می پرسد: «بابا جون، آقای جمشیدی مدیر کل ما رو می شناسی؟» -بله می شناسم، چی شده؟ -اونو به جرم اختلاس و ارتباطِ نامشروع دستگیر کردن!! -جداً؟! -باور کن، الآن سه روزه که به اتّفاق مدیر مالی مون بازداشته. ------------------------------ کانال استخاره با قرآن کریم https://eitaa.com/joinchat/1230242140C1ea1d6f3f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 کانال آموزشی علی حبیبی 👨‍🏫 ✨ مدرس و حافظ کل قرآن کریم ✨ مجری و کارشناس صدا و سیما 💠 آموزش مباحث حفظ قرآن کریم 💠 پرسش و پاسخ و مشاوره قرآنی 💠 دوره های حفظ جزء سی و سور منتخب 💠 نکات و آموزه های مفاهیم قرآنی 💠 و... عضویت در کانال علی حبیبی |حفظ قرآن https://eitaa.com/joinchat/862323352C1bb7a22568 🆔 آیدی کانال 👈 @alihabibi114
یک کانال قرآنی در جهت حفظ و نکات قرآنی👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثوبان غلام پیامبر(ص) نقل شده که گفت: ما جمعی در خدمت پیامبر(ص) بجایی می رفتیم عبورمان به گورستانی افتاد، حضرت اندکی در میان قبرها بایستاد و سپس به راه افتاد. من عرض کردم توقف شما در قبرستان به چه خاطر بود؟ حضرت سخت گریه کرد و ما نیز محزون و گریه کردیم، سپس فرمود: ای ثوبان اینان در قبرهایشان معذّبند آنچنان که من ناله آنها را شنیدم و دلم به حالشان به رحم آمد و از خدا خواستم عذابشان را تخفیف دهد و خداوند اجابت فرمود و اگر اینها در ماه رجب روزه گرفته بودند، در قبرهایشان عذاب نمی شدند. عرض کردم: یا رسول اللّه روزه و عبادت در ماه رجب از عذاب قبر ایمنی می دهد؟ فرمود: آری سوگند به آنکه مرا به حق فرستاد هر مرد و زن مسلمانی که یک روز از رجب را روزه بدارد و یک شب آن را به عبادت برخیزد و جز رضای خدا نظری نداشته باشد عبادت هزار سال در نامه عملش ثبت گردد که روزهایش را روزه و شبهایش را به عبادت گذرانده باشد  ------------------------------ کانال استخاره با قرآن کریم https://eitaa.com/joinchat/1230242140C1ea1d6f3f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا