eitaa logo
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
26.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
87 فایل
﷽ ✅ آموزشگاه تخصصی استخدام 100 کانال اصلی استخدام ۱۰۰👇👇 @estekhdam_100 ✅ ادمین ثبتنام👈👈 @admin_es100 💫 رضایت داوطلبین استخدامی: 🔗 @rezayat_es100 لینک گروه ذخیره کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2347630962C2eed45eb2d ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🍃 درے کہ خداازرحمت بہ روے مردم بگشاید کس نتواندبست ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻جوون‌ها! تا حالا خودتون رو اسکن کردید؟ 👈🏼 می‌دونید چه صفات خوب و بدی از پدر و مادرتون گرفتید؟ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part54 مبهوت سر تکان داد: غیر ممکنه پوزخندی زدم و شم
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان 🔥 گیج بهم خیره شده بود به داستان سراییم ادامه دادم: یادت نمیاد ماه پیش برای مراسم ختم کی اوندی بهشت زهرا؟! احیانا منو اونجا ندیدی؟! کمی فکر کرد و بعد چشمهاش رو درشت تر کرد: تو پرستار مادر سیمین خانوم بودی؟! _آره... بودم ولی از روزی که پای الیاس اونجا باز شد دیگه رنگ آرامش ندیدم به هر بهانه ای اونجا سر میزد و باهام حرف میزد بهم ابراز علاقه میکرد منم که نمیدونستم نامزد داره! کم کم داشتم خامش میشدم یعنی خیلی هم برام خوب بود که یه پسر با شرایط اون بیاد خواستگاری منی که نه کسی رو دارم و نه جایگاه اجتماعی خاصی... ولی سخت در اشتباه بودم اون ازم خواستگاری نکرد! پیشنهاد صیغه داد وقتی اینو گفت دنیا روی سرم خراب شد بهش گفتم دست از سرم برداره و حاضر نیستم دیگه حتی صداش رو بشنوم چندین بار سعی کرد قانعم کنه ولی وقتی دید راضی نمیشم... یه شب اومد توی اتاقم و... میخواست... کلافه دست بلند کرد: هرگز باور نمیکنم... صداش از بغض و هیجان میلرزید چند تا عکس روی میز گذاشتم: تنها شانسی که آوردم به حرف یکی از رفقام گوش کردم بهم گفت تو یه دختر تنهایی که میری توی اون خونه بهتره یه دوربین تو اتاقت کار بذاری که مشکلی برات پیش نیاد یا اگر اتفاقی برات افتاد بتونی حقت رو بگیری! نگاهش به عکسها بود و چشمهاش از حدقه بیرون افتاده ادامه دادم: هرکاری کردم بیرونش کنم نشد اونجا مجبور شدم قبول کنم صیغه ش بشم... بعد از اون شب ماه طلعت مرد و الیاس برام این خونه رو اجاره کرد مجبور شدم شرایطم رو بپذیرم من ناخواسته زنش شده بودم بدون اینکه رسمی باشم تقریبا بیشتر وقتش توی خونه ی من میگذشت چندین بار ازش خواهش کردم منو با خانواده ش معرفی کنه و رسما عقد کنیم... هربار یه بهانه ای می آورد و فرصت می خرید... تا اینکه یه روز کاملا اتفاقی شناسنامه ش رو توی جیب کتش پیدا کردم و فهمیدم یه دختری به نام لعیا رو عقد کرده! داد و بیداد کردم گریه کردم کارمون به دعوا و کتک کاری هم رسید باورم نمیشد بهم نارو زده وقتی دید همه چیز رو شده خیلی راحت گفت باید باهاش کنار بیای تو زن منی ولی نه رسمی قبول کن دختری تو شرایط تو نمیتونه توقع رسمی بودن داشته باشه! همین که یکی رو داری که خرجت رو میده و برات خونه میگیره باید خدا رو شکر کنی! لعیا زن رسمی و اجتماعی منه تو زنِ خلوت من! هر دوتونم دوست دارم این حق منه که دو تا زن داشته باشم هم شرعی هم منطقی مردی توی شرایط من استطاعتش رو داره چرا که نه! وقتی گفتم من نمیخوام زن پنهانی و صیغه ای باشم کتکم زد و تو خونه زندونیم کرد ازش بدم اومده بود ولی مجبور بودم طور دیگه ای رفتار کنم تا به حقم برسم اونم طاقت دوریمو نداشت! بهش گفتم اگر میخوای همون هنگامه سابق بشم و بی چون و چرا در خدمتت باشم فقط یه چیز ازت میخوام و اونم اینکه عقدم کنی! برای اینکه خسالم راحا باشه هر وقت دلت خواست پرتم نمیکنی از زندگیت بیرون و‌ مطمئت باش کسی نمیفهمه میتونی شناسنامه المثنی بگیری قبول نمیکرد ولی اونقدر رو مغزش راه رفتم که بالاخره قبول کرد و عقدم کرد ولی این شرط رو فقط بخاطر این گذاشتم که بتونم رسواش کنم! و الانم خوشحالم که به هدفم رسیدم امیدوارم درست تصمیم بگیری و مثل من خودتو بدبخت نکنی کیفم رو از روی صندلی برداشتم و روی دوش انداختم حتی به قهوه م لب هم نزده بودم خودم هم داشتم از اینهمه دروغ و ظلم بالا می آوردم ولی چاره ای نبود دختر طفلک مثل شمع آب می شد از جا بلند شدم: برام مهم نیست تو با الیاس میمونی یا ولش میکنی من که بزودی ولش میکنم و میرم به همون زندگی کارگری خودم ادامه میدم واگذارش میکنم به خدا... ولی یه خواهش ازت دارم اگر خواستی باهاش بهم بزنی بهانه دیگه ای بیار... چیزی از قرار ملاقاتتون نگو چون اگر حرفی بزنی مطمئن باش منو زیر کتک می کشه! من جونمو به خطر انداختم تا اون نامرد رو رسوا کنم و یه حقیقت رو بهت بگم بلکه زندگیت مثل من تباه نشه به تمام مقدساتت قسمت میدم حرفی از من نزن خداحافظ... در سکدت از کافه بیرون زدم و اون دختر طوری خورد و خاکشیر شده بود که حتی حال اعتراض یا لعن و نفرینی هم نداشت حالم از خودم و از دنیا بهم میخورد چاره چی بود اونم مثل من قربانی یه اراده قدرتمند و بی رحم بود... همه ما قربانی بودیم... ❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌ ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ 🥀 🔥🥀🔥 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ با روضه امام حسین(ع) دل از دنیا بِبُر ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حلول ماه شعبان ماه طلیعہ دار تجلي نور اولیاء الهے مبارک🌸🍃❤️ 🦋در این ماه مبارک توصیہ اکید داریم حتما مناجات شعبانیہ رو مطالعہ بفرمایید کہ بہ غایت زیباست و اثرات فوق‌العاده‌ای داره، 🔅امام خمینے(ره) فرمودند من هر چہ دارم از مناجات شعبانیہ است پس بہ نوعے رمز سعادتہ این خلوت اجباری رو غنیمت بشمرید روزی یک بار بخونیدش 🖋 ❅ঊঈ✿💌✿ঈঊ❅ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
15.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ «دعای نجات از فتنه‌های آخرالزمان»🦋 🎙 ➕ (این دعای زیبا در کتاب «سلاح المؤمنین» برای نجات از فتنه‌های آخرالزمان نقل شده)
📱 سلام بر تو ای کشتیِ نجات... ♥️ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
♥️🍃 إِلَهِی جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِی وَ عَفْوُکَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی خدایا جود تو آرزویم را گسترده ساخت، و عفوت از عمل من برتر است ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7