eitaa logo
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
27.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
87 فایل
﷽ ✅ آموزشگاه تخصصی استخدام 100 کانال اصلی استخدام ۱۰۰👇👇 @estekhdam_100 ✅ ادمین ثبتنام👈👈 @admin_es100 💫 رضایت داوطلبین استخدامی: 🔗 @rezayat_es100 لینک گروه ذخیره کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2347630962C2eed45eb2d ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🍃 نترس وغمگین مباش که مااورا به تو باز می گردانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍭💕 «وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ» خدا میگہ: میدونم چے تو دݪٺ میگذره پس آنقدر نگران نباش!💜 ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
🌹⃟✨ ☆دست‌در‌دست ‌‌‌‌‌﴿خیآلت . .﴾ ‌‌‌☆عالمےدارد‌دلم . .♥️! 🌱 ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💜🔥خواستم بگم زودتر بریم بیرون جلو بقیه زشت نباشه تا دهن باز کردم دستش رو آورد جلو: _هیچی نگو... بزار یکم نگات کنم... میدونی چند سال انتظار این لحظه رو کشیدم؟ انتظار لحظه ای که محرمم بشی و بتونم دل سیر نگات کنم؟ مثل همیشه خجالت زده سرمو انداختم پایین و چشمام رو بستم... طاقت نگاهشو نداشتم... انگار آتیشی بود که تمام خرمنم رو میسوزوند... دستم رو گرفت و به لبهاش نزدیک کرد... بوسید و روی چشمش گذاشت: _یادت میاد اولین باری که دیدمت؟ چقدر به چشمم قشنگ اومدی... نمیدونم چی داشتی که منو با تمام زندگیم درانداخت و عوضم کرد... اونقد که... ❤️
بخشی از رمان غریب آشنا، عاشقانه ی اربعینی خانم الف که به شدت جذاب و جدید بود و طرفداران زیادی داشت زمانی که توی کانال ارسال میشد برای دریافت pdf این رمان به این آیدی پیام بدید 👇🏻 @roshanayi این رمان چاپ نمیشه و تنها راه خوندنش خرید فایل هست که همیشه پیش خودتون میمونه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜🔥خواستم بگم زودتر بریم بیرون جلو بقیه زشت نباشه تا دهن باز کردم دستش رو آورد جلو: _هیچی نگو... بزار یکم نگات کنم... میدونی چند سال انتظار این لحظه رو کشیدم؟ انتظار لحظه ای که محرمم بشی و بتونم دل سیر نگات کنم؟ مثل همیشه خجالت زده سرمو انداختم پایین و چشمام رو بستم... طاقت نگاهشو نداشتم... انگار آتیشی بود که تمام خرمنم رو میسوزوند... دستم رو گرفت و به لبهاش نزدیک کرد... بوسید و روی چشمش گذاشت: _یادت میاد اولین باری که دیدمت؟ چقدر به چشمم قشنگ اومدی... نمیدونم چی داشتی که منو با تمام زندگیم درانداخت و عوضم کرد... اونقد که... ❤️
بخشی از رمان غریب آشنا، عاشقانه ی اربعینی خانم الف که به شدت جذاب و جدید بود و طرفداران زیادی داشت زمانی که توی کانال ارسال میشد برای دریافت pdf این رمان به این آیدی پیام بدید 👇🏻 @roshanayi این رمان چاپ نمیشه و تنها راه خوندنش خرید فایل هست که همیشه پیش خودتون میمونه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
★چون‌نفسی‌میڪشم‌ازسینہ‌ام ★هرنفسم‌نام‌توگویدعلے..♥️ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
•🏴• ‌مارااگرچہ‌بازےدنیاخراب‌کرد امابہ‌لطف‌روضه‌ےارباب‌بهتریم(:♥️ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . •| بھ روایٺ ټصـوٻر ↲ | ♥️⃟ | . ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
🖤🍃 ‏بر فرش حرم، گرد و غباریم و نشستیم...! ما را نتکانی... نتکانی... نتکانی... ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
پیام ادمین: 🍃کسی فایل رمان غریب آشنا رو میخواد جا نمونه 👈🏻 @roshanayi طرح فروش با تخفیف رو به اتمامه 🍃
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان 🔥 شماره تلفن الهه اونهم این وقت شب بلافاصله جواب میدم: الو سلام چی شده؟ بغض صداش به حدسیات نامبارکم صحه میگذاره: سلام داداش کجایی؟ _تو کجایی چرا بغض کردی؟! چی شده؟ طاقت نمیاره و بغضش میترکه: داداش مامانو اوردیم بیمارستان میشه بیای اینجا؟! هول از جا بلند شدم و با صدای بلندتر جوابش رو دادم: آره کجا باید بیام؟ اصلاچی شده؟! _بیا بیمارستان لقمان نمیدونم به من نمیگن ولی قلبش درد میکرد مثل همیشه فکر کنم...‌سکته کرده زود بیا داداش آقا جونم حالش خوب نیست فشارش رفته بالا نمیدونم چکار کنم... _باشه باشه قطع کن اومدم نفهمیدم چطوری خودم رو به اتاق رسوندم و لباس پوشیدم باخودم فکر میکردم نکنه به همین راحتی جمیله خانومم از دستم بره خاله ای که از هر مادری مادر تر بوده برام... چند وقت میشه که بخاطر این مشغولیتهای کوفتی بهش سر نزدم؟ حتی چند روزه از شدت گیجی و کلافگی بهش زنگ هم نزدم سوییچ و کیفم رو برمیدارم که زودتر خودمو بهش برسونم که جسم ظریفی از بازوم آویزون میشه و صورتم به طرفش برمیگرده تازه به یاد می آرم که شعله هم توی این اتاق خواب بوده با نگاهی که پر از عجز و نگرانیه و لحنی که حسابی درمونده ست انگار برای بار چندم میپرسه: با تو ام امیر چی شده کجا داری میری؟! یعنی چند بار دیگه هم این سوال رو پرسیده و من نشنیدم؟ اونقدرعجله دارم که اصلا نمیدونم چه جوابی بهش میدم... فقط خیلی آروم کنارش میزنم و از در خارج میشم ولی اون با استیصال دنبالم راه میفته و اونقدر با نگرانی التماس میکنه که دوباره روی پله ها یکبار دیگه می ایستم و به طرفش برمیگردم مظلومیت و ترس عجیبی که توی چشمهاشه باعث میشه دلم براش بسوزه و جواب بدم: من مواظبم تو برو داخل درم قفل کن شاید چند روز نیام بهم زنگ نزن خودم زنگ میزنم همینقدر یادمه و بعد از سرازیر شدن از پله ها و بیرون کشیدن ماشین از پارکینگ با بیشترین سرعت ممکن برای رسیدن هرچه سریعتر به لقمان... نگاه نگران و ناراحتی شعله هم فکرم رو درگیر کرده بود ولی سعی کردم دیگه بهش فکر نکنم الان مادرم در اولویته که معلوم نیست چه حالی داره و اصلا باز زنده می‌بینمش یا نه... بعدا از دل شعله درمیارم و باهاش حرف میزنم هروقت از سلامتی مامانم مطمئن شدم... پرش به قسمت اول رمان👇🏻♥️🍂 https://eitaa.com/nonvalghalam/28941 ❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌ ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ 🥀 🔥🥀🔥 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
پادت جدید رسید♥️ . . بچه ها همگی این کانال رو هم عضو شید کانال دوم ماست که اگر یک زمان به هر دلیلی اینجا از دسترس خارج شد اونجا درخدمتتون باشیم👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1365966931C6f6bcfaad8 . پیام ادمین: 🍃کسی فایل رمان غریب آشنا رو میخواد جا نمونه 👈🏻 @roshanayi طرح فروش با تخفیف رو به اتمامه 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌ قلبِ من بین تار و پود فرشِ حرمِ تـــو نقش بسته (: 💚🌱 ‌ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7