┅┄「روز نگاشت. . . 🌤」┅┄
یه کم خاطره بگم شاید دلم آروم بگیره . . .
نه که شبا خوابم نمیبرد تو موکبای مسیر اربعین بیدار میموندم ؛ خدمات میدادم به زائرای تازه وارد . . .
موکب امام خمینی (قدس السره) یه شب سرد حدود ۲۰۰نفری بدون جا موندن تو محوطه؛؛؛ اوضاعی بود . . .
چادرا جا نداشت ؛ کمبود پتو ؛ پیرزنی ک مریض بود التماس میکرد ب مام جا بدین ....ی مادر جوانی با دو تا بچه چند ماهه دو قلو اگه تو اون سرما بیرون میموندن مریض میشدن !
خادما با بلندگو تو چادرا درخواست کمک میکردن
اما اتفاقی نمی افتاد . . .
یهو یادم اومد من سخنور انگیزشی ام تنها هنری ک شاید اونجا ب درد بخوره ....
رفتم وسط یکی از این چادرا با صدای بلند گفتم : توجه توجه !
آیا میدونستید فاجعه ای شبیه به فاجعه منا کنار چادرهای ما در حال وقوعه ؟؟؟
آیا میدونستید هر زائر امام حسین علیه السلام میتونه خادم الحسین باشه ؟؟!
پیره زنی با این شرایط ..مادری با این شرایط نیاز به جای گرم دارن و ....من هنوز در حال صحبت بودم ک دیدم از انتهای چادر پتو دست ب دست میاد بیرون و خیلیا جا باز کردن برا دیگران ...
تو همین حین دیدم یکی مچ دستمو گرفت 😐
یکی از خادمای اونجا بود گفت شما بیا ببرمتون چادرای دیگه ....
خدا خیرت بده !
دو ساعته مااعلام میکنیم کسی جـُم نمیخوره ..
یکی یکی تو همه چادرا انقلابی ب پا شد ..همه اونا ک تو حیاط بودن جابجا شدن الا ی پنجاه نفری ک براشون هر نفر سه تا پتو از چادرا گرفتیم یعنی حدود ۱۵۰پتو براشون گرفتیم ولی بازم بقدری سرد بود ک نمیتونستن بخوابن ...
ب سرم زد براشون قصه بگم از عشق تا گرم بشن حوالی نصف شب بود با فن روایتگری از سوز و ساز عشق گفتم تا جایی ک همه گریه میکردن ..
ها فکر نمیکردی که بی سرو سامون بشی ..؟!عشق بی سرو سامونت میکنه ..غریب و حیرونت میکنه اماتو خوش باش، یار داره نگامون میکنه .....
باز اون خادمه اومد دستمو گرفت گفت خانمای تو چادر هم میگن بیا براشون حرف بزن
گفتم نه ! این حرفا برا ایناست ک بیرونن ..داغ عشق بشن که یخ نزنن😭
اگه بدونین دیدن این عشقبازی با امام حسین از نزدیک چه حال فوق العاده ای ب ادم میده ..
خلاصه ساعت ۳ یا ۴ شده بود اومدم ی استراحتی کنم اما جا نداشتم ی پیر زنی انگار بیدار بود متوجه استیصال من شد اشاره زد بیا کنار من ...
عجیب بود من فقط ی لباس نازک تابستونه تنم بود اما سردم نشده بود گرم بودم ..آخه من ب هوای اینکه روزها گرم بود تمام کوله و لباس گرممو گذاشته بودم امانات نجف .
من تو این سفر نه سردم شد نه سرما خوردم !!!
#سوز_عشق
#روشناC᭄
🕑14:44