💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part229 تمام تلاشم رو میکردم که صدام بلند نشه ولی هق
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥
🥀
♡﷽♡
رمان #شُعله🔥
#part230
بعد از خوردن ناهار دوباره برگشتیم اتاق و باز هم امیر عباس روی تخت ولو شد:
چقدر سفر آدمو خسته میکنه
بخواییم که دیگه شب تا صبح خوابمون نیاد راحت بریم حرم...
باز هم دلهره به جونم افتاد
آروم کنارش نشستم و با یه لبخند زورکی مشغول نوازش موهاش شدم
دلم نمیخواست بخوابه
چون خودم خوابم نمیبرد و از تنهایی هم وحشت داشتم:
امیر... میشه یکم حرف بزنیم؟
با ذوق نگاهم میکرد
همیشه نوازش کردن موهاش رو دوست داشت:
جانم... بگو..
_میگم... به نظرت چه جور آدمایی میتونن توبه کنن؟
_منظورت چیه؟ سوالت خیلی عمومیه...
همه
_همه؟!
بدون هیچ محدودیتی؟
کنجکاو غلت زد و دستم رو کشید تا دراز بکشم
بعد به صورتم خیره شد: منظورت چیه میشه دقیق تر بگی؟
خندیدم تا فضا تلطیف بشه: هیچی بابا انگار دزد گرفتی... سواله دیگه
اصلا ولش فراموشش کن
خواستم بچرخم و پشت بهش بخوابم که مانع شد: دزد چیه خب کنجکاوم کردی
درست و دقیق بگو منظورتو...
ناچار بودم فکرم رو ادامه بدم
حسابی کنجکاو شده بود و دیگه دست از سرم برنمیداشت:
منظورم اینه که به نظر تو خدا چه گناهایی رو نمیبخشه...
_خدا هر گناهی رو نمیبخشه...
_به این حرفت ایمان داری؟
_معلومه... اصلا عظمت و بزرگی خدا ایجاب میکنه اینطور باشه...
حالا چرا این سوالا رو میپرسی منظورت چجور گناهیه؟
بی توجه به سوالش باز سوال کردم:
_ولی من شنیدم آدما اگر از یه حدی بگذرن خدا دیگه قبولشون نمیکنه
_آدمی که از حد بگذرونه که دیگه فکر توبه نمیکنه که خدا ببخشه!
خدا ضمانت کرده تا وقتی توبه و اصلاح کنی میبخشمت
پس همین که فکر توبه بیفتی یعنی هنوز وقت هست...
جمله ش مثل یه سکه توی یه اتاق خالی مغزم افتاد و بلندترین صدای ممکن رو ایجاد کرد
یعنی ممکنه که...؟
اصلا از کجا معلوم که حقیقت داشته باشه...
من با خودم درگیر شده بودم اما کنجکاوی امیرعباس هنوز ارضا نشده بود
پس دوباره پرسید: حالا دلیل این سوللت چی بود؟!
پرش به قسمت اول رمان👇🏻♥️🍂
https://eitaa.com/nonvalghalam/28941
❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
🥀
🔥🥀🔥
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀