eitaa logo
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
27.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
87 فایل
﷽ ✅ آموزشگاه تخصصی استخدام 100 کانال اصلی استخدام ۱۰۰👇👇 @estekhdam_100 ✅ ادمین ثبتنام👈👈 @admin_es100 💫 رضایت داوطلبین استخدامی: 🔗 @rezayat_es100 لینک گروه ذخیره کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2347630962C2eed45eb2d ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مشاهده در ایتا
دانلود
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part250 کلافه گوشی رو گوشه ای انداختم و برای درست ک
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان 🔥 _" +حسم یه چیزی بهم میگه که امیدوارم غلط باشه... +ولی اگر درست باشه خودتم میدونی که زنده نمیمونی! +نمیخوام عدم تبعیت از دستورت رو گزارش کنم زودتر به من جواب بده +اصلا دلم نمیخواد حتی تصور کنم یه نیروی خبره ی سیستم ما که به اندازه یه افسر اطلاعاتی آموزش دیده اونقدر احمق و ابلهه که به یه ریشوی کم عقل دل ببنده و بخواد بخاطرش جون خودش رو به خطر بندازه +یا اونقدر ضعیف باشه که به یه لخته خون وابستگی عاطفی پیدا کنه... +جواب بده داری اگر بیشتر از این منتظرم بگذاری بد میبینی... این آخرین پیامش بود براش نوشتم: من که گفتم فعلا شرایط تبعیت ندارم حالا شما اگر خیلی دلتون میخواد با یه بهانه احمقانه یه نیروی به قول خودت خبره رو از دست بدید من نمیتونم جلوی این حماقت رو بگیرم... چند ثانیه بعد پیامش رسید مسلما اونام مثل من نتونسته بود بخوابه: +این حرفت به معنای اعلان جنگه مطمئنی که حرف آخرت همینه؟ چند ثانیه مکث کردم و بعد با نفس عمیق اما آرومی نوشتم: هر چی لازم بوده بگم گفتم... +پس حدسم درست بود ماجرا یه عاشقانه آبکیه! فکر نمیکردم انقدر احمق باشی... به هر حال تو چاره ای جز تحویل دادن اون بچه نداری فقط اینطوری دستمزدت رو از دست دادی و عواقب کارت رو هم به جون خریدی... دلم خیلی برات میسوزه حیوونی... جوابی بهش ندادم گوشی رو روی حالت پرواز گذاشتم و زیر بالش جا دادم چشمهام رو بستم و تلاش کردم بخوابم ولی اونقدر هیجان خونم بالا بود که بدنم بیشتر برای دویدن و ورزش کردن آماده بود تا خوابیدن! اما هیجان منفی نبود! هیجان مثبت بود... خودم هم از اینهمه شجاعت شگفت زده بودم اما هرچی به ته دلم رجوع میکردم هیچ ترسی نمیدیدم! مطمئن بودم این نتیجه ی اون قول و قراره... حتی نمیتونستم پیش خودم تصور کنم که چقدر از پیدا کردن این گنج خوشحالم... اونقدر زندگی سخت و پیچیده و نفرت انگیزی رو پشت سر گذاشته بودم که حالا با رها شدن از اون شرایط، دیگه هیچ چیز برام تلخ و ترسناک نبود همین که تونسته بودم خودم رو نجات بدم برام کافی بود و واقعا از بعدش نمیترسیدم و چقدر خوب بود که نمیترسیدم... این روزها مدام از امیرعباس سوال میپرسم حریص دونستن و فهمیدنم تمام عمرم به باد رفته و حالا که به تهش رسیدم تازه میفهمم چه چیزهایی رو از دست دادم و وقت و عمری که باید صرف درک حقایق میشد صرف چی کردم! پرش به قسمت اول رمان👇🏻♥️🍂 https://eitaa.com/nonvalghalam/28941 ❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌ ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ 🥀 🔥🥀🔥 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀