eitaa logo
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
15.7هزار ویدیو
119 فایل
بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَحْمٰنِ‌الرَحیمْ @soada_ir @rahe_enqelab @khamenei_ir @ansomarg1402 @taammogh @hosin159 کپی‌حلال😍 🪴تندخوانی سی جز قرآن👇🤩😍 @qooran30 ارتباط با مدیر👇 @Shahr_e_yar ناشناس بگو https://harfeto.timefriend.net/17050879870754
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴چرا ما به نمی‌پیوندیم❓ پاسخی که محمد در سریال گاندو۲ به این سؤال داد کوتاه بود و جامع اگر کسی بدون قصد و غرض باشد همین جواب ساده احتمالاً او را قانع می‌کند...👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هارون الرشيد درخواست نمود کسی را برای قضاوت در بغداد انتخاب نمایید اطرافیان او همه با هم گفتند عادل تر از سراغ نداریم او را انتخاب نمایید خلیفه دستور داد بهلول را نزد او بیاورند بعد از دیدار با بهلول به او پیشنهاد قاضی شدن در بغداد را داد بهلول گفت : من شایسته این مقام نیستم و صلاحیت انجام چنین کاری را ندارم هارون الرشید گفت : تمام بزرگان بغداد تو را انتخاب کرده اند چگونه است که تو قبول نمی کنی ! بهلول جواب داد : من از اوضاع و احوال خودم بیشتر اطلاع دارم و این سخن یا راست است یا دروغ اگر راست است که من به دلیلی که گفتم شایسته این مقام نیستم و اگر هم دروغ باشد که شخص دروغگو صلاحیت قضاوت کردن ندارد ! هارون الرشید اصرار فراوان کرد و بهلول در خواست کرد یک روز به او مهلت دهند تا فکر کند فردا صبح اول طلوع بهلول بر چوبی نشست و در خیابان ها فریاد می زد اسبم رم کرده بروید کنار تا زیر سمش گرفتار نشده اید مردم گفتند : بهلول دیوانه شده است ! خبر دیوانگی بهلول به خلیفه عباسی رسید ! هارون الرشید لبخند تلخی زد و گفت : او دیوانه نشده است او بخاطر حفظ دینش از دست ما فرار کرده تا در حقوق مردم دخالتی نداشته باشد ! حتی زمانی که از غذای خلیفه برای او می آورند می گفت : این غذا را به سگ ها بدهید بخورند حتی اگر آنها هم بفهمند مال خلیفه است نخواهند خورد ! ❇️ 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。   @Story_maazhabi 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。  
یک فرصت ویژه و استثنایی😍😍😍😍 ⏬ ⏬ توجه 🔰🔰🔰🔰 توجه ⏬ ⏬ به مناسبت عید نوروز دوره آموزشی از صفر تا سطح پیشرفته ی تکنیکال (زیر نظر استاد محمدی) با 50% تخفیف، برگزار میشه.😍 مهلت ثبت نام فقط تا ۱۵ فروردین. هزینه ثبت‌نام : 400 هزار تومان با 50% تخفیف میشه 200 هزار تومان.😍😍 یعنی فقط با پرداخت یک پول وی آی پی، خودتون تحلیلگر میشید و با خیال راحت معامله میکنید. مدت آموزش : 3 ماه اطلاعات بیشتر : @Hamed1997Mohammadi لینک کانال @bar_faraze_boors
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . إِلَهِی مَا أَظُنُّكَ تَرُدُّنِي فِي حَاجَه ٍقَدْأَفْنَيْت عُمُرِي فِي طَلَبِهَا مِنْك خدايا، اين گمان را به تو ندارم.. كه مرا در حاجتی كه عمرم را در طلبش سپری کرده‌ام ؛ از درگاهت بازگردانی :)🕊 مناجات ❇️ 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。   @Story_maazhabi 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。  
وقتی برایِ دنیایِ بقیه از دنیات گذشتی میشی دنیایِ یه دنیا آدم...! آره؛همون‌قضیه‌ۍ«عزّتِ بعدِ شھادت...❤️ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❇️ 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。   @Story_maazhabi 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。  
*شعری زیبا از مقام معظم رهبری* *من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم* *از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!* *همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس* *من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!* *رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند* *من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم* *همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن* *از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!* *سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست* *من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!* *تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم* *از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!* *طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است* *از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!* *شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد* *من ازئ بیماری آن دیده خونبار میترسم!* *به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من* *مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!* *دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن* *که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!* *هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم* *ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!* *سید علی خامنه ای* التماس دعا ❇️ 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。   @Story_maazhabi 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود. در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند ! استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟ شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند! استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟ شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد. استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟ شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .! استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟ شاگرد گفت: خوب راستش نه...! نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم! استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟! شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود! استاد گفت : پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش! همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی. تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری . خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد! او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد و می پذیرد، نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را.....! ❇️ 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。   @Story_maazhabi 。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。