eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
133 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
760 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
. اعزام گردان‌های «فحاشی» به فضای مجازی از طرفی، مردم ایران دارای شعور بالایی هستند و عادت به فحاشی ندارند از طرف دیگر این روزها، (با «نزدیک شدن به انتخابات»)، افراد فحاش در فضای مجازی زیاده شده‌اند. به همین دلیل☝️معلوم می‌شود که دشمنان ملت ایران، گردان‌هایی از افراد بد زبان و فحّاش را {[(که از قبل آموزش داده و برای چنین روزهایی تدارک دیده‌اند)]}، هریک را با ده‌ها آی دی تجهیز کرده و برای ایجاد تشنج به فضای مجازی فرستاده‌اند. ✅ هدف فحاشی‌ها دو چیز است 🔻اول: تبدیل «گفتگو»، به «دعوا» و منحرف کردن موضوع اصلی. 🔻دوم: دلسرد کردن مردم از ادامه مقاومت در مقابل دستگاه شیطان اکبر 🔻 ۳ پیشنهاد🔻 ۱_ هرجا دیدیم کسی ((به بهانه رأی یا )) به دیگران توهین می‌کند، احتمال بدهیم که مأمور ترامپ و بایدن است. ۲_ نه تنها از توهین‌های لشکر ترامپ و بایدن ناراحت نشویم، بلکه در راه خدا، با بردباری و متانت تحمل کنیم و پاداش این تحمل را از خداوند طلب نماییم. ۳_ به هیچ توهینی ((هر قدر رکیک باشد و هر اندازه تکرار شود)) پاسخ ندهیم. ... وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ... ☝️حج / ۴۰ ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd
. سودای حقیقت و رسیدن به سرچشمه یقین «عنوان بصری» را آرام نمی‌گذاشت. [برای رسیدن به محضر امام صادق علیه السلام] مسافت طولانی را طی كرد و به مدینه رفت. از قضا، در آن روزها امام صادق علیه السلام در مدینه نبود. ولی مدینه محل تجمع فقها و محدثین بود. «عنوان بصری» خود را به محضر «مالك بن انس»، محدث و فقیه معروف مدینه، رساند. در محضر مالك طبق معمول احادیثی از رسول خدا روایت و ضبط می‌شد. عنوان بصری نیز در ردیف سایر شاگردان مالك به ضبط عبارت‌های احادیث و به ذهن سپردن نام كسانی كه آن احادیث را روایت كرده‌اند، سرگرم بود تا بلكه بتواند عطش درونی خود را به این وسیله فرو نشاند. پس از چندی، حضرت امام صادق علیه السلام به مدینه برگشت. عنوان بصری عازم شد تا در محضر امام شاگردی كند. ولی امام علیه السلام [که متوجه اشتیاق او شده بودند] به او فرمود: من آدم گرفتاری هستم، برنامه‌های زیادی دارم و...، وقت من را نگیر. به همان مجلس درس مالك برو. این جمله‌ها كه صریحا جواب رد بود، مثل پتكی بر مغز عنوان بصری فرود آمد. از خودش بدش آمد. با خود گفت: اگر در من نوری و استعدادی و قابلیتی می‌دید مرا از خود نمی‌راند. با دلتنگی داخل مسجد پیغمبر شد و سلامی داد و بعد با هزاران غم و اندوه به خانه رفت. فردای آن روز به روضه منوره پیغمبر رفت، دو ركعت نماز خواند و گفت: خدایا تو كه مالك همه دلها هستی از تو می‌خواهم كه دل جعفر بن محمد علیه‌السلام را با من مهربان كنی و مرا مورد عنایت او قرار دهی و از علم او به من بهره برسانی كه راه راست تو را پیدا كنم. بعد از نماز و دعا به خانه برگشت. و از مهجوری خودش بیشتر رنج می‌برد. ... رنج و محنت بالا گرفت. طاقتش طاق شد. دیگر نتوانست بیش از این صبر كند، به در خانه امام رفت. خادم آمد، پرسید: چه كار داری؟ گفت: هیچ، فقط می‌خواستم سلامی به امام عرض كنم. خادم گفت: امام مشغول نماز است. و رفت. طولی نكشید كه همان خادم آمد و گفت: بفرمایید داخل! «عنوان» داخل خانه شد، چشمش كه به امام افتاد سلام كرد. امام علیه السلام جواب سلام را به اضافه یك دعا به او رد كرد و پرسید: كنیه‌ات چیست؟ گفت: ابوعبد اللّه. فرمود: خداوند این كنیه را برای تو حفظ كند و به تو توفیق عنایت فرماید. شنیدن این دعای دوم بهجت و انبساطی به او داد، با خود گفت: اگر هیچ بهره‌ای از این ملاقات، جز همین دعا نبرم مرا كافی است. امام فرمود: خوب، چه كاری داری؟ و چه می‌خواهی؟ گفت: از خدا خواسته‌ام كه دل شما را به من مهربان كند و مرا از علم شما بهره‌مند سازد. امیدوارم خداوند دعای مرا مستجاب فرماید. امام فرمودند: ای اباعبد اللّه! معرفت خدا و نور با رفت و آمد و این در و آن در زدن و آمد و شد نزد این فرد و آن فرد تحصیل نمی‌شود. دیگری نمی‌تواند این نور را به تو بدهد. این آموزشی نیست، بلکه، ، نوری است كه هرگاه خدا بخواهد بنده‌ای را هدایت كند در دل آن بنده وارد می‌كند. اگر چنین معرفت و نوری را خواهانی، باید حقیقت بندگی خدا را در باطن روح خودت جستجو كنی و در خودت پیدا كنی، این علم را از راه عمل بخواه، از خداوند بخواه، او خودش به دل تو القا می‌كند. . . » 📚مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۸، ص۳۳۷ از 👇 📚الكنی والالقاب، ج۲، ذیل كلمه «البصری» 📚بحار ، ج۱، ص ۲۲۴، ح۱۷ ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👇 ا @etedalhamrah با حذف یا تغییر لینک
۱_آیه_در۲روز سهم دیروز و امروز👇 ۱۲۱سوره_توبه 🌷 وَ لَا يُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً وَ لَا يَقْطَعُونَ وَادِياً إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ‏ 🌷ترجمه 👇 هیچ مال اندك یا فراوانى را (در مسیر جهاد) انفاق نمى‌‌كنند و هیچ سرزمینى را نمى‌‌پیمایند، مگر آنكه براى آنان ثبت مى‌‌شود، تا خداوند آنان را به بهتر از آنچه مى‌‌كرده‌اند پاداش دهد. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌ها آیه را اینجا ببینید👇 ا https://gharaati.ir/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%86%D9%88%D8%B1/#numsooreh=9&numayeh=1260 ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👈@etedalhamrah حذف یا تغییر لینک
. نماز صبح را رسول اكرم در مسجد با مردم خواند. هوا دیگر روشن شده بود و افراد كاملاً تمیز داده می‌شدند. در این بین چشم رسول اكرم به جوانی افتاد كه حالش غیرعادی به نظر می‌رسید. سرش آزاد روی تنش نمی ایستاد و دائما به این طرف و آن طرف حركت می‌كرد. نگاهی به چهره ی جوان كرد، دید رنگش زرد شده، چشمهایش در كاسه ی سر فرو رفته، اندامش باریك و لاغر شده است. از او پرسید: در چه حالی؟ گفت: در حال یقینم یا رسول اللّه! . فرمود: هر یقینی آثاری دارد كه حقیقت آن را نشان می‌دهد، علامت و اثر یقین تو چیست؟ . گفت: یقین من همان است كه مرا قرین درد قرار داده، شب‌ها خواب را از چشم من گرفته است و روزها را من با تشنگی به پایان می‌رسانم. دیگر از تمام دنیا و آنچه در دنیاست روگردانده و به آن سوی دیگر رو كرده‌ام. مثل این است كه عرش پروردگار را در موقف حساب و همچنین حشر جمیع خلائق را می‌بینم. مثل این است كه بهشتیان را در نعیم و جهنم‌یان را در عذاب الیم مشاهده می‌كنم. مثل این است كه صدای لهیب آتش جهنم همین الآن در گوشم طنین انداخته است. رسول اكرم رو به مردم كرد و فرمود: این بنده‌ای است كه خداوند قلب او را به نور ایمان روشن كرده است. بعد رو به آن جوان كرد و فرمود: این حالت نیكو را برای خود نگه دار. جوان عرض كرد: یا رسول اللّه! دعا كن خداوند جهاد و شهادت در راه حق را نصیبم فرماید. رسول اكرم دعا كرد که خدا عاقبت او را شهادت قرار بدهد. طولی نكشید كه جهادی پیش آمد و آن جوان در آن جهاد شركت كرد. دهمین نفری كه در آن جنگ شهید شد همان جوان بود. 📚مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۸، ص۳۰۴ 📡ا https://b2n.ir/f28437 از 👇 📚كافی، ج۲، ص۵۳ باب «حقیقة الایمان و الیقین» ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👇 ا @etedalhamrah با حذف یا تغییر لینک
. ۱_آیه_در۲روز سهم امروز و فردا👇 ۱۲۲سوره_توبه 🌷 وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِى الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ 🌷ترجمه 👇 سزاوار نیست كه همه‌ى مؤمنان (به جهاد) رهسپار شوند، پس چرا از هر گروهى از ایشان دسته‌اى كوچ نمى‌كنند تا در دین فقیه شوند و هنگامى كه به سوى قوم خویش باز گشتند، آنان را بیم دهند تا شاید آنان (از گناه و طغیان) حذر كنند. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌ها آیه را اینجا ببینید👇 ا https://gharaati.ir/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%86%D9%88%D8%B1/#numsooreh=9&numayeh=1258 ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👈@etedalhamrah # حذف یا تغییر لینک
. و ✊درود بر ملت هشیار ایران✊ که دشمنان‌تان را گیج کرده‌اید دشمنان مردم ایران، می‌گویند: رأی ملت بی‌تأثیر است!!! اگر چنین ☝️ است بدذات‌ترین دشمنان ایران برای دور کردن ما از انتخابات با انواع تلاش می‌کنند؟! این ☝️یعنی، رأی ما بسیار مؤثر است و این☝️همان است ✊با افتخار ✊ چون دشمن از رأی من می‌ترسد . ❣لطفاً ❣ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 🌷اینجا 👇 https://t.me/etedal_naghd 👇 👇 👇 ا @etedalhamrah با حذف یا تغییر لینک
. «محمد غزالی طوسی»، برجسته‌ترین شاگرد «ابوالمعالی امام‌الحرمین جوینی» بود و در سال ۴۷۸ هجری، وقتی امام‌الحرمین جوینی وفات كرد. غزالی هیچ همپایه‌ای برای خود نمی‌شناخت. لذا، به خدمت وزیر دانشمند سلجوقی، خواجه نظام الملك طوسی رفت كه محضرش مجمع ارباب فضل و دانش بود. در آنجا نیز مورد احترام و محبت قرار گرفت. همان زمان، كرسی ریاست «نظامیه بغداد» خالی شده بود و انتظار استادی با لیاقت را می‌كشید كه بتواند از عهده تدریس آنجا برآید. غزالی، نابغه جوان كه تازه از خراسان رسیده بود، در سال ۴۸۴ هجری قمری با شكوه و جلال تمام وارد بغداد شد و بر كرسی ریاست نظامیه بغداد تكیه زد. و به عالیترین مقامات علمی و روحانی آن روز رسید و بزرگترین دانشمند زمان و عالیترین مرجع دین به شمار می‌رفت. خلیفه وقت، (المقتدر باللّه)، و بعد از او (المستظهر باللّه) برای او احترام زیادی قائل بودند. همچنین پادشاه بزرگ ایران ملك‌شاه سلجوقی و وزیر دانشمند و مقتدر او «خواجه نظام الملك طوسی» نسبت به او ارادت می‌ورزیدند و كمال احترام را مرعات می‌کردند. آری غزالی به نقطه اوج ترقیات خود رسیده بود و دیگر مقامی برای مثل او باقی نمانده بود كه احراز نكرده باشد. ولی در همان حال كه بر بلندترین جایگاه علمی و روحانی جلوس كرده بود، از درون روحش شعله‌ای كه كم و بیش در همه دوران عمر او سوسو می‌زد، زبانه كشید كه خرمن هستی و مقام و جاه و جلال وی را یك‌باره سوزاند. غزالی در همه دوران تحصیل، احساسی مرموز را در خود می‌یافت كه از او «آرامش» و «یقین» و «اطمینان» می‌خواست، ولی حس تفوق بر اقران و كسب نام و شهرت و افتخار مجال بروز و فعالیت زیادی به این حس نمی‌داد. همینكه به نقطه اوج ترقیات دنیایی خود رسید و اشباع شد، فعالیت حس كنجكاوی و حقیقت جویی او آغاز شد و برای او ثابت شد كه جدل‌ها و استدلالات وی كه دیگران را اقناع و ملزم می‌كند، ولی روح كنجكاو و تشنه خود او را اقناع نمی‌كند. دانست كه تعلیم و تعلم و بحث و استدلال كافی نیست، سیر و سلوك و مجاهدت و تقوا لازم است. با خود گفت: همانطور که نه با اسم شراب، مستی بوجود می‌آید و نه با اسم نان، سیری و نه با اسم دارو، بهبود پیدا می‌شود. از بحث و گفتگو درباره حقیقت و سعادت نیز آرامش و یقین و اطمینان پیدا نمی‌شود. باید برای حقیقت خالص شد و این با حب و جاه و شهرت و مقام سازگار نیست. كشمكش عجیبی در درون وی پیدا شد. دردی بود كه جز خود او و خدای او كسی از آن آگاه نبود. شش ماه این كشمكش به صورت جانكاهی دوام یافت و به قدری شدت كرد كه خواب و خوراك از وی سلب شد. زبانش از گفتار باز ماند. دیگر قادر به تدریس و بحث نبود. بیمار شد و در جهاز هاضمه‌اش اختلال پیدا شد. اطبا معاینه كردند، بیماری روحی تشخیص دادند. راه چاره از هر طرف بسته شده بود. جز خدا و حقیقت، دادرسی نبود. از خدا خواست كه او را مدد كند و از این كشمكش برهاند. كار آسانی نبود. از یك طرف، آن حس مرموز به شدت فعالیت می‌كرد، و از طرف دیگر چشم پوشیدن از آنهمه جلال و عظمت و احترام و محبوبیت دشوار می‌نمود. تا آنكه یك وقت احساس كرد كه تمام جاه و جلال‌ها از نظرش ساقط شد. تصمیم گرفت از جاه و مقام چشم بپوشد. از ترس ممانعت مردم، اظهار نكرد و به بهانه سفر مكه از بغداد بیرون رفت، ولی همینكه مقداری از بغداد دور شد و مشایعت كنندگان همه برگشتند، راه خود را به سوی شام و بیت المقدس برگرداند. برای آنكه كسی او را نشناسد و مزاحم سیر درونی‌اش نشود، به جامه درویشان درآمد. در مدت ده سال تفكر و خلوت و ریاضت، سیر در آفاق و انفس را آنقدر ادامه داد تا آنچه را كه می‌خواست، یعنی (یقین و آرامش درونی) را پیدا كرد. 📚مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۸ ص۳۴۱ از 👇 📚ترجمه «المنقذ من الضلال» (اعترافات غزالی) 📚تاریخ ابن خلّكان، ج۵، ص۳۵۱ 📚غزالی نامه. ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👇 ا @etedalhamrah با حذفا تغییر لینک
. ۱_آیه_در۲روز سهم امروز و فردا👇 ۱۲۳سوره_توبه 🌷 يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ‏ 🌷ترجمه 👇 اى كسانى كه ایمان آورده‌اید! با كسانى از كفّار كه نزدیك شما هستند بجنگید [دفع دشمن نزدیک بر دشمن دور اولویت دارد] باید آنان در شما صلابت [نیرومندی و قوت و پایداری] بیابند و بدانید كه خداوند، با پرهیزكاران است. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌ها آیه را اینجا ببینید👇 ا https://gharaati.ir/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%86%D9%88%D8%B1/#numsooreh=9&numayeh=1262 ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👈@etedalhamrah # حذف یا تغییر لینک
. ایرانیانِ {علی‌رغم سختی‌های گوناگون} 🇮🇷۲۸خرداد🇮🇷و ۴۸م به دشمنانِ 🐷 خوک‌صفت 🐷 و عوامل منطقه‌ای و داخلی آن‌ها نشان می‌دهند که: با #۴۳سال و و و نتوانستند مردم‌هشیارایران را تا قیامت نیز نخواهند توانست 🤝🇮🇷ا✊🇮🇷🤝🇮🇷✊🇮🇷🤝 🌷اینجا 👇 https://t.me/etedal_naghd 👇 👇 👇 ا @etedalhamrah باحذف وتغییرلینک
. گویند در زمان دانیال نبى یك روز مردى پیش او آمد و گفت: اى دانیال «امان از دست شیطان!» دانیال پرسید: مگر شیطان چه كرده ؟ گفت: شیطان نمى‌گذارد كار خوب بكنیم و از بدی‌ها دورى نماییم! دانیال پرسید: چطور نمى‌گذارد؟ آیا لشكر مى‌كشد و شما را مجبور مى‌كند كه كار بد كنید؟ مرد گفت: نه ، ولی دائم وسوسه مى‌كند و كارهاى بد را در نظر ما جذاب جلوه مى‌دهد. دانیال گفت: باید توضیح بدهى كه شیطان چه مى‌كند، آیا وقتى مى‌خواهى نماز بخوانى شیطان به زور نمى‌گذارد نمازت را بخوانى؟ آیا وقتى مى‌خواهى پولى را در راه خدا بدهى، شیطان به زور مانع مى‌شود و نمى‌گذارد؟ آیا وقتى مى‌خواهى به مسجد بروى، شیطان طناب به گردنت مى‌اندازد و تو را به قمارخانه مى‌برد؟ آیا وقتى مى‌خواهى با مردم خوب حرف بزنى، شیطان توى دهانت مى‌رود و از زبان تو با مردم حرف بد مى‌زند؟ آیا وقتى مى‌خواهى با مردم معامله بكنى شیطان مى‌آید و زوركى از مردم پول زیاد مى‌گیرد و در جیب تو مى‌ریزد؟! مرد گفت: نه! ولى در همه كار دخالت مى‌كند، یك جورى دخالت مى‌كند كه تا مى‌آییم سرمان را بچرخانیم، کار خودش را کرده! همه گناه‌هاى من به گردن شیطان است! دانیال گفت: عجیب است! پس چرا شیطان نمى‌تواند مرا فریب بدهد؟ من هم مثل توام، شاید تو بى انصافى مى‌كنى كه گناه خودت را به گردن شیطان مى‌گذارى . مرد گفت: نه، ولى شیطان با من دشمنى دارد و نمى‌گذارد خوب باشم. دانیال گفت: كجا زندگى مى‌كنى؟ گفت: همین نزدیكى، توى فلان محله. مردم خیال مى‌كنند كه من آدم بدى هستم، نمى‌دانم چه كار كنم! دانیال پرسید: اسمت چیست؟ گفت: اسمم فلان است . دانیال گفت: عجب، پس این آقای فلان تویى! گفت: چه طور؟! مگر شما درباره من چیزى مى‌دانید؟ دانیال گفت: من تا امروز خبرى از تو نداشتم، ولى دیروز شیطان آمد اینجا برای شكایت از تو! مرد گفت: شیطان از من شكایت داشت!؟ چه شكایتى؟!؟! دانیال گفت: شیطان مى‌گفت: آقای فلانی خیلى مرا اذیت مى‌كند، در حق من خیلى ظلم مى‌كند... و از من خواهش كرد كه تو را پیدا كنم و نصیحتت كنم كه دست از سر شیطان بردارى. گفت: نپرسیدید كه فلانی چه كرده؟ دانیال گفت: پرسیدم و شیطان جواب داد: آقای فلانی، مى‌تواند نماز بخواند ولى نمى‌خواند، مى‌تواند روزه بگیرد ولى نمى‌گیرد، پولش را مى‌تواند در كار خیر خرج كند، ولى نمى‌كند. صد تا كار زشت و بد هم هست كه مى‌تواند از آن دوری كند، ولى پرهیز نمى‌كند و آن وقت گناه همه این‌ها را به گردن من مى‌اندازد. بله آقای فلان، شیطان می‌گفت: شراب مال من است، ولی فلانی از آن خوشش می‌آید و مى‌خورد، دو رنگى و حیله‌گری، مخصوص من است ولى فلانی خیال می‌کند زرنگ است!! و در كارهایش حقه بازى مى‌كند. مسجد خانه خداست و میخانه و قمار خانه مال من است ولى او عوض این كه به مسجد برود دایم جایش در خانه من است. بد زبانى و بد اخلاقى مال من است ولى فلانی به این‌ها هم ناخنك مى‌زند. ولی تا كار به جاى باریك مى‌كشد مى‌گوید: «لعنت بر شیطان». وقتى معامله مى‌كند و مردم را در خرید و فروش فریب مى‌دهد پولش را در جیبش مى‌ریزد ولى تهمتش را به من مى‌زند!! بله آقای فلان، شیطان می‌گفت: من كى در ماه رمضان غذا به دهان فلانی ریخته‌ام و روزه‌اش را باطل كرده‌ام . آقای فلان، شیطان با التماس از من خواهش کرد که به تو بگوییم «دست از سر سیطان بردار» و... دانیال نبی ادامه داد: شیطان خیلى شكایت داشت و من هم تصمیم داشتم تو را پیدا كنم و بگوییم «پایت را از كفش شیطان در بیاورى». تو مى‌گویى كه شیطان هرگز به زور تو را از راه به در نبرده و فقط وسوسه كرده، خُب، تو به وسوسه او گوش نده و سعى كن به گفتار و رفتار نیك پایبند باشى، آن وقت، تو هم مى‌شوى مثل دانیال، و دیگر از شیطان گله ندارى. اما وقتى تو خودت بد مى‌كنى و بر شیطان لعنت مى‌كنى!! شیطان هم حق دارد كه از تو شكایت كند. تو باید آن قدر خوب باشى كه شیطان نتواند تو را لعنت كند. آقای فلانی با شنیدن این حرف‌ها خیلى شرمنده شد و گفت: حق با شماست، تقصیر از خودم بود كه دست به كارهاى شیطانی مى‌زدم، باید خودم قوی باشم و گرنه شیطان گناه مرا به گردن نمى‌گیرد، «اى لعنت بر شیطان» 📚 ابلیس نامه، ص ۱۱۰ ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👇 ا @etedalhamrah با حذف یا تغییر لینک
. ۱_آیه_در۲روز سهم امروز و فردا👇 ۱۲۴سوره_توبه 🌷 وَ إِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِيمَانًا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ 🌷ترجمه 👇 و هرگاه سوره‌‌اى نازل شود، برخى از منافقان گویند: این سوره، ایمان كدام یك از شما را افزود؟ امّا آنان كه ایمان آورده‌اند، (آیات قرآن) بر ایمانشان بیافزاید و آنان بشارت مى‌گیرند. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌ها آیه را اینجا ببینید👇 ا https://gharaati.ir/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%86%D9%88%D8%B1/#numsooreh=9&numayeh=1262 ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👈@etedalhamrah # حذف یا تغییر لینک
. جوانک شاگرد بزاز، بی‌خبر از دامی كه در راهش گسترده شده است، به کار روزانه‌اش مشغول بود و نمی‌دانست این زن زیبا و متشخص که به بهانه خرید پارچه به مغازه آنها رفت و آمد می‌کند، دلباخته اوست و در قلبش طوفانی از هوس و تمنا برپاست. روزی زن به مغازه آمد و دستور سفارش مقدار زیادی جنس بزازی داد. آن گاه به عذر اینکه قادر به حمل آن ها نیست، و پول هم همراه ندارد، به صاحب مغازه گفت: پارچه‌ها را بدهید این جوان بیاورد به خانه من و پول آن ها را بگیرد. که جوان زیبایی بود، پارچه‌ها را به دوش گرفت و همراه آن زن آمد. تا داخل خانه شد، در از پشت بسته شد. ابن سیرین در یک لحظه فهمید که دامی برایش گسترده شده است. زن هوس باز قصد خود را برای او شرح داد، و گفت: من خریدار اجناس شما نبودم، خریدار تو بودم. ابن سیرین زبان به نصیحت و موعظه گشود و از خدا و قیامت سخن گفت، در دل زن اثر نکرد. التماس و خواهش کرد، باز فایده نبخشید. زن، او را تهدید کرد، گفت: اگر نپذیری، الآن فریاد می‌کشم و می‌گویم این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آنگاه معلوم است که چه بر سر تو خواهد آمد. ابن سیرین هراسان شد. از طرفی ایمان و عقیده و تقوا به او فرمان می‌داد که عفت و پاکدامنی خود را حفظ کند و از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام می‌شد. چاره‌ای جز اظهار تسلیم ندید. شاید در دل گفت: «خدایا پناهم بده» ناگهان فکری به ذهنش رسید. با خود گفت: باید کاری کنم که این زن خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یک لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم. به بهانه قضای حاجت از اطاق بیرون رفت و در محل قضای حاجت، تمام بدن و لباس خود را به كثافت آلوده كرد و برگشت و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی درهم کشید و فورا او را از منزل بیرون کرد. ا https://b2n.ir/g06996 از 👇 عفاف سرچشمه زیبایی، ص۸۵ از 👇 📚مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج۱۸، ص۳۸۷ از 👇 📚الکنى والالقاب، ج۱، ص۳۱۳ ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👇 ا @etedalhamrah با حذف یا تغییر لینک