eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
126 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
803 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۱- داستان زیر در بسيارى از منابع تاريخى شيعه و سنّى به طور مشروح آمده است . ۲- داستان بسيار طولانی‌ست و خلاصه‌ی آن تقدیم می‌شود ۳_ برخی از نکات، مورد اختلاف تاريخ نويسان است. علاقمندان به كتاب‌هاى مربوطه مراجعه نمايند. در سال پنجم هجری قمری، تمام گروه‌هاى منحرف و احزاب كفر و نفاق متحد شدند و بر عليه انقلاب اسلامى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله شوريدند؛ و جنگى را به راه انداختند که به «جنگ احزاب» معروف شد و آن را «جنگ خندق» نیز می‌گویند. «عَمرُو بن عَبدوَد» [که جنگ‌آوری قوی و به دلیری مشهور بود و او را با هزار سوار برابر می‌دانستند] در جنگ بدر زخمی شده و از شرکت در جنگ احد بازمانده بود، اکنون عطش بسیاری برای نمایش توانایی‌های خود داشت و... لذا او همراه عده‌ای از خندقی [که مسلمانان به پیشنهاد سلمان فارسی، برای حفاظت از خود حفر کرده بودند] گذشت و با صداى بلند نعره می‌كشيد؛ و مسلمانان را به مبارزه می‌طلبيد. ولی چون او به عنوان قهرمان و دلير قريش معروف بود، كسى جرأت مقابله با او را نداشت. و «عمرو» نیز از اين جهت بسيار مغرور شده بود و به خود مى‌باليد. هنگامى كه او در وسط ميدان رزم قرار گرفت و مبارز می‌طلبيد، در لشكر اسلام سكوت حاکم شده بود و... حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: چه کسی پاسخ او را می‌دهد؟ كسی جوابى نداد. علىّ بن ابى طالب عليه السلام كه جوانى حدوداً ۲۸ ساله بود، برخاست و عرض کرد: يا رسول اللّه! من آماده‌ام با او مبارزه كنم. ولی حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: علىّ! صبر كن تا بزرگ‌ترها پيش قدم شوند. سه مرتبۀ دیگر رسول خدا صل الله علیه و آله تكرار کردند: «چه کسی پاسخ او را می‌دهد؟» باز هم کسی پاسخی نداد. لذا، به علی علیه السلام اجازۀ نبرد دادند و علی علیه‌السلام لباس رزم پوشید و رسول‌خدا صل‌الله‌علیه‌وآله، عمامه خودشان را بر سر او نهادند و... آن گاه وى را راهى ميدان نمود. و هنگامى كه علىّ عليه السلام روبروی عمرو بن عبدود قرار گرفت، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بَرَزَ الايمانُ كُلُّهُ اِلى الشِّرْكِ كُلِهِ يعنى: تمامى ايمان در مقابل تمامى شرك قرار گرفت. شاید معنای این☝️☝️سخن رسول‌خدا این باشد👇 اگر علی علیه السلام شکست بخورد، کار اسلام تمام است. به هر حال امام علىّ عليه السلام با عمرو به سخن پرداخت و سخنانى بين آن حضرت و عمرو بن عبدود ردّ و بدل شد. حضرت به عمرو فرمود: قبل از هر حركتى دو پيشنهاد مى‌كنم، كه يكى را انتخاب کنی. اوّل: مسلمان شو [و با اسلام عزت پیدا کن.] «عمرو» با غرور گفت: نمى‌پذيرم حضرت فرمود: دوّم: برگرد و مسلمانان را به حال خود رها كن؟ «عمرو» گفت: می‌خواهی زنان قريش بر من بخنديد؟! و در نظر همگان خار و ذليل شوم؟! حضرت فرمود: پس شرط من را برای مبارزه بپذير. گفت: شرط تو چیست؟ امام فرمود: چون من پیاده هستم، تو نیز از اسب پیاده شو تا در شرایط برابر با يكديگر مبارزه كنيم. قهرمان مغرور قریش، پذيرفت و از اسبش پياده شد و... مدتی مبارزه جریان داشت تا اینکه ناگهان شاهدان در دو میدان با صحنه‌ای روبرو شدند که باور کردنش برای آنان بسیار سخت بود. آری حضرت امير عليه السلام، هر دو پای «عمرو» را قطع کرده بود و او را با آن هيكل قوى و تنومندش به زمين زده بود و بر سينه‌اش نشست بود. که عمرو، آب دهان بطرف حضرت انداخت. در این لحظه امیرالمؤمنین علیه السلام بر او خشم گرفت و... ولی شاهدان در دو میدان دیدند حضرت از روى سينه «عمرو» برخاست و از او دور شد و لحظاتى در میدان قدم می‌زد و [هنگامی‌که بر خشم خود غالب شد] برگشت و فقط سر او را از بدن جدا نمود و خدمت پيامبراسلام صلّى اللّه عليه و آله آورد. و از آن سو نیز همراهان «عمرو» با دیدن سر بریده فرمانده خودشان در دستان علی علیه السلام، فرار کردند و... مسلمانان پیروز میدان جنگ احزاب شدند. صل الله علیک یا امیرالمؤمنین 📡ا https://b2n.ir/k69788 از 👇 📚چهل داستان و چهل حدیث از امام علی علیه السلام از 👇 📚بحار الا نوار، ج۲۰، ص۲۰۲ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما 🌷اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd : 👇👇 ا @etedalhamrah یا تغییر لینک