eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
134 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
759 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
. در كتاب «کمال الدین»، از حضرت امام محمد باقر(ع) نقل شده است: روزی حضرت ابراهیم(ع) برای عبرت گرفتن به سیاحت در شهرها پرداخت. از سرزمینی گذشت و مردی را دید كه لباسی از جنس مو بر تن داشت و ایستاده است و مشغول عبادت و دعا است و صدایش را به آسمان بلند کرده و... حضرت ابراهیم(ع)، نزد او ایستاد اما مرد [چنان غرق در عبادت بود که هیچ متوجه حضور ابراهیم (ع) نبود] حضرت ابراهیم که از عبادت خالصانه او شگفت زده شد بود {[[(فرصت را برای انجام یکی از )]]} غنیمت شمرد و منتظر فراغت او از عبادت ماند. اما عبادت مرد خیلی طولانی شد و متوجه پیامبر خدا نیز نبود. لذا، حضرت ابراهیم(ع) با دست، تکانَش داد و گفت: «کوتاه کن که مرا از تو خواسته‌ای است». مرد، [عبادتش را] کوتاه کرد. ابراهیم(ع) نشست و به وی گفت: «برای چه کسی عبادت می‌كنی؟» گفت: برای خدای ابراهیم. ابراهیم گفت: «خدای ابراهیم کیست؟» گفت: آن که تو و مرا آفرید. سپس ابراهیم(ع) به وی گفت: «از روش عبادت تو خوشم آمده است و دوست دارم با تو در راه خدای عز و جل برادری کنم. اگر خواستم تو را ملاقات کنم، خانه‌ات کجاست؟». مرد با دستش به دریا [يا رودخانه] اشاره کرد و گفت: خانه‌ام پشت این دریاست و محلّ عبادتم همین جاست. هرگاه خواستی، مرا همین جا می‌یابی، إن شاءاللّه. سپس، مرد به ابراهیم(ع) گفت: تو گفتی از من خواسته‌ای داری!؟ ابراهیم(ع) گفت: «بلی». مرد گفت: چیست؟ ابراهیم(ع) گفت: تو، خدا را بخوانی و من بر دعایت آمین بگویم یا من، خدا را بخوانم و تو بر دعایم آمین بگویی. مرد گفت: درباره چه خدا را بخوانم؟ ابراهیم(ع) گفت: . مرد گفت: نه. ابراهیم(ع) پرسید: «چرا؟» گفت: سه سال است که خدا را به خواسته‌ای می‌خوانم و تا این لحظه، آن را مستحبات نیافته‌ام و از خداوند عز و جل خجالت می‌کشم که او را به خواسته‌ای دیگر بخوانم! ابراهیم(ع) گفت: «از خدا چه خواسته‌ای داری؟». گفت: روزی در همین محلّ مشغول عبادت بودم که جوانی زیباروی که نور از پیشانی‌اش می‌تابید و گیسوانش از پشت فرو ریخته بود، از کنارم گذشت، و گاوی ـ که [از فرط تمیزی] گویی روغن به بدنش مالیده بودند ـ و گله‌ای از گوسفندان پرگوشت، با خود داشت و آنها را به پیش می‌برد. آنچه از وی دیدم، مرا خوش آمد. پرسیدم: ای جوان! این گاو و گله گوسفند از کیست؟ گفت: از خودم. پرسیدم: تو کیستی؟ گفت: من، اسماعیل پسر ابراهیم خلیل الرحمان هستم. از آن هنگام، خداوند عز و جل را می‌خوانم که خلیلش را به من نشان دهد. حضرت ابراهیم گفت: [امروز دعایت مستجاب شده! زیرا] من، ابراهیم خلیل الرحمان هستم و آن جوان، پسر من است. مرد [ابراهیم را در آغوش گرفت و] گفت: سپاس، خدایی را که پروردگار جهانیان است؛ او که خواسته‌ام را اجابت کرد. آن گاه، پیشانی ابراهیم(ع) را بوسید و با وی مُعانقه (رو بوسی) کرد. سپس گفت: اینک آماده‌ام. تو دعا کن تا من، دعایت را آمین گویم. و ابراهیم(ع) از درگاه خداوند، برای زنان و مردان مؤمن گنهکار، از آن روز تا روز قیامت، درخواست بخشش و خشنودی خداوند کرد و مرد، بر دعایش آمین گفت. سپس امام باقر(ع) فرمود: دعای ابراهیم به مؤمنان گنهکار از شیعیان هم ما تا روز قیامت می‌رسد. 📚 حکمت نامه جوان ص ۳۰۶ از 👇 📚 کمال الدین، ص ۱۴۰، ح ۸ ✍️ در این داستان، #۴نكته_مهم وجود دارد ✅ اول غنیمت دانستن فرصت‌ها توسط اولیاالله ✅ دوم حتی پیامبر بزرگی مثل ابراهیم نیز برای اجابت دعایش، خود را از آمین دیگری بی‌نیاز نمی‌داند ✅ سوم اولیاءالهی در بهترین فرصت‌ها، برای دیگران دعا می‌كنند ✅ چهارم بهترین دعا، طلب آمرزش گناهان است. ❣️لطفا ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاكمان 🤲 دعابفرمائید 🤲 💓 اینجا 👇👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👇👇👇 ا @etedalhamrah با حذف یا تغییر لینك