.
#حکایت
#گربۀکرونا
و
#دنبۀسبیل_آمریکا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ا 👇👇👇
مرد فقیری كه تازه در محلی ساكن شده بود.
در كنار كوچه آرام حركت میكرد كه تکۀ دُنبهای را در زبالهها یافت و آن را به خانه آورد و به همسرش گفت:
با این دنبه، پیازی سرخ كن تا بخوریم!
زن دنبه را گرفت و آن را بوئید و متوجه فاسد بودن آن شد و با ناراحتی به دور انداخت.
اما
مرد، دنبه را برداشت و مقابل بینی گرفت و چند مرتبه آن را بوئید و...
همسرش نگاهی به او كرد و دید سبیل شوهرش در اثر تماس با دنبه چرب شده است. به او گفت:
هركس الآن تو را ببیند، گمان میكند چه خورشتی خوردهای كه سبیلت اینطور چرب شده است! و...
ناگهان برقی به ذهن مرد فقیر زد و تكه دنبه را در دستمالی گذاشت و {{با قصد اینکه خود را ثروتمند معرفی کند و از این طریق افراد سادهلوح را فریب بدهد و آنان را غارت کند}}، هر روز قبل از خارج شدن از منزل، درحالیكه شكمش گرسنه بود، سبیلِ خود را ((با تکۀ دُنبهای که در زبالهها یافته بود)) چرب میکرد و به جمع افراد #سادهلوح میرفت و مدعی میشد که من فلان غذای چرب و پُر هزینهای را خوردهام و...
آنقدر این كار را تكرار كرده بود كه كم كم همه اهل محله جدید، باورشان شده بود كه او مردی ثروتمند است و حتی برخی افراد، #متأسفانه به دورغ برای دیگران از حضور در سفره رنگین همسایه جدید و دیدن غذاهای فلان و بهمان سفره او سخن میگفتند و...
اما
یکی از همان روزهای بازار گرمی کردن فقیر حیلهگر، در زمانی که او بیرون از منزل بود، #گربهای آمد و آن تکه #دُنبه را با خود برد.
آن مرد، کودکِ خُردسالی داشت و او سراسیمه به دنبال گربه از خانه بیرون رفت. ولی موفق به گرفتن #گربه و #دنبه نشد.
کوچهها را میگشت تا پدرش را بیابد و موضوع #دنبه_و_گربه را به او اطلاع بدهد.
ناگهان پدرش را دید که در میان جمعی از افراد سادهلوح محله، گرمِ لاف زدن بود و...
کودکِ بی خبر از نیرنگِ پدر، بی هیچ ملاحظهای فریاد زد:
بابا، بابا، آن تکه #دنبهای که هر روز سبیلت را با آن چرب میکنی، #گربه_برد.
ناگهان، چشم افراد جمع خیره شد، گاهی به #سبیل_چرب مرد و گاهی به دهان کودک که پی در پی تکرار میکرد:
#دنبهای که هر روز #سبیلت را با آن چرب میکنی، #گربه_برد.
و....
مرد لاف زن، كه متوجه واكنشهای مردمی كه اطرافش بودند شده بود، خود را باخت و حضّار به خنده افتادند و از مكر او آگاه شدند و...
مرد مکار رسوا شده بود.
ولی
آن افرادی که به دروغ از حضور در سفره رنگین او خبر داده بودند، تلاش میکردند تا کودک بینوا را کودن و نادان و دروغگو و... معرفی کنند و همچنان خودشان و مردم را محتاج سفره مرد مکار بدانند
📚 بازنویسی از «مثنوی معنوی» دفتر سوم
بنابراین 👆👆
کاش *حاکمان_حیلهگر_آمریکا* متوجه میشدند که هیچ ادعای بدون پشتوانهای برای همیشه پایدار نخواهد ماند و بالاخره، زمانی، روز امتحان میرسد و ادعاهای بی اساس برمَلا خواهد شد و....
کمااینکه
#گُربۀکُرونا در #اولین_آزمون_جهانی ،
#دنبۀسبیل_آمریکا را برده
و كشور #مدعی_ثروت و پیشرفت، همچنان در صدر جدول قربانیان قرار دارد
و
#گُربه_كرونا دنبه دو قرن #ادعاهای_دروغ_آمریکا را برده است.
✍️ رضا صابری خورزوقی
ا❣❣❣❣❣❣❣
🤲 پروردگارا 🤲
خادمان ملت ایران را عزت بخش
و
تضییع کنندهی هر حقی از ملت را در دنیا و آخرت خار و ذلیل گردان
💓اینجا #نظربدهید👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇👇👇
ا @etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینک #آزاد
.
#حکایت
✍️ رضا صابری خورزوقی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ا 👇👇👇
مرد فقیری كه تازه در محلی ساكن شده بود، بدون هدف قدم میزد و به بدبختیهای خود فکر میکرد كه تکۀ دُنبهای که کنار راه افتاده بود نظرش را جلب کرد، آن را برداشت و به خانه برد و به همسرش گفت:
با این دنبه، پیازی سرخ كن تا بخوریم!
زن دنبه را گرفت و آن را بوئید و متوجه فاسد بودن آن شد و با ناراحتی به دور انداخت.
اما
مرد، دنبه را برداشت و مقابل بینی گرفت و چند مرتبه آن را بوئید و...
همسرش نگاهی به او كرد و دید سبیل شوهرش در اثر تماس با دنبه چرب شده است. با تمسخر به او گفت:
الآن هركس تو را ببیند، گمان میكند چه خورشتی خوردهای كه سبیلت اینطور چرب شده است! و...
ناگهان برقی به ذهن مرد فقیر زد و {{با قصد اینکه خود را ثروتمند جابزند و افراد سادهلوح را فریب بدهد و برای غارت آنان نقشه بکشد}}، دنبه گندیده را در دستمالی گذاشت و از طرفی، از آن به بعد دیگر اجازه نداد خانوادهاش برای خرید از مغازههای محله از منزل بیرون بروند و اگر پولی پیدا میکرد، خودش میرفت و از محلههای دور خرید میکرد تا مردم محله از فقر و فلاکت او آگاه نشوند.
و از طرف دیگر، هر روز قبل از خارج شدن از منزل، درحالیكه شكمش گرسنه بود، سبیلِ خود را ((با دُنبه گندیدهای که در کوچه پیداکرده بود)) چرب میکرد و به جمع افراد #سادهلوح میرفت و مدعی میشد که من فلان غذای چرب و پُر هزینه را خوردهام و...
آنقدر این كار را تكرار كرده بود كه كم كم همه اهل محله جدید، باورشان شده بود كه او مردی ثروتمند است و حتی برخی افراد نیز به دورغ برای دیگران از حضور در سفره رنگین همسایه جدید و دیدن غذاهای فلان و بهمان سفره او سخن میگفتند و برخی از کاسبان محل نیز گاهی اصرار داشتند که نیازمندیهای او را مجانی برایش تأمین کنند و...
اما
یکی از همان روزها، زمانی که او بیرون از منزل بود، و با سبیل چرب شدهاش برای عدهای سادهلوح بازار گرمی میکرد، #گربهای آمد و آن #دُنبه_گندیده را با خود برد.
آن مرد، کودکِ خُردسالی داشت و سراسیمه به دنبال گربه از خانه بیرون رفت. ولی موفق به گرفتن #گربه و #دنبه نشد.
ناگهان پدرش را (که در میان جمعی از افراد سادهلوح، گرمِ لاف زدن بود و...) دید و کودک، بی خبر از نیرنگِ پدر، فریاد زد:
بابا، بابا، آن تکه #دنبهای که هر روز سبیلت را با آن چرب میکنی، #گربه_برد.
ناگهان، چشم افراد جمع خیره شد، گاهی به #سبیل_چرب مرد و گاهی به دهان کودک که پی در پی تکرار میکرد:
#دنبهای که هر روز #سبیلت را با آن چرب میکنی، #گربه_برد.
و....
مرد لاف زن، كه متوجه واكنشهای مردم شده بود، خود را باخت و بدون هیچ توضیحی از آنها دور شد و صدای خنده حضّار بلند شد و...
مرد مکار رسوا شده بود.
ولی
آن افرادی که قبلاً به دروغ از حضور در سفره رنگین او خبر داده بودند، تلاش میکردند تا کودک بینوا را نادان و دروغگو و... معرفی کنند و همچنان خودشان و مردم را محتاج سفره مرد مکار بدانند.
📚 بازنویسی از «مثنوی معنوی» دفتر سوم
این 👆👆یعنی، هر واقعیت پنهان شدهای، بالاخره برمَلا خواهد شد و....
کمااینکه
در #اولین_آزمون_جهانی،
«گُربۀکُرونا»
#دنبۀسبیل كشورهای #مدعی
ثروت و پیشرفت را برد و همچنان در صدر جدول قربانیان قرار دارد.
❣️لطفا ❣️
برای نجات بشریت از #كرونا
و
شرارتهای حاكمان #آمریكا
🤲 دعابفرمائید 🤲
💓 اینجا #نظربدهید👇👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال👈@etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینک #آزاد