eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
134 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
757 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
. سراج‌الدين، ابويعقوب يوسف بن محمد بن على خوارزمى، علامه، اديب و نحوى قرن هفتم هجرى است. «سكّاكی»، امكان تحصیل نيافته بود ولی با شاگردی و كارگری نزد پدر و دیگران، فلزكار و صنعتگری ماهر شده بود. دوست داشت هنرش مورد توجه بزرگان قرار بگیرد و... تا اینكه او توانست با مهارت و دقت، یک «دوات» (ظرف کوچک ویژه مرکب نوشتاری) بسیار ظریف و یک «قفل» ظریف‌تر بسازد كه لایق تقدیم به پادشاه باشد. تا شاید از این طریق دیده شود و... با هزاران امید و آرزو و با پی‌گیری‌های‌بسیار، توانست دست‌ساخته زیبای خود را به پادشاه عرضه كرد. انتظار همه گونه تشویق و تحسین از هنر خود را داشت. در ابتدا همان طوری كه انتظار می‌رفت مورد توجه قرار گرفت، اما حادثه‌ای پیش آمد كه فكر و راه زندگی سكاكی را به كلی عوض كرد. در حالی كه شاه مشغول تماشای هنرِ صنعت سكاكی بود و سكاكی هم سرگرم خیالات خویش، خبر آمدن یكی از دانشمندان را اعلان كردند. به یكباره شاه صنعت سكاكی را رها كرد و شخصا به استقبال دانشمند رفت. همینكه او وارد شد، چنان سرگرم پذیرایی و گفتگو با او شد كه سكّاكی و صنعت و هنرش را كلاً از یاد برد. و خادمان دربار سكاكی را به بیرون راهنمایی كردند و... مشاهده این منظره تأثیری عمیق در روح سكاكی گذاشت و تحول بزرگی در او به وجود آورد. سكاكی دانست كه راه جلب توجه بزرگان و تشویق و تقدیر آنان ساخت اشیاء زیبا و زینتی و... نیست. ولی روح بلندپرواز سكاكی آن نبود كه بتواند آرام بگیرد. حالا چه بكند؟! فكر كرد باید به دنبال درس و كتاب برود و با دانش‌اندوزی، امیدها و آرزوهای گمشده را در آن راه جستجو كند. هرچند برای مردی كه دوره جوانی را طی كرده و هیچ درس نخوانده، با طفلان نورس همدرس شدن و از صفر شروع كردن كار آسانی نبود، ولی چاره‌ای نمی‌دید. با خود گفت: 👏ماهی را هر وقت از آب بگیرند تازه است.👏 از همه بدتر اینكه وقتی شروع به درس خواندن كرد، در خود هیچ گونه ذوق و استعدادی نسبت به این کسب دانش ندید. شاید هم اشتغال چندین ساله او به كارهای هنری و فنی و صنعتی، ذوق علمی و ادبی او را جامد كرده بود. ولی انگیزه او آنقدر قوی بود كه نه گذشت سن و نه خاموش شدن استعداد، هیچ كدام نتوانست او را از تصمیمی كه گرفته بود باز دارد. با جدیت فراوان مشغول كار شد، تا اینكه اتفاقی افتاد: آموزگاری كه به او فقه شافعی می‌آموخت، مسأله‌ای را به دانش‌آموزان تعلیم كرد تا روز بعد از آنان بپرسد. آن مسئله این بود: «عقیده استاد این است كه پوست سگ با دبّاغی پاك می‌شود.» سكاكی این جمله را ده‌ها بار پیش خود تكرار كرد تا در هنگام درس پس دادن، خوب از عهده برآید، ولی همینكه موقع باز گفتن نزد استاد رسید، بجای اینكه بگوید: «عقیده استاد این است كه پوست سگ با دبّاغی پاك می‌شود.» گفت: 😳«عقیده سگ این است كه پوست استاد با دباغی پاك می‌شود.»😳 صدای خنده شاگردان جوان بلند شد. و بر همه ثابت شد كه این مرد بزرگسال كه پیرانه‌سر هوس درس خواندن كرده به جایی نمی‌رسد. سكاكی دیگر نتوانست در مدرسه و حتی در شهر بماند، سر به صحرا گذاشت. جهان پهناور بر او تنگ شده بود. از قضا در دامنه كوه، به آبشاری رسید و متوجه شد قطره‌های آب شد كه از بلندی بروی تخته سنگی می‌چکید و بر اثر ریزش مداوم خود، سوراخی در دل سنگ پدید آورده بود. لحظه‌ای اندیشید و ناگهان فكری از مغزش عبور كرد و با خود گفت: دل من هر اندازه غیرمستعد باشد از این سنگ سخت‌تر نیست. ممكن نیست مداومت و پشتكار بی‌اثر بماند. بعد از این فکر، به مدرسه بازگشت و از چهل سالگی با جدیت و حوصله و صبر مشغول تحصیل شد تا به جایی رسید که دانشمندان عصر وی در علوم عربی و فنون ادبی با دیده اعجاب به او می‌نگریستند. او توانست چند کتاب بنویسد که از جمله آن‌ها «مصحف الزهره»، «نفایس العلوم در طلسمات» یا «الطلسم» که به زبان فارسی است و در علوم غریبه است. و «رسالة فی علم مناظره» و... او بعدها کتابی نیز به نام مشتمل بر دوازده علم از علوم ادبیات عربی نوشت که از شاهکارهای بزرگ علمی و ادبی به شمار می‌رود. 🔻برگرفته از 🔻 📚مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۸، ص۳۲۵ ا https://b2n.ir/p25172 از 👇 📚روضات الجنات ، ص۷۴۷ ❣️لطفاً ❣️ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👇 ا @etedalhamrah با حذف یا تغییر لینک