.
. #حکایت .
پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله در آخرين روزهاى عمر شريفش به مسجد آمد و پس از حمد و ثناى الهى، فرمودند:
اى مردم ! خدايم حكم كرده و قسم ياد كرده كه از ظلم ظالم نگذرد، مگر آن كه عفو مظلوم و يا قصاص را در پى داشته است.
من شما را سوگند مىدهم كه هر كس مورد ظلم من قرار گرفته، برخيزد و مرا قصاص كند؛ زيرا قصاص در دنيا نزد من بهتر از قصاص در آخرت است.
شخصى به نام #سوادة_بن_قيس از جا برخاست و گفت:
پدر و مادرم فداى تو باداى رسول خدا! روزى شما از طائف برمىگشتيد و من به استقبال شما آمده بودم، شما بر نافه سوار بوديد و عصایتان را در دست داشتيد. چوب را بلند كرديد و گویا میخواستید ناقه را هدايت كنید، اما به شكم من اصابت كرد و من نمىدانم عمدى بود يا از روى خطا!
پيامبر صلى الله عليه وآله ابتدا فرمود:
پناه بر خداى سواده، كه عمدا زده باشم، سپس فرمودند:
بلال نزد دخترم فاطمه برو و عصای من را از او بگير و بياور.
بلال به خانه حضرت زهرا عليها السلام رفت و گفت:
آن چوب را بده .....
حضرت زهرا سلام الله علیها سپس چوب مخصوص را به بلال داد و بلال آن را به مسجد آورد و به محضر رسول خدا صل الله علیه و آله تقديم كرد.
پيامبر فرمود:
سواده كجاست ؟
عرض كرد: اينجا هستم ای رسول خدا! شكم خود را برهنه بنماييد چون وقتی چوب شما به شكم من خورد، شكم من برهنه بود!!
حضرت لباس خود را كنار زد.
سواده جلو آمد در مقابل رسول خدا خم شد و گفت:
اى رسول خدا! آيا اجازه مىدهيد لبهایم را بر شكم مبارك شما بگذارم ؟
حضرت اجازه دادند.
سواده شكم مبارك آن حضرت را بوسيد و گفت:
خدايا به بدن مطهر رسول خدا صلى الله عليه وآله تو را سوگند مىدهم كه مرا از عذاب قيامت حفظ بنمائى .
حضرت فرمودند:
اى سواده !آيا عفو مىكنى يا قصاص مىنمايى؟
سواده گفت:
عفو مىكنم اى رسول خدا!
سپس آن حضرت صلى الله عليه وآله فرمودند:
خدايا! سواده از رسول تو گذشت، تو هم او را عفو بنما.
📚 محجة البيضاء، (تألیف مرحوم فیض کاشانی) جلد ۸، ص ۲۷۵
ا❣️❣️❣️❣️❣️❣️
🤲 پروردگارا 🤲
خادمان ملت ایران را عزت بخش
و
تضییع کنندهی هر حقی از این ملت را در دنیا و آخرت خار و ذلیل گردان
💓 اینجا #نظربدهید👇👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇👇👇
ا @etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینک #آزاد