eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
134 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
757 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
🤲 پروردگارا، ای‌گرداننده دل‌ها و دیده‌ها به حرمت سفره‌های هفت‌سین‌مان و به شادی روزهای تولد و به دل‌های پاک‌ و خنده‌های آغاز ۱۵ ه_ش را پایان همۀمشکلات و افزایش خوبی‌ها برای‌ بشریت قراربده و همۀعلت‌ها و عواملِ مزاحمت و آزار برای انسان‌ها را ریشه‌کن فرما... آمین یا رب العامین و مبارک باد .
. و مبارک باد از «ابومحمّد غفّارى» [يكى از شيعيان و دوستان امام رضا (عليه‌السلام)] نقل شده که گفته است: زمانى، بدهكارى من به افراد زياد شده بود و توان پرداخت آن‌ها را نداشتم. با خود گفتم: بهتر است نزد حضرت علىّ بن موسى الرّضا (عليهما السلام) شرفياب شوم، چون هيچ ملجا و پناهى جز مولا و سرورم نمى‌شناسم و تنها آن حضرت است كه مرا نااميد نمى‌كند و كمك مى‌نمايد تا قرض‌هاى خود را پرداخت كنم و زندگيم را سر و سامانى دهم. پس به همين منظور، عازم منزل حضرت امام رضا (عليه‌السلام) شدم و چون به منزل حضرت رسيدم، اجازه ورود گرفتم و هنگامى كه داخل شدم به حضرت سلام كرده و در حضور مباركش نشستم. مدتی نشسته بودم ولی چیزی نگفتم امام (عليه‌السلام) فرمود: اى ابومحمّد! مى‌دانم كه چه تقاضائى دارى و براى چه اين جا آمده‌اى، عجله نكن و ناراحت مباش، خواسته‌ات را برآورده مى‌كنم. در منزل حضرت ماندم تا شب شد و شب را همان‌جا خوابیدن و صبح شد، صبحانه آوردند و با آن حضرت امام رضا علیه‌السلام صبحانه خوردم. بعد از صرف صبحانه، امام (عليه‌السلام) فرمودند: می‌مانى، يا قصد بازگشت دارى؟ عرض کردم: ياابن رسول اللّه! اگر لطف کنید و نيازم را برآورده فرمائید، از محضر مبارك شما مرخّص مى‌شوم؛ چون خانواده‌ام منتظر هستند. وقتی این را گفتم، امام رضا (عليه‌السلام) گوشه زيرانداز خودشان را بلند کردند و مُشتى پول از زير آن درآوردند و به من دادند. پول‌ها را گرفتم و بعد از تشكّر خداحافظى نموده و از منزل بيرون آمدم. وقتی پول‌ها را نگاه كردم، ديدم چندين دينار است و نوشته‌اى نیز همراه آن‌ها است که بر آن نوشته شده: اى ابومحمّد! اين پنجاه دينار را به تو هديه دادم تا با بيست و شش دينار از آن بدهى خود پرداخت كنى و بيست و چهار دينار باقى مانده را هزينه زندگى خود کن و خانواده‌ات را از سختى و ناراحتى نجات بده. 📡ا https://b2n.ir/k83871 از 👇 📚چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا (عليه‌السلام) از 👇 📚عيون اخبارالرّضا (عليه‌السلام)، ج۲، ص۲۱۸، ح۲۹ 📚بحارالانوار، ج۴۹، ص۳۸، ح۲۲ 📚الثّاقب فى المناقب، ص۴۷۵، ح۴۰۲ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. و مبارک باد ✅ حکایت : در زمانى كه حضرت ابوالحسن، امام رضا (عليه‌السلام) توسّط مأمون عبّاسى از مدينه به خراسان احضار شده بودند، در مسير راه [هنوز خیلی از مدینه دور نشده بودند که] در محلّى به نام «حمراء»، براى استراحت، توقف کردند وقتی سفره غذا را پهن كردند و حضرت با همراهان‌شان مشغول غذا خوردن شدند، ناگهان مردى را دیدند كه شتابان مى‌آمد، حضرت دست از غذا خوردن كشيدند و منتظر رسیدن او شدند. وقتى آن مرد محضر حضرت شرفياب شد، عرض كرد: فدايت گردم، «زبيرى» كشته شد. [«زبيرى» کسی‌ست که در مدينه از طرف مأمون، مأمور بود امام رضا علیه‌السلام را زير نظر داشته باشد و حتی گزارش‌های خلاف واقع نیز به مأمون می‌نوشت] با شنیدن خبر مرگ «زبیری»، امام رضا (عليه‌السلام) لحظاتی سرشان را پائين گرفتند و آن مرد با دیگران گرم گفتگو بود که دیدند رنگ چهره حضرت امام رضا (عليه‌السلام) دگرگون شد و سپس فرمودند: گمان مى‌كنم كه زبيرى شب گذشته مرتكب گناهى بزرگی شده باشد كه او را به جهنم برده‌اند. آن مرد را صدا زدند و از او پرسيدند: علّت مرگ زبيرى چه بود؟ گفت: آنطور که من از اطرافیان او شنیدم، زبيرى شب گذشته در جمعی بوده و در خوردن شراب افراط کرده بود و حالش بد شده و در حال مستی، به هلاكت رسيده است. 📡ا https://b2n.ir/j99435 از 👇 📚چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیه السلام از 👇 📚بحارالانوار، ج۴۹، ص۴۶، ح۴۲ 📚ناسخ التّواريخ، ج۱۱، ص۲۵۰ ✅ حکایت : از «محمّد بن عبداللّه افطس» نقل شده که گفته است: روزى بر مأمون وارد شدم، پس از صحبت‌هائى گفت: رحمت و درود خدا بر حضرت رضا (عليه‌السلام) كه عالم‌تر از او يافت نمى‌‌شود، در آن شبى كه مردم با او بيعت كرده بودند، پيشنهاد كردم كه خلافت را بپذيرد و من جانشين او در خراسان باشم!! اما فرمودند: خير، نمى‌ پذيرم، من در خراسان بايد بمانم تا مرگ مرا دريابد. گفتم : فدايت گردم، چگونه و از كجا چنين مى‌دانى؟! حضرت فرمودند: علم و اطّلاعات من نسبت به موقعيّت كنونى و آينده‌ام، مثل آگاهی و اطّلاع تو نسبت به وجود خودت مى‌باشد. گفتم : موقعيّت شما در آينده چگونه است؟ فرمودند: مسافت بين [محل مرگ] من و تو بسيار است، چون مرگ من در مشرق است ولى مرگ تو در مغرب. سپس گفتم: حق با شماست، بعد از آن نيز هر چه تلاش كردم كه او را تطميع كنم، اثرى نداشت. ✍ آری: اكنون قبر مطّهر آن حضرت سمت شرق [خراسان] و قبر مأمون در سمت غرب [در «طرسوس» در منطقه اروپایی ترکیه] قرار گرفته است. 📡ا https://b2n.ir/j99435 از 👇 📚چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیه السلام از 👇 📚بحارالا نوار، ج۴۹، ص۵۷، ح۷۴ 📚إثبات الهداة، ج۳، ص۲۹۴، ح۲۱ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما ..