eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
133 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
763 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
. آیت‌الله شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: از مرحوم حاج شیخ «مرتضی طالقانی» در مدرسه سیدِ نجف اشرف، شنیدم که فرمود: در زمان مرحوم آقای سید محمد کاظم یزدی در این مدرسه دو قضیه عجیب و متضاد مشاهده کردم. یکی آنکه در فصل تابستان که عده‌ای از طلاب در صحن [حیاط] وعده‌ای پشت بام می‌خوابیدند، شبی از صدای هیاهوی طلاب از خواب بیدار شدم، دیدم همه طلاب به سمت صحن می‌روند و دور یک نفر جمع‌شده‌اند، پرسیدم چه خبر شده؟ گفتند: فلان طلبه خراسانی (بنده [شهید دستغیب] اسم او را فراموش کرده‌ام) پشت بام خوابیده بوده و غلطیده و از بام افتاده است. من هم به بالین او رفتم، دیدم صحیح و سالم است [و هنوز خواب است] و تازه می‌خواهد از خواب بیدار شود، گفتم: او را خبر ندهید که از بام افتاده است. خلاصه او را به حجره بردیم و آب گرمی به او دادیم تا صبح شد و به اتفاق او به درس مرحوم سید [سید محمد کاظم یزدی] حاضر شدیم و قضیه را به مرحوم سید خبر دادیم. سید خوشحال شد و امر فرمود گوسفندی بخرند و در مدرسه ذبح کنند و گوشتش را بین فقرا تقسیم نمایند. بعد از چند روز در همین مدرسه همان طلبه یا طلبه دیگر (تردید از بنده [شهید دستغیب] است) در سرداب روی تختی که ارتفاعش از دو وجب کمتر بود خوابیده و در حال خواب می‌غلطد و از تخت می‌افتد و بلافاصله می‌میرد و جنازه‌اش را از سرداب بالا می‌آورند و... این دو قضیه عجیب و صدها نظیر آن، یعنی: تاثیر هر سببی موقوف به خواست خداوند است .... 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهید دستغیب _ داستان دوازدهم 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۷۲سورۀهود 🌷قَالَتْ يَا وَيْلَتَى ءَأَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ 🌷ترجمه 👇 (همسر ابراهیم) گفت: اى واى بر من! آیا داراى فرزند مى‌شوم در حالى كه من پیرزن هستم و این شوهرم پیرمردی‌ست؟ براستى كه این چیز عجیبى است! ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/k23143 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. آیت‌الله شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: عالم متقی مرحوم حاج «میرزا محمد صدر بوشهری» نقل فرمود: [زمانی‌که در نجف زندگی می‌کردیم] پدرم مرحوم حاج «شیخ محمد علی صدر بوشهری» از نجف اشرف به هندوستان مسافرت نمود، من و برادرم شیخ احمد در سن شش هفت سالگی بودیم. اتفاقاً سفر پدرم طولانی شد به طوری که آن مبلغی که برای مخارج به مادر ما سپرده بود تمام شد و ما بی‌چاره شدیم. [یک روز] طرف عصر از گرسنگی گریه می‌کردیم و به مادر خود می‌چسبیدیم، مادرم به من و برادرم گفت: لباس ما را طاهر نمود و گفت وضو بگیرید و... ما را از خانه بیرون آورد تا وارد صحن مقدس [حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام] شدیم، مادرم گفت: من در ایوان می‌نشینم شما هم به حرم بروید و به حضرت امیر علیه‌السلام بگویید: پدر ما نیست و ما امشب گرسنه‌ایم و از حضرت خرجی بگیرید و بیاورید تا برای شما شام بپزم. ما وارد حرم شدیم و هر دو سر به ضریح گذاشته عرض کردیم: پدر ما نیست و ما گرسنه هستیم دست خود را دراز می‌کردیم و می‌گفتیم خرجی بدهید تا مادرمان شام بپزد و... مقداری گذشت، اذان مغرب را گفتند و صدای قدقامت الصلوة را شنیدم، من به برادرم گفتم: حالا حضرت امیر علیه‌السلام می‌خواهند نماز بخوانند [به خیال بچگی گفتم حضرت نماز جماعت می‌خوانند] پس گوشه‌ای از حرم نشستیم و منتظر تمام شدن نماز شدیم. بعد از چند دقیقه، شخصی مقابل ما ایستاد و کیسه پولی به من داد و فرمود: به مادرت بده و بگو تا پدر شما از مسافرت بیاید هرچه لازم داشتید به فلان محل (بنده [شهید دستغیب] نام محلی را که حواله فرمودند فراموش کردم) مراجعه کن. و مرحوم حاج «میرزا محمد صدر بوشهری» فرمود: مسافرت پدرم چند ماه طول کشید و در این مدت به بهترین وجهی مانند اعیان و اشراف زادگان نجف معیشت ما اداره می‌شد تا پدرم از مسافرت برگشت. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب داستان پانزدهم 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌امروزوفردا👈۷۳سورۀهود 🌷 قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكَتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ 🌷ترجمه 👇 (فرشتگان به همسر ابراهیم) گفتند: آیا از كار خداوند تعجّب مى‌كنى؟ رحمت و بركات الهى بر شما اهل خانه (و خاندان رسالت) نازل باد، همانا او (پروردگارى) ستوده و بزرگوار است. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/d37510 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. آیا می‌دانستید 🔻ا🔻 از ابتدای امکان مراجعه به آراءعمومی تا همین امروز 👈 جز در جمهوری‌اسلامی‌ایران 👉 در مقطعی از تاریخ + در جای دنیا + در کشوری + به ملتی ⏪⏪ برای تعیین اجازه داده نشده ✅اگر کسی ☝️☝️ادعاکرد از او بخواهید این نیز☝️☝️ یکی از دلائل خشم از انقلاب‌اسلامی است .
. آیت‌الله شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: و نیز مرحوم حاج میرزا «محمد صدر بوشهری» نقل فرمود: جد [پدر بزرگ] من مرحوم «آخوند ملا عبداللّه بهبهانی» شاگرد شیخ اعظم یعنی «شیخ مرتضی انصاری» – اعلی اللّه مقامه – بود و زمانی در اثر حوادث روزگار به قرض زیادی مبتلا می‌شود تا اینکه مبلغ پانصد تومان مقروض می‌گردد (البته در یکصد سال [زمان ما یکصد و پنجاه] سال قبل خیلی زیاد بود) و عادتاً ادای این مبلغ محال می‌نمود، پس خدمت شیخ استاد حال خود را خبر می‌دهد، شیخ پس از لحظه‌ای فکر، می‌فرماید: سفری به تبریز بروان شاء اللّه فرج می‌شود ایشان حرکت می‌کند و وارد تبریزمی‌شود و به منزل مرحوم امام جمعه – که در آن زمان اشهر [مشهمرترین] علمای تبریز بود – می‌رود. مرحوم امام [جمعه] چندان اعتنایی به ایشان نمی‌کند و شب را در قسمت بیرونی منزل امام [جمعه] می‌ماند. پس از اذان صبح درب خانه را می‌کوبند، خادم در را باز کرده می‌بیند رئیس التجار تبریز است و می‌گوید به آقای امام [جمعه] کار دارم، خادم، به امام [جمعه] خبر می‌دهد، ایشان می‌آیند و می‌گویند: سبب آمدن شما در این هنگام چیست؟ می‌گوید: آیا شب گذشته کسی از اهل علم بر شما وارد شده؟ امام [جمعه] می‌گوید: بلی یک نفر اهل علم از نجف اشرف آمده و هنوز با او صحبت نکرده‌ام و نمی‌دانم کیست و برای چه آمده است. رئیس التجار می‌گوید: از شما خواهش می‌کنم میهمان خود را به من واگذار کنید. امام [جمعه] می‌گوید: مانعی ندارد، آن شیخ در این حجره است. رئیس التجار می‌آید و با کمال احترام جناب شیخ را به منزل خودش می‌برد و در آن روز قریب پنجاه نفر از تجار را برای صرف نهار دعوت می‌کند و پس از صرف نهار می‌گوید: آقایان! شب گذشته که در خانه خوابیده بودم در خواب دیدم، بیرون شهر هستم، ناگاه جمال مبارک حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را دیدم که سوار هستند و رو به شهر می‌آیند. دویدم و رکاب مبارک را بوسیدم و عرض کردم یا مولای! چه شده که تبریز ما را به قدوم مبارک مزین فرموده‌اید؟ حضرت فرمودند: قرض زیادی داشتم آمدم تا در شهر شما قرضم ادا شود. از خواب بیدار شدم در فکر فرو رفتم پس خوابم را چنین تعبیر کردم که لابد یک نفر که مقرب درگاه آن حضرت است قرض زیادی دارد و به شهر ما آمده. بعد فکر کردم و دانستم که مقرب آن درگاه در درجه اول سادات و علمای [اهل تقوا] هستند، بعد فکر کردم کجا بروم و او را پیدا کنم. گفتم: اگراهل علم است ناچار نزد آقایان علما وارد می‌شود. به همین جهت، بعد از ادای فریضه صبح [خواندن نماز صبح]، به قصد اینکه ابتدا خانه‌های علما را تحقیق کنم و بعد مسافر خانه‌ها و کاروانسراها را از خانه بیرون آمدم و از حسن اتفاق، اول به منزل آقای امام جمعه رفتم و این جناب شیخ را آنجا یافتم و معلوم شد که ایشان از علمای نجف هستند و از جوار آن حضرت به شهر ما آمده‌اند تا قرض ایشان ادا شود و بیش از پانصدتومان بدهکارند و من خودم یکصد تومان می‌دهم، پس سایر تجار هم هریک مبلغی پرداختند و تمام دین ایشان ادا گردید و با اضافه‌ی آن پول، خانه‌ای در نجف اشرف خرید و... مرحوم صدر می‌فرمود: آن منزل فعلاً موجود و به ارث به من منتقل شده است. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب داستان شانزدهم 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۷۳سورۀهود 🌷 قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكَتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ 🌷ترجمه 👇 (فرشتگان به همسر ابراهیم) گفتند: آیا از كار خداوند تعجّب مى‌كنى؟ رحمت و بركات الهى بر شما اهل خانه (و خاندان رسالت) نازل باد، همانا او (پروردگارى) ستوده و بزرگوار است. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/d37510 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
18.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️☝️دومین سیلیِ ☝️☝️ بصورتِ ✅✅ این‌بار به‌مناسبت با سرود 🔻می‌گویند🔻 دوستت‌دارم، می‌کنم دوستت‌دارم‌‌ ، می‌کنم 👈 دوست‌دارم بِشم👉 👈 یاکه یا بشم👉 👈 مثل 👉 👈 مثل 👉 👈 مثل و 👉 و... ✅✅ آغاز 💗 💗🔻🔻 و ميلاد بانوی آب و آفتاب 🪴حضرت سلام‌الله‌علیها🪴 و 🌷 🌷 مبارک‌باد .
. آیت‌الله شهید دستغیب در کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: جناب آقای حاج آقا «معین شیرازی» که ساکن تهران است نقل فرمودند: روزی به اتفاق یکی از پسر عموهایم در خیابان تهران ایستاده و منتظر تاکسی بودیم تا به محلی برویم که هم، خیلی بد مسیر بود و تاکسی‌ها نمی‌رفتند و هم، خیلی دور بود و نمی‌شد پیاده برویم. حدود نیم ساعت ایستادیم، هرچه تاکسی می‌آمد یا پر از مسافر بود یا به مسیر ما نمی‌رفت و... خسته شدیم، ناگاه یک تاکسی آمد و خودش توقف کرد و به ما گفت: آقایان بفرمایید سوار شوید و هرجا می‌خواهید بفرمایید تا شما را برسانم. ما سوار شدیم و مقصدمان را گفتیم، وقتی تاکسی راه افتاد، من به پسر عمویم گفتم: خدا را شکر که یک مسلمان پیدا شد، دلش برای ما سوخت و ما را سوار کرد! راننده شنید و گفت: اتفاقاً من مسلمان نیستم و ارمنی هستم. گفتیم پس چطور ملاحظه ما را نمودی؟ گفت: مسلمان نیستم اما به بخاطر چیزی که دیده‌ام، عالمان مسلمان را دوستدارم و احترامشان را لازم می دانم. پرسیدم چه دیدی؟ گفت: سالی که مرحوم آقای حاج «میرزا صادق مجتهد تبریزی» را به عنوان تبعید از تبریز به کردستان (سنندج) حرکت دادند من راننده اتومبیلی بودم که ایشان را منتقل می‌کرد. در بین راه نزدیک به جایی شدیم که درخت و چشمه آبی داشت. آقای تبریزی فرمودند: وقت نماز است، وقتی رسیدیم به محل آب، نگه‌دار تا نماز ظهر و عصر را بخوانم. سرهنگی که مأمور ایشان بود به من گفت: اعتنا نکن و برو! من هم اعتنایی نکردم و رفتم اما تا مقابل آب رسیدیم، ناگهان ماشین خاموش شد هرکار کردم روشن نشد، پیاده شدم تا سبب خرابی آن را بدانم، هیچ نفهمیدم. مرحوم حاج «میرزا صادق مجتهد تبریزی» فرمود: حالا که ماشین متوقف است بگذارید نماز بخوانم. سرهنگ ساکت شد. آقا مشغول نماز گردید و من هم سرگرم باز کردن آلات ماشین شدم. و با کمال تعجب همین‌که آقا از نماز فارغ شد و از جا حرکت کرد، ماشین روشن شد. من از آن روز دانستم که اهل این لباس، نزد خدای عالم، محترم و آبرومند هستند. ✍ آری: به همین دلیل، علی‌رغم اینکه دشمنان حقوق بشر برای گرفتن انتقام شکست‌های‌شان از روحانیت، تمام ابزارهای گوناگون را برای فریب‌دادن مردم بکار گرفته‌اند، اما هرچه بیشتر تلاش می‌کنند، بیشتر شکست می‌خورند. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت، شهبد دستغیب دستان هفدهم 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌امروزوفردا=۶_۵_۷۴هود 🌷 فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَ جَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ (۷۴) 🌷 إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ ﴿۷۵﴾ 🌷 يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ ﴿۷۶﴾ 🌷ترجمه 👇 پس چون ترس و وحشت از ابراهیم برطرف شد و بشارت (فرزند نیز) براى او آمد، در مورد قوم لوط با ما به (گفتگو و) مجادله پرداخت [تا شاید برای آنان شفاعت كند].(۷۴) بدرستى كه ابراهیم، بردبار و صاحب آه و ناله و اهل توبه و اِنابه بود.﴿۷۵﴾ [فرشتگان گفتند]: اى ابراهیم! از این (تقاضا) صرف نظر كن، كه به تحقیق فرمان پروردگارت صادر شده و قطعاً عذاب غیر قابل برگشت به سراغ آن‌ها خواهد آمد.﴿۷۶﴾ ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/p29857 ا https://b2n.ir/w20548 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. آغاز 💗دهه كرامت💗 و ميلاد بانوی آب و آفتاب 🪴حضرت 🪴 سلام‌الله‌علیها و 🌷 🌷 مبارک‌باد ❣لطفاً ❣ برای نجات بشریت از و شرارت‌های حاکمان 🤲 دعابفرمایید 🤲 .
. دستورالعمل برای زنان اوکراینی در 👈👈😳چقدر دیر می‌فهمند!!!!😳 🔻حالا🔻 ، به زنان آواره اوکراین یک ابلاغ‌کرده که به آنها گفته شده:👇👇 لباس پوشیدن به روش‌های خاص، باعث می‌شود. و... ✅برخی از منابع خبر را ببینید 📡 رابرتس‌پنسر👇 https://robertspencer.org/2022/05/ukrainian-women-in-sweden-warned-not-to-dress-in-a-way-that-could-provoke-muslim-men 📡بریت بارت :👇 https://www.breitbart.com/europe/2022/05/27/sweden-asylum-home-tells-ukrainian-women-dress-modestly-to-not-provoke-migrant-men 📡 رِمیکس نیوز :👇 https://rmx.news/article/ukrainian-women-in-sweden-warned-not-to-dress-in-a-way-that-could-provoke-muslim-men/ .