eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
134 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
757 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
. یادتان هست؟ 👈اگرچه واقعیت‌های‌غرب با توهین و تمسخر مواجه می‌شود اما یادتان هست؟ 🔻می‌گفتند:🔻 در آمریکا در سال، فقط یک‌دقیقه! [شب‌تولد ادیسون] برق قطع‌می‌شود آری همۀ همین اندازه است👇👇 🟣 رسانه‌های آمریکا می‌گویند: و طولانی ، در همه‌ایالت‌ها را رنج می‌دهد و دلیل قطع پی‌درپی برق، برای تأمین منابع و تهیه و نیروگاه‌های برق اعلان شده 📡 روئیترز ا https://b2n.ir/a00296 📡 واشینگتن پست ا https://b2n.ir/y68318 📡 ناسیونال استندبای ا https://b2n.ir/m48860 📡 آر اس اِی(ارساندریوز) ا https://b2n.ir/w52045 💗 لطفاً 💗 برای نجات 🤲دعا بفرمایید🤲 .
. آیت الله شهید دستغیب در داستان ۸۶ از کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: ثقه با فضیلت، جناب حاج شیخ «محمد تقی لاری» که چند سالی مقیم نجف اشرف بودند، نقل نمودند: روزی در بازار کربلا درب مغازه بزازی که با او رفاقت داشتم نشسته بودم، ناگاه دیدم «» وسط بازار افتاده و عابران آن را نمی‌بینند. بدون اینکه به کسی بگویم، به سمت آن رفتم، دست دراز کردم آنرا بردارم، دیدم اشتباه کرده‌ام، طلا نیست بلکه «» است، از کار خودم بدم آمد، برگشتم جای خود نشستم و کسی هم نفهمید. باز نگاه کردم دیدم «» است، اینبار خیلی دقت نمودم و یقین کردم که «» است، باز بلند شدم و به سمت آن رفتم، خواستم آن را بردارم دیدم «» است، پشیمان شدم برگشتم جای خود نشستم. باز به آن نگاه کردم دیدم «» است، این مرتبه حرکت نکردم و با تعجب به آن نگاه می‌کردم که دیدم یک روحانی سید جوانی با حالتی پریشان به اطراف زمین بازار نگاه می‌کند و می‌آید تا رسید به آن سکه طلا، فوراً آن را برداشت و در جیبش گذاشت و رفت. بلند شدم و به سرعت خودم را به او رساندم و گفتم آن سکه طلا چه بود؟ گفت: مال خودم بود، امروز خدا فرزندی به من داده و برای مخارج منزل هیچ پولی نداشتم، رفتم نزد فلان شخص و از او قرض خواستم، این سکه را به من قرض داد تا بفروشم و نیازمندی‌هایم را بخرم، به بازار رفتم مقداری وسائل لازم را خریدم وقتی خواستم آن سکه را به‌جای پول بدهم و اضافه‌اش را بگیرم، دیدم در جیبم نیست، همه جیب‌هایم را گشتم، نبود، فهمیدم گم شده، از راه همان محلی‌که آمده بودم، برگشتم و جستجو می‌کردم تا آن را یافتم و فهمیدم: [خدا مال حلال را حفظ می‌کند.] آیت الله شهید دستغیب افزوده است: غرض از نقل این داستان آن است که خواننده عزیز بداند که حضرت آفریدگار که رب و مدبر امور بندگان است، حتی یک لحظه از کوچک‌ترین امور بندگان، غفلت نمی‌فرماید و در این داستان می‌بینید چگونه سکه طلا را بر جناب شیخ مزبور مشتبه فرمود تا آن را بر ندارد چون اگر برمی‌داشت و می‌رفت سید بی‌چاره می‌آمد و آن را نمی‌دید و در فشار قرار می‌گرفت. پس شخص موحد باید همیشه و در حال، همه امور خود را به‌خدا واگذار کند و به پروردگارش توکل و اعتماد به باشد و هو نعم الوکیل [که خدا خوب وکیل است]. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۱۰۰سورۀهود 🌷 ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ 🌷ترجمه 👇 (اى پیامبر!) این (مطالب، گوشه‌اى) از اخبار آبادى‌ها و شهرهایى است كه ما آن را براى تو بازگو مى‌كنیم، (البتّه) بعضى از آن‌ها (هنوز) پابرجا هستند، ولى بعضى دیگر ویران شده‌اند. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/m02988 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکس صدام [دیروز] در خیابان‌های بغداد فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ پس اى بینایان عبرت گيريد 📖 سورۀ حشر/ آیۀ ۲ این☝️سرنوشت همه دشمنان ملت ایران است .
. 💓 یاد و خاطره قتل‌عام گرامی‌باد 👇 👇 سوره احزاب آیه ۵۹ 👇 👇 يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ: يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا 🌷ترجمه: اى پيامبر به زنان و دختران خودت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش‌هاى خود را بر خود فروتر گيرند. اين براى آن‌كه [به مسلمانی و پاکدامنی] شناخته شوند و مورد آزار [هوس‌بازان] قرار نگيرند نزديك‌تر است و [اگر تاكنون خطا و كوتاهي از آنها سر زده] خدا آمرزنده مهربان است .
. آیت الله شهید دستغیب در داستان ۸۷ از کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: بعض از موثقین اهل علم در نجف اشرف از مرحوم عالم زاهد «شیخ حسین بن شیخ مشکور» نقل کردند که فرمود: در شبی در خواب دیدم در حرم مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السّلام مشرف هستم و یک نفر جوان عرب روستایی وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام کرد و دیدم که حضرت هم با لبخند جوابش دادند. فردا شب، که شب جمعه بود، به حرم مطهر مشرف شدم و در گوشه‌ای از حرم ایستاده بودم که ناگاه همان جوان عرب روستایی را که در خواب دیده بودم، وارد حرم شد، وفتی مقابل ضریح مقدس رسید با لبخند به آن حضرت سلام کرد ولی حضرت سیدالشهداء علیه‌السّلام را ندیدم و مراقب آن عرب بودم تا وقتی از حرم خارج شد، دنبالش رفتم و علت لبخندش را با امام علیه‌السّلام پرسیدم. چیزی نمی‌گفت تا اینکه خواب خودم را برایش نقل کردم و گفتم: چه کرده‌ای که امام علیه‌السّلام با لبخند به تو جواب می‌دهد؟ گفت من پدر و مادر پیری دارم و در چند فرسخی کربلا ساکن هستیم و شب‌های جمعه که برای زیارت می‌آیم، یک هفته پدرم را سوار بر الاغ می‌کرده و می‌آوردم و هفته دیگر مادرم را می‌آوردم، تا اینکه یکی از شب‌های جمعه که نوبت پدرم بود، وقتی خواستیم حرکت کنیم، مادرم گریه کرد و گفت: مرا هم باید ببرید شاید هفته دیگر زنده نباشم. گفتم: باران می‌بارد هوا سرد است مشکل است و... مادرم قانع نشد و نپذیرفت. ناچار پدرم را سوار کردم و مادرم را به دوش گرفتم و با زحمت بسیار آن‌ها را به حرم رساندم. وقتی در آن حالت با پدر و مادر وارد حرم شدم، حضرت سیدالشهداء را دیدم و سلام کردم و آن بزرگوار به من لبخند زدند و جوابم را دادند و از آن روز تا حال هر شب‌جمعه که مشرّف می‌شوم، و هنگام سلام، حضرت را می‌بینم و با لبخند جواب سلام من را می‌دهند. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌امروزوفردا=۱۰۱سورۀهود 🌷وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ مَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ 🌷ترجمه 👇 و ما به آنان ظلم نكردیم، بلكه آنان خود بر خویشتن ستم روا داشتند. پس خدایانى كه به جاى «اللَّه» مى‌خواندند، وقتی عذاب پروردگارت آمد، سودى به حال آنان نبخشید و آنان را جز ضرر و هلاكت چیزى نیفزوند. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/b81279 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. نمی‌گذارند بدانیم تا مرعوبِ غربی‌ها بمانیم 🔻ا🔻 👈 اگر فقط ۱درصد از پولی را که خرج فریب‌دادن مردم‌ایران می‌کنند، برای ، هزینه می‌شد👇👇ببارنمی‌آمد 🟣 برای مراجعه به پزشک و بیمارستان و تهیه دارو و باید با درد بسوزند و بسازند و... و... و... و... و... و... 📡 هیل، [[[نشریۀ کنگره]]] 👇 ا https://b2n.ir/r25118 📡 توئیت سناتور سندرز 👇 ا https://b2n.ir/t75674 💗 لطفاً 💗 برای نجات دعا بفرمایید .
. آیت الله شهید دستغیب در داستان ۸۸ از کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: از مرحوم «شیخ محمد نهاوندی» نقل کردند: شبی در خواب می‌بیند به مشهد مقدس رضوی علیه‌السّلام مشرف شده و داخل حرم گردیده و می‌بیند در سمت بالای سر، حضرت حجة بن الحسن (عجل اللّه تعالی فرجه) حضور دارند. با اینکه از بسیاری از مراجع‌تقلید، اجازه تعیین تکلیف سهم امام علیه‌السّلام را داشته، بخاطرش می‌گذرد که خوب است که از خود امام زمان(عجل اللّه تعالی فرجه) نیز اذن بگیرد. به خدمت آن حضرت می‌رسد و پس از بوسیدن دست مبارک حضرت، عرض می‌کند: تا چه اندازه اجازه می‌فرمایید در تعیین تکلیف سهم حضرت‌تان دخالت کنم؟ حضرت می‌فرمایند: هر ماهی فلان مبلغ (گوینده، مقدار آن را فراموش کرده بود). چند سال بعد، «شیخ محمد نهاوندی» به مشهد مقدس مشرف می‌شود و در همان زمان مرحوم آیت اللّه حاج آقا «حسین بروجردی» هم مشرف شده بودند، روزی شیخ محمد به حرم مشرف می‌شود و به سمت بالای سر می‌رود و می‌بیند همانجایی که حضرت حجت علیه‌السّلام نشسته بودند، آیت اللّه بروجردی نشسته است. بخاطرش می‌گذرد که، خوب است از آقای بروجردی هم اجازه اجازه‌ی تعیین تکلیف سهم امام را بگیرد، پس خدمت آن مرحوم رسیده و طلب اجازه‌ می‌کند. ایشان هم می‌فرمایند ماهی فلان مبلغ (همان مبلغی که حضرت حجت علیه‌السّلام در خواب فرموده بودند). همان موقع تفصیل خواب چند سال پیش در نظر شیخ محمد می‌آید و می‌فهمد که تمام آنچه در خواب دیده بود، واقع شده الا اینکه به جای حضرت حجت علیه‌السّلام مرحوم آیت‌الله بروجردی است. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۱۰۱سورۀهود 🌷وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ مَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ 🌷ترجمه 👇 و ما به آنان ظلم نكردیم، بلكه آنان خود بر خویشتن ستم روا داشتند. پس خدایانى كه به جاى «اللَّه» مى‌خواندند، وقتی عذاب پروردگارت آمد، سودى به حال آنان نبخشید و آنان را جز ضرر و هلاكت چیزى نیفزوند. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/b81279 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
= یادآوری 🔻ا🔻 از ابتدای امکان مراجعه به آراءعمومی تا همین امروز 🔷👈جز در جمهوری‌اسلامی‌ایران👉🔷 در مقطعی از تاریخ + در جای دنیا + در کشوری + به ملتی 🔷 👈 اجازه نداده‌اند 👉 🔷 🔻و🔻 به‌ملت‌ها 🔻 ضمناً 🔻 🔻 ضمناً 🔻 🔻 ضمناً 🔻 در بسیاری از کشورها، ازجمله [آمریکا] حتی به‌رأی مردم گذاشته نشده ✅اگر کسی☝️☝️ادعا کرد از او بخواهید این☝️☝️ یکی از مهم‌ترین دلائل خشم از انقلاب‌اسلامی است .
. آیت الله شهید دستغیب در داستان ۹۰ از کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: جناب مولوی، «محمد اسحاق» نقل کردند: در کویته بلوچستان (اکنون جزء پاکستان است) تقریباً در سی سال قبل زلزله‌ای واقع شد و تمام شهر خراب و در حدود ۷۵,۰۰۰ نفر هلاک شدند، دختر شش ماهه «میرزا محمد شریف» که نامش ((حمیرا)) بود هنگام زلزله در گهواره بوده است پس از گذشتن هفت روز، حکومت انگلیس حکم کرد تمام اجساد از مسلمانان و هندو و سایر فرقه‌ها هرچه هست با هم بسوزانند، مادر بچه به نام ((زمرد)) دختر رجبعلی، به شوهرش التماس می‌کند که به محل خانه رود و از روی نشانه جنازه بچه‌اش را بیاورد تا با هندوها یکجا سوخته نشود، وقتی که محل را خاکبرداری می‌کنند، می‌بینند دو تیر آهن به شکل چلیپا بالای گهواره قرار گرفته و مانع ریختن سقف بر روی بچه شده و کلوخی میان دهان بچه می‌باشد و آن را می‌مکد و تنها مقداری از پیشانی بچه در اثر اصابت کلوخی به آن زخم شده و تا کنون که زنده است آثار آن زخم در پیشانیش هست. جناب مولوی، «محمد اسحاق» افزوده: خانواده مزبور از بستگان ما هستند. 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
میلاد باسعادت دهمین‌جانشین‌رسول‌خدا صل‌الله‌علیه‌وآله، حضرت امام هادی (علی‌النقی علیه‌السلام) بر عموم شیعیان و همه آزادگان جهان مبارک‌باد .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌امروزوفردا=۱۰۲سورۀهود 🌷وَ كَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَ هِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ 🌷ترجمه 👇 و این چنین است مؤاخذه (و مجازاتِ) پروردگارت، زمانى كه شهرها و آبادى‌هاى ستمگر را (با قهر خود) مى‌گیرد. همانا مؤاخذه‌ى او (سخت) دردناك وشدید است. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/d24414 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. آیت الله شهید دستغیب در داستان ۹۱ از کتاب «داستان‌های شگفت» داستان دیگری را از مولوی «محمد اسحاق» به شرح زیر آورده است: در قندهار شخصی از نیکان به نام «محب علی» که به محبت حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام مشهور بود و محبت آن حضرت تمام دل او را احاطه کرده و به درجه عشق به آن بزرگوار رسیده بود به طوری که هرگاه به او می‌گفتند محب علی ((بیدارعلی باش)) از حال طبیعی خارج می‌شد و بی‌اختیار اشکش جاری می‌گردید وقتی «محب علی» از دنیا رفت و در غسالخانه غسلش می‌دادند، رفقایش گریه می‌کردند، یکی از دوستانش در همان حال او را صدا زد و گفت: محب علی ((بیدارعلی باش)) ناگهان دیدند، دست راست جنازه بی‌جان محب علی بلند شد و آرام، آرام بر سینه خود گذاشت. خبر این اتفاق از غسالخانه به بیرون رسید و دهان به دهان به همه اهالی رسید و شیعیان قندهار دسته، دسته برای تماشا آمدند و چون می‌دیدند دست جنازه روی سینه‌اش گذاشته، همه از روی شوق اشک می‌ریختند و تا آخر غسل دادن همینطور دستش روی سینه‌اش بود: 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۱۰۲سورۀهود 🌷وَ كَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَ هِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ 🌷ترجمه 👇 و این چنین است مؤاخذه (و مجازاتِ) پروردگارت، زمانى كه شهرها و آبادى‌هاى ستمگر را (با قهر خود) مى‌گیرد. همانا مؤاخذه‌ى او (سخت) دردناك وشدید است. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/d24414 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. آیت الله شهید دستغیب در داستان ۹۴ از کتاب «داستان‌های شگفت» نوشته است: جناب مولوی «محمد اسحاق» داستان چهارم را به شرح زیر نقل کردند: مادرم به تلاوت قرآن مجید علاقه زیادی داشت و غالباً در شبانه روز هفت جزء تلاوت می‌نمود وشب‌های ماه رمضان را نمی‌خوابید و مشغول تلاوت قرآن و دعا و نماز بود. شبی در شمعدان به مقدار یک بند انگشت شمع باقیمانده بود و ما می‌توانستیم در خارج از منزل شمع تهیه کنیم، لکن چون از طرف حکومت قدغن شده بود که کسی نباید از خانه‌اش خارج شود و اگر کسی را در کوچه و بازار می‌دیدند او را به زندان می‌بردند و جریمه می‌کردند، مادرم به روشنائی همان مقدار از شمع مشغول تلاوت قرآن مجید شد. مولوی «محمد اسحاق» گفت: به خدا سوگند! که تا آخر شب که مادرم قرآن و دعا می‌خواند شمع تمام نشد و از نمازش که فارغ شد مشغول سحری خوردن شدیم باز تمام نشد، همینکه صدای اذان صبح بلند گردید، شمع رو به خاموشی رفت و تمام شد و خلاصه یک بند انگشت شمع به مقدار نه ساعت برای ما به برکت مادرم روشنایی داد. 📡ا https://b2n.ir/r79234 از 👇 📚داستان‌های شگفت 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌امروز وفردا=۱۰۳سورۀهود 🌷إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ 🌷ترجمه 👇 البتّه در این (داستان هلاک بدکاران گذشته) نشانه (و عبرتى) است براى كسى كه از عذاب آخرت بترسد. همان روزى كه مردم را در آن گرد مى‌آورند و آن روزى كه (همه آن را) مشاهده مى‌كنند و براى همه نمایان و مشهود است (همه آن را مشاهده مي‏‌كنند). ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/u14976 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
بر جهان علامه امینی رحمةالله‌علیه با جستجو در محدثین، مفسرین و مورخین ، ۱۱۰ نفر از اصحاب‌پيامبراعظم صل‌الله‌علیه‌وآله و ۸۴ نفر از تابعين را یافته است كه ماجرای غدیر و حديث {[(«هرکه من‌مولای‌او هستم، علی مولای‌اوست»)]} را از پیامبر اکرم صل‌الله‌علیه‌وآله رويات كرده‌اند و نام مشخصات راویان را در کتاب گرانسنگ «» گردآوری نموده و از این طریق ☝️☝️هم خلافت بلافصل امام علی (علیه‌السلام) و هم ولايت الهیِ ائمه معصومين علیهم‌السلام را اثبات‌کرده. 📡 متن عربی کتاب الغدیر ا lib.eshia.ir/15083 📡 ترجمه فارسی کتاب الغدیر ا https://b2n.ir/z01309 و👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 با گذشت حدود۸۰سال‌از تألیف «الغدیر»، نه تنها ، بر آن ننوشته است، بلکه به‌کرات مورد تمجید و تحسین دانشمندان مذاهب قرار گرفته 📡 دیدگاه‌ها را ببینید 👇👇 ا https://b2n.ir/x62043 ا https://b2n.ir/s40847 💗الحمدالله الذی‌ جعلنا💗 💗من‌ المتمسکین بولایت💗 💗علی‌ّ‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام💗 .
. 💐 عید غدیر مبارک‌باد 💐 سوره مبارکه معارج، با اشاره به داستان زیر آغاز شده و می‌فرماید: سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿۱﴾ لِّلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿۲﴾ ترجمه: تقاضاکننده‌ای، تقاضای عذابی نمود که واقع شد. این عذاب مخصوص کافران است، و هیچ کس نمی‌تواند آن را دفع کند. پس از آنکه در روز غدیر خم، رسول‌خدا صلوات الله علیه وآله، به امر خدا، امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام را به خلافت منصوب نمود و درباره او فرمود: هر کس که من مولای او هستم، این علی مولای اوست. و... این خبر در شهرها منتشر شد. و برای برخی از افراد قابل قبول نبود. روزی شخصی به نام «مالک بن حارث فهری» نزد پیامبر (صل‌الله علیه وآله) آمد و گفت: تو به ما دستور دادی به یگانگی خدا و اینکه تو فرستاده او هستی، شهادت دهیم، ما هم شهادت دادیم. سپس به نماز و زکات و روزه و حج و جهاد دستور دادی، ما نیز پذیرفتیم. اما به این‌ها راضی نشدی تا اینکه که این جوان [حضرت علی (علیه‌السلام)] را به جانشینی خود منصوب کردی و گفتی: «هر که من مولای او هستم، علی مولای اوست». سپس افزود: آیا نصب علی (علیه‌السلام) به جانشینی خودت به دستور خداست یا از سوی خودت؟! پیامبر اکرم (صل‌الله علیه وآله) در جواب فرمود: قسم به خدائی که جز او معبودی نیست، این دستور خداست. حارث بن نعمان خشمگین شد و در حالی‌که از رسول خدا دور می‌شد، می‌گفت: خداوندا! اگر این سخن محمد (صل‌الله علیه وآله) حقیقت است، سنگی از آسمان بر ما ببار تا ذلتی برای اول ما باشد و عبرتی برای آیندگان ما و اگر گفته محمد (صل‌الله علیه وآله) دروغ است!! عذابی بر او نازل کن.  ناگهان سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت و این آیات نازل گشت و دلیل برخورد سنگ و کشتن او را بیان فرمود: سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿۱﴾ لِّلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿۲﴾ 💗الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین به ولایت علی‌بن ابی طالب علیه‌السلام💗 📡ا https://b2n.ir/w01964 از 👇👇 📚 «تأویل‌ الآیات‌ الظاهرة» تألیف سید شرف‌الدین؛ ص۶۹۷ 📚 «إقبال ‌الأعمال»، تألیف ابن طاوس، ص۴۵۸ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز بر آزادگان‌جهان‌مبارک‌💐 سهم‌‌دیروزوامروز=۱۰۳سورۀهود 🌷وَ كَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَ هِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ 🌷ترجمه 👇 و این چنین است مؤاخذه (و مجازاتِ) پروردگارت، زمانى كه شهرها و آبادى‌هاى ستمگر را (با قهر خود) مى‌گیرد. همانا مؤاخذه‌ى او (سخت) دردناك وشدید است. ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/d24414 💗الحمدالله الذی‌ جعلنا💗 💗من‌ المتمسکین بولایت💗 💗علی‌ّ‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام💗 🤲پروردگارا🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. 💗الحمدالله الذی‌ جعلنا💗 💗من‌ المتمسکین بولایت💗 💗علی‌ّ‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام💗 آیت الله شهید دستغیب در داستان ۹۸ از کتاب «داستان‌های شگفت» با نقل داستان دیگری از جناب مولوی «محمد اسحاق» نوشته است: جناب مولوی «محمد اسحاق» نقل کردند از آقا «سید رضا موسوی قندهاری» که سیدی فاضل و متقی بود که فرموده است: «سلطان محمد»، دائی [سید رضا موسوی قندهاری] شغلش خیاطی و فقیر و پریشان حال بود. روزی دیدم او بشاش و خندان است، پرسیدم چه شده که امروز شما را شاد می‌بینم؟ فرمود: آرام باش که می‌خواهم از شادی بمیرم. «سلطان محمد» ادامه داد: دیشب بخاطر برهنگی بچه‌هایم و نزدیکی ایام عید و پریشانی و فلاکت خودم به مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام متوسل شدم و زیاد گریه کردم و خطاب آقا گفتم: تو شاه مردانی و سخاوتمند روزگاری، گرفتاری‌های مرا می‌بینی؟ و با گریه خوابم برد، در خواب دیدم که از دروازه عیدگاه قندهار بیرون رفتم، باغی بزرگ دیدم که دیوار قلعه‌اش از طلا و نقره بود، دری داشت که چندین نفر نزد آن ایستاده بودند، نزدیک آن‌ها رفتم و پرسیدم این باغ مال کیست؟ گفتند: از حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. التماس کردم که بگذارند داخل شده و به حضور آن حضرت رسم. گفتند: فعلاً رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) تشریف دارند، بعد از ساعتی اجازه دادند. به خودم گفتم: اول خدمت رسول خدا می‌رسم و از ایشان سفارشی می‌گیرم. چون به خدمتش رسیدم از پریشانی خود شکایت کردم. فرمود: پیش آقای خود اباالحسن علی (علیه‌السّلام) برو. عرض کردم حواله‌ای مرحمت فرمایید. حضرت، نوشته‌ای به من دادند و دو نفر را هم همراهم فرستادند، وقتی خدمت حضرت اباالحسن، امام علی علیه‌السّلام رسیدم، فرمود: سلطان محمد کجا بودی؟ گفتم: از فشار روزگار به شما پناه آورده‌ام و از رسول خدا حواله دارم. آن حضرت حواله را گرفتند و خواندند و نظر تندی به من کردند و بازویم را به فشار گرفتند و نزد دیوار باغ بردند. اشاره فرمودند، دیوار شکافته شد، دالانی تاریک و طولانی نمایان شد و مرا همراه بردند و من به‌شدت ترسیده بودم. اشاره دیگری کردند، روشنایی ظاهر شد، پس دری نمایان شد و بوی گندی به مشامم رسید با تندی به من فرمودند: داخل شو و هر چه می‌خواهی بردار، داخل شدم دیدم خرابه‌ای‌ست پر از لاشه‌های بد بو و متعفن مردار. حضرت با تندی فرمودند: زود بردار لاش‌خورهای زیادی آنجا بود و من از ترس مولا، دست دراز کردم و پای قورباغه مرده‌ای به دستم آمد، برداشتم. فرمودند: برداشتی؟ عرض کردم: بلی. فرمودند: بیا بیرون. موقع برگشتن، دالان روشن بود در وسط دالان دو دیگ پر آب روی اجاق خاموش مانده بود، فرمودند: سلطان محمد! چیزی که به دست داری در آبِ دیگ بزن و بیرون آور، چون آن را در آب زدم، دیدم طلا شده است. حضرت به من نگاه کردند ولی خشم‌شان کم‌تر بود، فرمودند: سلطان محمد! برای تو صلاح نیست. محبت مرا می‌خواهی یا این طلا را؟ عرض کردم: محبت شما را، فرمودند: پس آن را بیانداز داخل خرابه تا آن طلا را انداختم از خواب بیدار شدم و بوی بسیار خوشی به مشامم رسید و آنقدر خوشحال شدم که تا صبح از خوشحالی گریه می‌کردم و خدای را شکر کردم که محبت آقا را پذیرفتم. [سید رضا موسوی قندهاری] فرمود: پس از این واقعه، اضطرار دنیوی سلطان محمد برطرف شد و وضع فرزندانش مرتب گردید. 📡ا https://b2n.ir/j10202 از 👇 📚داستان‌های شگفت 💗الحمدالله الذی‌ جعلنا💗 💗من‌ المتمسکین بولایت💗 💗علی‌ّ‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام💗 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. ۱آیه_در۲روز سهم‌دیروزوامروز=۱۰۳سورۀهود 🌷إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ 🌷ترجمه 👇 البتّه در این (داستان هلاک بدکاران گذشته) نشانه (و عبرتى) است براى كسى كه از عذاب آخرت بترسد. همان روزى كه مردم را در آن گرد مى‌آورند و آن روزى كه (همه آن را) مشاهده مى‌كنند و براى همه نمایان و مشهود است (همه آن را مشاهده مي‏‌كنند). ✍️ در صورت تمایل، نکته‌ها و پیام‌های آیه را اینجا ببینید👇 ا https://b2n.ir/u14976 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را در مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما .
. خاطرۀ یک‌ جانباز از روز ۲۱تیر۱۴۰۱ در حرم‌‌امام خمینی با اصرار دو نفر از نوه‌هایم [که دو دختر نوجوان هستند] شب ۲۱تیر، با اتوبوس به‌طرف تهران حرکت کردیم تا دخترها، روز ۲۱ تیر، به‌اجتماع برسند و... وقتی اتوبوس از قم رد شد، دیدم حدود ساعت ۸صبح می‌رسیم به حرم امام خمینی رحمةالله‌علیه و چون اعلان شده بود، تجمع «دختران‌انقلاب» ۵بعد از ظهر است به‌دخترها گفتم: اول‌برویم حرم‌امام، زیارت و استراحت بکنیم و بعد از ظهر برویم به محل اجتماع «دختران انقلاب» و... بچه‌ها قبول کردند و از راننده خواهش کردم ما را روبروی حرم امام خمینی رحمةالله‌علیه پیاده کند. از اتوبوس پیاده شدیم، به عصا تکیه دادم و مثل همیشه چفیه‌ام را [که نشانه همبستگی با جبهه مقاومت است] روی گردنم صاف کردم و دخترها هم چفیه آورده بودند و آن‌ها هم چفیه‌های‌شان را انداختند روی چادرها و من عصازنان و دخترها به دنبال من، راه افتادیم و... هنوز وارد توقفگاه‌غربی حرم امام نشده بودیم که دیدم دو خانم‌جوان [کمی هم شُل‌حجاب] دوربین به‌دست، با شتاب به طرف ما می‌‌آیند وقتی به ما رسیدند، چنان با هیجان سلام و احوال‌پرسی و خوش‌آمد گویی کردند که هم من، هم نوه‌هایم خیلی تعجب کرده بودیم. یکی‌از آن‌ها از نوه من پرسید که «من جانباز هستم؟» وقتی مطمئن‌شدند جانباز دفاع‌مقدس هستم، احترام و ابراز ارادت و... بیشتر شد و... از اینکه اینطور با احترام با جانباز رفتار می‌کردند، خیلی خوشحال شدم و... آن دو خانم [که یکی‌شان درحال فیلم گرفتن بود] چند قدمی با ما همراهی کردند و یکی از آن‌ها پرسید: 🔹برای «غرامت» آمده‌اید؟!🔹 خواستم بگویم: «کدام غرامت؟» که یادم آمد👇👇👇 است [از فروردین۴۰۱]، افراد ناشناسی بصورت خیلی‌گسترده و جنجالی تا [۹صبح ۲۱تیر۴۰۱] بعنوان درخواست غرامت‌جنگی، . تا این فکر☝️☝️به ذهنم آمد، ایستادم و به نوه‌هایم گفتم: 🔹برگردید، نمی‌رویم حرم!!🔹 تا برگشتیم، یکی از آن خانم‌ها آمد جلو من و گفت: مگر برای «تجمعِ‌غرامت» نیامده‌اید؟! گفتم: خانم!! من و امثال من، چهل سال قبل، فقط بخاطر در دفاع از کشورمان شرکت کردیم و نه حالا، نه هیچ‌وقت [بدون اذن ولی‌امر، هیچ‌کاری نمی‌کنیم]. با حیرت نگاه می‌کردند که ادامه دادم: فکر کرده‌اید به‌راهی می‌رویم که ممکن است برای‌مان چاه کنده باشند؟! گفت: کدام چاه؟!!!! چه‌اشکالی دارد حمایت کنید؟ گفتم: به حمایت نمی‌کنم: ۱_ طراحان فراخوان را نمی‌شناسم ۲_ غرامت، مسئله ملی‌ست نه صنفی ۳_ این فراخوان، رسانه‌های ضدانقلاب را ذوق‌زده کرده. ۴_ یکی‌از برنامه‌های آمریکا ایجاد نفرت بین ملت‌هاست و ممکن است این هم یکی از آن برنامه‌ها باشد. ۵_ بدون اذن ولی‌فقیه در این نوع کارها دخالت نمی‌کنم. بعد به نوه‌هایم گفتم: عجله‌کنید تا زودتر از محدوده حرم‌امام خارج شویم تا از حضور ما در اینجا سوءاستفاده نشود. ناگهان دیدم آن خانم‌ها که تا چند لحظه‌قبل ! و ! می‌نمودند، با تندی و و ، رفتند. صدای‌شان زدم و گفتم: می‌دانم که اجازه ندارید آنچه را دیدید و ضبط کردید، منتشر کنید، ولی می‌توانید از آنچه دیدید، . نفَسم گرفته بود، همانجا کمی نشستم و... بلند شدم و به نوه‌ها گفتم: شتاب‌کنید تا از حرم دور شویم. هنوز از توقفگاه‌حرم خارج نشده بودیم که دیدم یکی‌از همان دو خانم از داخل که‌از توقفگاه خارج می‌شد از پشت فرمان سرش را بیرون کرد و فریاد زد: شکم‌تان سیراست، به‌فکر «» نیستید 😳😂😳😂ا😳😂😂 و گاز داد و رفتند [احتمالاً به‌صحن‌های‌دیگر می‌رفتند تا برای کس دیگری دام پهن کنند] از کنار بزرگراه به‌طرف قم راه افتادیم و چند دقیقه‌ای رفتیم که شنیدم، کسی از پشت سر، من را صدا می‌زد، برگشتم، دیدم از هم‌محلی‌هاست که او هم با سواری پراید، با دخترهایش برای اجتماع دختران‌انقلاب آمده‌بود و چون ما را پیاده دیده بود، ایستاده بود ببیند چه شده. و... ماجرای دختران دوربین به‌دست را برایش گفتم و کمی کنار بزرگراه نشستیم، ساعت از ۸ و نیم گذشته بود، به هم‌محلی گفتم: می‌روی ببینی داخل حرم چه خبر است؟ دخترانش را گذاشت پیش ما و با پراید رفت و حدود ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه برگشت و گفت: هیچ خبری نیست هم داخل حرم رفتم، هم همه صحنه‌ها را گشتم، حتی👇 ✊یک‌جانباز در حرم ندیدم✊ سر به‌سجده گذاشتم و گفتم 💗خدایا به‌پاس این‌هشیاری💗 💗به عدد ذرات هستی💗 💗تو را شکر گذاریم💗 .