eitaa logo
اِتِّفآق؛
103 دنبال‌کننده
160 عکس
99 ویدیو
0 فایل
"بِسمِ رَبِّ الحُسَین" يذيبنى شوقى الیک یا اباعبدالله . . : )) _ جایی برای تخلیه احساسات من . بمونید باهام . کپی؟ با ذکر صلوات میشنوم تون : https://daigo.ir/secret/91789672455
مشاهده در ایتا
دانلود
بغلم کن تو گوشم بگو: اگه خسته ای، بیا کربلا:)
من که تهش میمیرم برات؛ یا هیئت یا کربلا.
یه لات بود تو مشهد. داشت می‌رفت دعوا شهید چمران دیدش، دستش‌رو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم جبهه. به غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت جبهه. تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران. رضا شروع میڪنه به فحش دادن به شهید چمران، وقتی دید ڪه شهید چمران به فحش هاش توجه نمی‌کنه. یه دفعه داد زد ڪچل با توأم! شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: چیه؟ چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا، چه سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید. رضا ڪه تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه: میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! ڪشیده ای، چیزی! شهید چمران: چرا؟ رضا: من یه عمر به هرڪی بدی ڪردم، بهم بدی ڪرده. تاحالا نشده بود به ڪسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه! شهید چمران: اشتباه فڪر می‌ڪنی! یڪی اون بالاست، هرچی بهش بدی می‌ڪنم، نه تنها بدی نمی‌ڪنه، بلڪه با خوبی بهم جواب میده. هی آبـرو بهم میده. گفتم بذار یه بار یڪی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. یکم مثل اون بشم. رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار گریه می‌کرد. اذان شد، رضا اولین نماز عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود، وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پر کشید..
اِتِّفآق؛
-
چه زیباست نام شیرینت:)
2.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فاطمیه آغاز یک قصه بنام [تنهایی ِعلی] ست .
اِتِّفآق؛
مادر...
گفتن نداره رو زمین افتادن هیچ مادری دیدن نداره...
می‌دونستید یهودی ها می‌گن مرسی ؟ حالا هی بگید مرسی
بسم الله الرحمن الرحیم