هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#خروج_از_مدینه
♦️ ٢٨ رجب، سالروز خروج سیدالشهدا علیهالسلام و قافله عشق و معرفت از مدینه...
🔹 گزارشی بسیار زیبا و لطیف از لحظات خروج امام حسین "علیهالسلام" از مدینه...
عبدالله بن سنان از پدربزرگش نقل میکند که وی گفت:
من با نامهای از مردم کوفه به نزد امام حسین علیهالسلام در مدینه رفتم. خدمت حضرت رسیدم و نامه را تحویل دادم و امام علیه السلام آن را قرائت نمود و فرمود:
سه روز به من مهلت بده. بنابراین من در مدینه ماندم تا اینکه امام علیه السلام تصمیم گرفت به عراق برود.
من با خود گفتم: بروم و پادشاه حجاز (امام حسین علیهالسلام) و جلال و جبروت او را ببینم که چگونه از مدینه خارج می شود!
به درب خانه او آمدم، دیدم اسبها زین شده اند و مردان ایستاده اند و امام حسین علیه السلام روی کرسی ای نشسته بود و بنی هاشم دور او تا دور او را گرفته بودند.
امام حسین علیه السلام در بین آنها چنان بود که گویی ماه کامل است در شب چهارده.
من حدود چهل محمل و کجاوه دیدم که آن ها را با پارچه های ابریشمی و نمادین تزئین كرده بودند.
در همین زمان بود که امام حسین علیه السلام به بنی هاشم دستور داد تا محارم خود را بر روی محمل ها و کجاوه ها سوار کنند.
🔻 در حالی كه من نگاه می كردم، دیدم جوانی از خانه امام حسین علیهالسلام خارج شد که قد بلند و تنومندی داشت و روی گونه اش، خال سیاهی بود و صورت او مانند ماه تمام بود.
او جوانان بنی هاشم را یک به یک کنار میزد و و میگفت:
کنار بروید؛ وقتی که آن جوان، از بین بنی هاشم، صفی را شکافت، دیدم که دو بانو از بانوان بنی هاشم از خانه خارج شوند و آن قدر با حیا و با وقار راه می رفتند که دنباله چادرشان بر روی زمین کشیده می شد.
کنیزان، دور تا دور آن دو بانو را گرفته بودند تا اینکه به محمل ها رسیدند.
آن جوان رشید آمد و زانو زد و بازوان آن دو بانو را گرفت و در نهایت شکوه و جلال آن دو بانو را سوار بر محمل کرد.
من از برخی از مردم که در آن جا بودند پرسیدم که این دو بانو کیستند:
گفتند: یکی از آن دو، زینب کبری و دیگری امّ کلثوم، دختران امیرالمؤمنین هستند.
پرسیدم آن جوان کیست:
گفتند:قمر بنی هاشم اباالفضل العباس است.
🔻 سپس دو دختر خردسال را دیدم که که گویی خداوند متعال انسانی همانند آنها را خلق نکرده بود.
یکی از آن دو همراه زینب کبری علیهاالسلام سوار بر محمل شد و دیگری با ام کلثوم علیهاالسلام.
من در مورد آنها سوال کردم، به من گفتند:
آن دو دختر، سکینه و فاطمه دختران امام حسین علیهالسلام هستند.
🔻 سپس جوان رشید دیگری بیرون آمد که او هم همانند یک ماه کامل بود.
بانویی که دورتادور او را کنیزان گرفته بودند، همراه آن جوان بود که آن جوان زانو گرفت و آن بانو را نیز سوار بر محمل کرد.
من در مورد آن جوان و آن بانو سوال کردم. گفتند :
آن جوان، علی اکبر، پسر بزرگ امام حسین علیهالسلام است و آن بانو، مادرش، امّ لیلاست.
🔻بعد از او دیدم نوجوانی که صورت او، پاره ای از ماه بود از خانه بیرون آمد و بانویی همراه او بود.
در مورد او و آن بانو سوال کردم، گفتند:
گفتند او قاسم بن الحسن علیهماالسلام و آن بانو، مادرش، همسر امام مجتباست.
سپس بقیه اطفال و کودکان حرم بر روی محمل ها سوار شدند.
🔻 در این هنگام امام حسین علیهالسلام ندا داد:
أينَ أخي؟ أين كَبشَ كَتيبتي؟ أين قمرَ بني هاشم؟
🔹برادرم کجاست؟
پهلوان لشکر من کجاست؟
ماه بنی هاشم کجاست؟
اباالفضل العباس در پاسخ امام علیهالسلام فرمود:
لبّيك لبّيك يا سيّدي
🔹جانم! جانم! ای آقای من!
امام علیه السلام به او فرمود:
"برادرم ، اسب مرا بیاور."
اباالفضل العباس اسب امام علیه السلام را آورد و بنی هاشم دور تا دور امام علیه السلام گرفته بودند.
قمر بنی هاشم، عنان اسب را گرفت و امام علیه السلام سوار بر اسب شد. و بعد از او دیگر بنی هاشمیان سوار بر مرکب شدند.
اباالفضل العباس سوار بر مرکب شد و پرچم را به دست گرفت و در جلوی قافله حرکت کرد.
در این هنگام، صدای اهل مدینه و بازماندگان از بنی هاشم به گریه بلند شد و می گفتند:
الوداع، الوداع، الفراق، الفراق،
اباالفضل العباس علیهالسلام در جواب آنان فرمود:
هذا و اللّه يومُ الفراق و المُلتَقَى يومَ القيامة
🔹آری به خدا، دیگر امروز روز جدایی است و دیدار بعدی ما رفت تا روز قیامت.
📚أسرار الشّهادة، ص۳۶۷
📚معالي السّبطين، ج۱ ص۲۲۰
📚،وسيلة الدّارين ص۵۳
@maghaatel
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#خروج_از_مدینه
♦️ وداع سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام با قبر مطهر مادرش زهرای مرضیه سلاماللهعلیها...
سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام آماده خروج از مدینه بود تا اینکه نیمه های شب، در دل تاریکی، بالای سر قبر مطهر مادرش فاطمه زهرا سلاماللهعلیها آمد تا با آن وداع کند.
بر سر قبر مطهر ایستاد و اینگونه مادر را خطاب نمود:
السّلامُ عليكِ يا أُمّاه، حُسَينُكِ جاءَ لِوِداعِك و هذهِ آخرُ زيارتِهِ إيّاكِ.
▪️سلام بر تو ای مادرجان! حسینت آمده تا با شما وداع کند. و این آخر زیارت حسین(علیهالسلام) ، از قبر شماست.
ناگه ندا آمد از درون قبر که:
وَ عَليكَ السّلامُ يا مَظلومَ الأُمِّ و يَا شَهيدَ الأُمّ و يا غَريبَ الأُمّ.
▪️سلامِ مادر به تو ای مظلومِ مادر
▪️سلامِ مادر به تو ای شهیدِمادر
▪️سلامِ مادر به تو ای غریبِ مادر
با شنيدن اين جواب، قطرات اشک از چشمان ابی عبدالله علیه السلام جاری گشت و به سمت قبر مطهر امام حسن علیهالسلام راهی شد و همینگونه، قبر برادر را زیارت نمود و قریب به طلوع فجر بود که به خانه برگشت.
📚 معالي السّبطين، ج۱ ص ۲۱۲
@maghaatel
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#خروج_از_مدینه
♦️ ملاقات امام حسین علیهالسلام با امّ سلمه، همسر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به هنگام خروج از مدینه...
هنگامی که امام حسین علیهالسلام تصمیم گرفت از مدینه خارج شود، ام سلمه نزد آن حضرت آمد و گفت:
پسرم! مرا با خارج شدن خود به سمت عراق محزون مکن، زیرا من از جدّ بزرگوارت شنیدم که میفرمود:
فرزندم در عراق، در سرزمینی که آن را کربلا میگویند کشته خواهد شد.
امام حسين عليهالسلام در جوابش فرمود:
ای مادر! به خدا قسم من این موضوع را میدانم. من به ناچار کشته خواهم شد و چاره ای هم نخواهد بود.
🔻به خدا قسم من آن روزی را که شهید میشوم میدانم.
من میدانم چه کسی مرا شهید خواهد کرد.
من آن بقعه ای را که در آن دفن میشوم میشناسم.
من میدانم چه افرادی از اهل بیت و خویشاوندان و شیعیانم کشته خواهند شد.
اگر بخواهم، قبر و آرامگاه خود را به تو نشان میدهم.
ثُمَّ أَشَارَ علیه السلام إِلَی جِهَةِ کَرْبَلَاءِ فَانْخَفَضَتِ الْأَرْضُ حَتَّی أَرَاهَا مَضْجَعَهُ وَ مَدْفَنَهُ وَ مَوْضِعَ عَسْکَرِهِ وَ مَوْقِفَهُ وَ مَشْهَدَهُ فَعِنْدَ ذَلِکَ بَکَتْ أُمُّ سَلَمَةَ بُکَاءً شَدِیداً وَ سَلَّمَتْ أَمْرَهُ إِلَی اللَّهِ
🔹سپس آن حضرت به سمت کربلا اشاره نمود و زمین به قدری فرو نشست که امام حسین علیهالسلام مدفن و لشکرگاه و موقف و محل شهید شدن خود را بهام سلمه نشان داد. در همین موقع بود کهام سلمه به شدت گریان شده و تسلیم قضا و قدر خداوند گردید.
امام حسین علیه السلام پس از این جریان بهام سلمه فرمود:
خدا خواسته مرا در حالی که با ظلم و دشمنی دشمنان، مقتول و سر بریده هستم بنگرد. مشیت خدا بر این قرار گرفته که اهل بیت و زنان من اسیر و تبعید گردند، کودکانم سر بریده و مظلوم شوند، آنان اسیر و دچار قید و بند گردند، ایشان استغاثه کنند ولی یار و یاوری نداشته باشند.
🔸در روایت دیگری آمده:
ام سلمه به امام حسین علیه السلام گفت:
جدت پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و آله تربتی به من عطا کرد که آن را در میان شیشه نهاده ام. امام علیه السّلام فرمود:
به خدا قسم من کشته خواهم شد. اگر به سوی عراق هم نروم باز کشته خواهم شد. سپس آن حضرت مقداری تربت برداشت و در میان شیشه ریخت و به امّ سلمه داد و به وی فرمود:
این تربت را نزد آن تربتی که جدّم به تو داده بگذار. هر گاه دیدی خون از آنها جاری شد، بدان که من شهید شده ام.
📚 بحارالانوار ج ۴۴ص٣٣١
@maghaatel
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#خروج_از_مدینه
♦️ فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ...
در شب بیست و هشتم ماه رجب، هنگام خروج از مدینه و رهسپار شدن به سوى مکّه که فرزندان، برادرزادگان و برادران سیدالشهداء علیهالسلام با بیشتر خاندانش همراه او بودند، این آیه شریفه را قرائت میفرمود:
«فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»
🔹(موسى ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت در حالى که میگفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستمکاران نجات بخش».) قصص، ۲۱
🔻 طبق این آیه؛ حضرت موسی علیهالسلام برای رهایی از شرّ فرعونیان از مصر به سوی مَدین خارج شد.
📚 الإرشاد ج ۲، ص ۳۵
📚 إعلام الورى ج ۱، ص ۴۳۵
✍ امام حسین علیهالسلام با خواندن این آیه حال خروج خود را از شهر مدینه به حال خروج حضرت موسی علیهالسلام از مصر تشبیه کرده که آنحضرت از ترس فرعون مصر ناچار به ترک شهر و دیار و فرار از شهر گردید، و امام حسین علیهالسلام نیز به خاطر فرعون زمان خود مجبور به ترک دیار و خانه و کاشانه خود شد.
🔻در نَقلی که در گذشته در یکی از مقاتل خوانده بودم و الان به مأخذ آن دسترسی پیدا نکردم، آمده بود که حضرت سکینه علیهاالسلام به این مضمون فرمودهاند:
هیچ شبی مانند آن شبی که ما از مدینه خارج شدیم، مضطرب و نگران نبودیم...
@maghaatel
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#خروج_از_مدینه
♦️ پيشنهاد ملائکه و جنّیان به سیدالشهداء علیهالسلام به هنگام خروج از مدینه و جواب آن حضرت...
▪️ وعدهٔ ما و شما در " گودال قتلگاه"
در روايتي امام صادق عليهالسلام فرمودند:
هنگامى كه امام حسين عليهالسلام شبانه از مدينه به مكّه حركت كرد، گروه هاى فرشتگان با صفهاى آراسته و پشت سر هم اسلحه به دست و هريك بر اسبى از اسبهاى بهشتى سوار، خدمت حضرت رسيدند و سلام دادند و عرض كردند:
«اى آن كه پس از جدّ و پدر و برادر، حجّت خداوند بر خلق، تو هستى! همانا كه خداوند عزّ و جلّ جدّ تو را در جاهاى بسيارى به وسيله ما كمك و يارى فرموده و اكنون نيز ما را به يارى تو فرستاده است.»
حضرت فرمودند:
الْمَوْعِدُ حُفْرَتِي وَ بُقْعَتِيَ الَّتِي أُسْتَشْهَدُ فِيهَا وَ هِيَ كَرْبَلَاءُ فَإِذَا وَرَدْتُهَا فَأْتُونِي
🔹 «وعده گاه من و شما در گودال و بقعه ای كه آن جا شهيد خواهم شد كه همان كربلا است؛ چون به آن جا رسيدم، نزد من بياييد.»
عرض كردند:
«خداوند ما را مأمور فرموده است كه گوش به فرمان و فرمانبردار شما باشيم و اگر از دشمنى بيمناك هستى، ما به همراه تو باشيم.»
حضرت فرمود:
«راهى ندارند كه آسيبى به من برسانند تا به بقعه خويش (کربلا) برسم.»
🔻گروه هايى از مؤمنين جنّ آمدند و عرض كردند:
«آقا! ما شيعيان و ياران شماييم.هرچه خواهيد دستور دهيد.اگر دستور بدهى كه همه دشمنان تو كشته شود و تو از جاى خود حركت نكنى، ما دستور را اجرا مى كنيم».
حضرت فرمود:
«خداوند به شما پاداش نيك بدهد؛ مگر نخوانده ايد قرآنى را كه به جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود آمده است كه مى فرمايد:
« قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ»
🔹 اگر در ميان خانه هاى خود باشيد، آنان كه مرگ بر ايشان مقدّر شده است، به سوى بستر مرگ خويش مى روند.
(و گذشته از اين) اگر من در شهر و وطن خود بمانم، پس اين مردم نگونسار به چه وسيله آزمايش شوند؟! و چه كسى در قبر من جايگزين خواهد شد؟
وَ قَدِ اخْتَارَهَا اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ دَحَا الْأَرْضَ وَ جَعَلَهَا مَعْقِلًا لِشِيعَتِنَا وَ مُحِبِّينَا
🔹 جايى كه خداوند، آن روز كه بساط زمين را گسترد، آن جا را براى من برگزيد و پناهگاه شيعيان و دوستان ما قرار داد
تُقْبَلُ أَعْمَالُهُمْ وَ صَلَوَاتُهُمْ وَ يُجَابُ دُعَاؤُهُمْ وَ تَسْكُنُ شِيعَتُنَا فَتَكُونُ لَهُمْ أَمَاناً فِي الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ
🔹تا عملها و نمازهاشان آن جا پذيرفته شود و دعايشان مستجاب گردد. و شيعيان ما آن جا سكونت كنند تا در دنيا و آخرت در امان باشند؛
وَ لَكِنْ تحْضُرُونَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ الذِي فِي آخِرِهِ أُقْتَلُ
🔹ولى شما روز جمعه كه روز عاشوراست، حاضر شويد. روزى كه من در پايان آن روز كشته خواهم شد.
وَ لَا يَبْقَى بَعْدِي مَطْلُوبٌ مِنْ أَهْلِي وَ نَسَبِي وَ إِخْوَانِي وَ أَهْلِ بَيْتِي وَ يُسَارُ رَأْسِي إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ لَعَنَهُمَا اللَّهُ
🔹و پس از كشته شدن من، دشمنان من به دنبال ريختن خون كسى از عائله و فاميل و برادران و خاندان من نخواهند بود و سرِ بريده من به نزد يزيد بن معاوية "علیهمااللعنة" فرستاده خواهد شد.»
جنّيان گفتند:
«اى ولیّ خدا و فرزند ولیّ خدا! به خدا قسم اگرنه اين بود كه دستورات تو لازم الاجراست و ما را به مخالفت آن راهى نيست، در اين مورد مخالفت مى كرديم و همه دشمنان تو را پيش از آن كه دسترسى به تو پيدا كنند، مى كشتيم.»
امام علیه السلام فرمود:
نَحْنُ وَ اللَّهِ أَقْدَرُ عَلَيْهِمْ مِنْكُمْ وَ لَكِنْ لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ
🔹«به خدا قسم ما به اين كار از شما تواناتريم؛ و لكن مرحله اى است آزمايشى تا راه براى هركس كه هلاك شود و يا زندگى جاويد يا بد روشن و نمايان گردد.»
📚 لهوف، ص ۶۶
@maghaatel