13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 #کـلام_فـقیه
(( اگر #روز_سـوم هـیئـتی بماند
و بیرون نیاید،
#حـسـرتی که خواهد خورد #ابـدی است
و عـلاج ندارد ... !!
پایگاه اطلاع رسانی هیأت های همدان
صد پسر ڪشته شود! دخترڪـی گـم نشــود....😭😔 #رقیه_بنت_الحسین_س
#اشعار_آییني
#روز_سوم
#حضرت_رقیـه_خاتـــون_س
ستمکش دو جهان، دختری رقیه بنامْ
در آن زمان که مڪان داشت در خرابه ی شام
نبود ورد زبانش به غیر نام پدر
غذای روز و شبش،اشڪ چشم و لخت جگر
یزید شد چو خبر دار، از تب و تابش
روانه کرد به تسکینِ وی، سرِ بابش
سر پدر به طَبَق، نزد ویْ چو بنهادند
ستم رسیده زنان،خونْ ز دیده بگشادند
چو آن صغیر، گرفت از سرِ طَبَقْ سرپوش
سر پدر به طَبَقْ دید، از سرش شد هوش
به هوش آمد و آن سر گرفت بر سینه
زبان گشود پی شِکوه های دیرینه :
که ای جنابِ پدر! تا ڪنون ڪجا بودی؟😭
چرا ز دختر دلبند خود جدا بودی؟
تو بودی آنکه مرا بود جا در آغوشت
چگونه گشت به کلّی ز من فراموشت؟
به همرهت علے اصغر چرا نیامده است؟
برادرم علے اڪبر چرا نیامده است؟
تو زنده باشی و باشد عذار من نیلی
ز دست شمر لعین، تا به کی خورم سیلی؟😭
پدر! به شام، نباشد مگر دگر خانه!
که داده اند به ما جا به کنج ویرانه😔
پدر!به گردن و بازوی بسته ام بِنِگر
ز سنگ ظلم، به فرقِ شڪسته ام بِنِگر
به صدْقه مرد و زن ڪوفیانِ بی پروا
به ما دهند همی نان پاره و خرما😔
ز اهل شام همی نیست ای پدر گله ام!
نظاره ڪن به ڪفِ پای پُر زِ آبلہ ام😭
به روی خار مغیلان بسی دویدم من
جفای ڪوفی و شامی همی ڪشیدم من
بدان رسید ڪه از درد بی مددڪاری
نهان شدم به تَعَب،زیرِ بُـتّـه ی خاری😔
ز خاڪ،بستر و خشت و خرابه ام بالین
عجب یتیم نوازی ڪند یزید لعین
لبِ من اَر عطش و قحط آب گشته ڪبود
لبِ مبارڪ تو از چه باب گشته کبود؟!😭
گمانم این لب و دندانِ همچو مروارید
ڪبود گشته پدرجان ز ضرب چوب یزید
چو با پدر کمی از درد دل اشاره نمود
خرابه را ز تَفِ آه، پُر ستاره نمود
ز روی سینه ی او،سر به یک طرف غلطید
به خاڪ، روی یتیمی نهاد و آه ڪشید
فغان و آه ڪه(صامت)به وقت جان دادن
بُدی به گردن آن طفل بی گناه رسن
⚫️|سُراینده|:
|جناب صامــت بروجـــردي؛قاجاریه|